eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 امشب و فردا حواسمون باشه ادبِ مجلس علمدار کربلا رو رعایت کنیم... آخه امام زمانمان فرمودند هر جایی مجلس عزای عموجانشان برپا بشه حتماً حضور دارند
💔 مشک ، وقتی به تـو پناهنده شد گفتی "دست می دهم، اما از دستت نه! " پناه همه بود عباس حتی مشک ... #پناهم‌_باش #عباس #پسر_فاطمه 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 وَ أَنَا الَّذِي أَخْلَفْتُ منم که وعده شکستم ... هنوز یادم نرفته وعده هایی که دادم ؛ وقتی گرفتار بودم ! وعده دادم خط بکشم دور هرچیز که دورم میکند از تو ؛ هنوز یادم نرفته قول #نماز اول وقت و قرار های دیگرم با تو ... یادم هست چقدر زود شکستم وعده هایم را ! اما تو باز به رویم نیاوردی بدقولی هایم را ... وقتی دوباره گرفتار و دست خالی آمدم ... #هرشب_یک_دل_نوا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕 #فرواردکن_مومن😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 نامه ای برای علمدار کربلا: پشت نامه مینویسم زمان خوانده شود یا در زمان ما هیچکس به فکر مهدی فاطمه نبود برای فرق شکسته تو گریه میکردند ولی امام زمانشان بود. ◾️نهمِ 💕 @aah3noghte💕
‍ 💔 "و... خدا، روبـــروی ادب، آیینه گرفت" و...تو خـلق شدی ؛ عبـ🖤ــاس عباس شدی، تا ما بیاموزیم؛ چگونه روبروی حجت خدا، دست به سینه بایستیم! عباس شدی، تا ما دویدن به دنبال حسین را بفهمیم. عباس شدی، تا معنای هزار و صد و هشتاد سال بی عباس ماندن اماممان را ادراک کنیم. خدا تو را فقط به یـ👇ـک بهانه آفرید: که شیعه، از پس پرده هزار ساله غیبت بفهمد؛ اگر یوسف، عباس داشت؛ زمین، برای ظهورش تنگ نمی شد! اگر یوسف، نیست... یعنی؛ عباس نیست. 💢راستی! از ما که لاف انتظار میزنیم... تا عباس شدن، چقدر فاصله هست؟ کاش یقین کنیم؛ اونمی آید؛مگر که ما ؛عباس شدن را بیاموزیم. او نمی آید؛ مگر آنکه در میانه میدان زندگی، یک چشم به آسمان داشته باشیم و چشم دیگر به انگشت اشاره امام... تا به فرمان او، تمام اسماعیل هایمان را یکجا، قربانش کنیم. وای بر ما... که همه چیز در سفره قلبمان جا دارد... مگر همان امامی که عباس به اذن اشاره ای از او، تمام خویش را یکجا فدا می کند! 💢راز جاودانگی عباس، اتصال به امام، در عین "ادب" است . کاش، چند جرعه از ادبش، روزیمان کنی، خـــدا..... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 در شب ، و روز عاشورا و تاسوعا فشارهای طاقت فرسایی به قلب نازنین امام زمان ارواحنا فداه وارد می شود، برای امام زمان را بر خود واجب بدانیم. ▪️برای ظهورش دعا کنیم... 💕 @aah3noghte💕
💔 این همه آدم رفتند و نیامده اند... اما #فقط یک نفر است که رفت و هنوز هم در تاریخ دارند میگویند: نیامد... نیامد...😔😔 #ای_اهل_حرم_میر_و_علمدار_نیامد... 😭😭 #یااخا_ادرک_اخا #آھ_ارباب 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #رمان_رهــایـــے_از_شبــــ ☄ #قسمت_هشتاد_و_دوم فاطمه کمی گریه کرد و بعد گفت: _بیچاره حامد!! میت
💔 دل توی دلم نبود. اصلا حال خوبی نداشتم. فاطمه خادم مسجد رو صدا کرد و سراغ حاج مهدوی رو گرفت. لحظاتی بعد حاج مهدوی در حالیکه با همون مزاحم های همیشگی مشغول گپ و گفت بود در چهارچوب در حاضر شد. سرم رو پایین انداختم😔 به امید اینکه شاید منو نشناسد و با کیسه ی کفشی که مقابل پام افتاده بود بازی کردم. فاطمه که انگار خبر داشت گفتگوی این چند جوون تمومی نداره با روش معمول خودش یک یا الله گفت و توجه آنها رو به خودش جلب کرد. حاج مهدوی خطاب به جوونها گفت: _ان شالله بعد صحبت میکنیم.یا علی.. وبعد به سمت ما اومد. خدا میداند که چه حالی داشتم در اون لحظات. صدای زیبا آرامش بخشش در گوشم طنین انداخت: _سلام علیکم و رحمت الله فاطمه با همان وقار همیشگی جواب داد ولی من از ترس اینکه شناخته نشم سرم رو پایین تر آوردم و آهسته جواب دادم. فکر کنم مرا نشناخت. شاید هم ترجیح داد مرا نادیده بگیرد. خطاب به فاطمه گفت: _خوبید ان شالله؟ خانواده خوبند؟ در خدمتتونم فاطمه با صدای آرامی گفت: _حاج آقا غرض از مزاحمت ، امروز آقا حامد تماس گرفته بودند. _خب الحمدالله.پس بالاخره تماس گرفتند؟ _پس حدسم درست بود.شما شماره ی بنده رو داده بودید خدمتشون؟ _خیر! بنده فقط ارجاعشون دادم به پدر محترمتون.ولی با ایشون صحبت کردم. بنده ی خدا خیلی سرگشته و مغموم هستند.حیفه سرکار خانوم! بیشتر از این درست نیست این جوون بلا تکلیف بمونه.اتفاقا  دیشب من خونه ی عمو مهمان بودم وحرف زندگی شما هم به میون کشیده شد.اون بنده ی خداها بعد اینهمه سال به حرف اومدند که اصلا مخالفتی با وصلت شما نداشتند و شما خودتون همه چیز رو بهم زدید!!! فاطمه با صدایی لرزون گفت: _بله. قبلا هم که گفته بودم.ولی دلیلم فقط و فقط نارضایتی و دلخوری شدید اونها از من بوده.نه اینکه خودم خوشی زیر دلم زده باشه! _ببینید…من قبلا گفتم باز هم تاکید میکنم که در این حادثه یا هیچ کسی مقصر نبوده یا همه! از من مهدوی که بیتوجه به حال ایشون سفر رفتنه بودم گرفته، تا راننده هایی که تو خیابون شما رو تحریک به این حادثه کردند.. ولی خب از اون ور هم باید کمی حال عمو و زن عمو هم درک کرد.هرچی باشه اولادشون رو از دست دادن. جوون از دست دادن.خب طبیعیه که دیر فراموش کنند.حالا من کاری به جریانات بین شما فعلا و در حال حاضر ندارم.بحث من، در مورد آقا حامده.این جوون هم باید تکلیفش روشن بشه.من به ضرص قاطع میگم در این مصیبت بیشترین کسی که متضرر شد این جوونه! درفاصله ی یک هفته هم، همشیره ش رواز دست داد هم زندگیش رفت رو هوا.. ایشون از وقتی که چندماه پیش شما دچار حادثه تصادف شدید واقعا از خود بیخود شدند.نمیشه که همینطوری به امان خدا رهاشون کرد که خانوم بخشی! فاطمه با درماندگی گفت: _خب شما میفرمایید من چه کنم؟ _احسنت!! شما الان تشریف ببرید منزل.ان شالله من فردا میام درحضور پدر ومادر صحبت وچاره اندیشی میکنیم.ان شالله خدا به حرمت روح اون مرحوم، گره از کارتون وا میکنه ودلها رو دوباره به هم پیوند میزنه. فاطمه آهی کشید و گفت: _ان شالله..ممنونم ازتون حاج آقا. مزاحمتون نمیشم.. 🍃🌹🍃 وقت رفتن بود. هنوز هم نمیدونم چرا فاطمه منو دنبال خودش به این نقطه کشونده بود وقتی حضورم در حد یک مجسمه بی اهمیت بود!! او مرا نگاهم نکرد.حتی در حد یک نیم نگاه! با نا امیدی نگاهم رو به سمت پایین هدایت کردم که ناگهان چشمم افتاد به تسبیح در دستانش!! بی اختیار گفتم: _عهه اون💚 تسبیح...💚 فاطمه که قصد رفتن داشت با تعجب نگاهم کرد. حاج مهدوی متوجه ام شد و با اخمی کمرنگ نگاه گذرایی به من کرد و بعد چشم دوخت به تسبیحش!! شرمنده از وضعیت کنونی آهسته گفتم: _التماس دعا. 🍃🌹🍃 به‌سرعت با فاطمه از او جدا شدیم.ذهنم درگیر بود.هم درگیر اخم سرد حاج مهدوی وقتی که نگاهش بانگاهم تلاقی کرد وهم درگیر 💚تسبیح سبزرنگی💚 که در دست داشت و در خواب چندشب پیشم الهام به من بخشیده بود! این یعنی اینکه اون خواب همچین بی تعبیر هم نبوده.دلم شور افتاد.. تعبیر اون خواب چی بود؟!!! 🍁🌻ادامه دارد… نویسنده: ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ولی امروز عباس شاید بیشتر از بقیه شما را مورد تفقد قرار دهد آخر در علمداری از حرَم عمه سادات، به خودش اقتدا کردید... و مگر شما نبودید که با شعار "کلنا عباسک یازینب" نگذاشتید بار دیگر به خانوم زینب کبری به اسارت رَود!!! و مگر شما نبودید که نگذاشتید تاریخ دگرباره جسارت بر عمه سادات را نظاره گر باشد؟! به امید آن روز که بر پیشانی ما نیز مُهـر سربازی و جان بازی برای آخرین موعود حک شود... ... نَمی از خاک کربلا دارد... ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 #چله_زیارت_عاشورا #روز_نهم_چله ترجیحا با ۱۰۰لعن و ۱۰۰ سلام به نیت تعجیل در فرج آقا امام زمان و استجابت حاجات اعضای کانال #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 94 بود 🏴 جوری با اطمینان میگفت تاسوعا پیش عباسم انگار از حضرت عباس دعوتنامه داشت❗️ گذشت و رسید.. وقتی شهید شدنش را دیدیم باورمان شد که از (ع) دعوتنامه به آسمان داشت...😭😭😭 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 غیرت عباسیِ ابوفاضل اجازه نمےداد نامحرمان نگاه چپ به خیام حرم بیندازند مدافعان حرم هم عباسگونه از حرَم خواهر ارباب محافظت کردند خواهرم! تو نیز با حجابت از حریم عمه سادات حفاظت کن ...💔 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 میوندار! رفیق هیئتی! ما فراموشت نکردیم پیش ارباب و سقا یادمون باش #رفیق #شھیدجوادمحمدی #تربت_هر_شھید نَمی از خاک کربلا دارد... #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم #عباس #علمدار #غیرت #زینب #اسارت #کلناعباسک_یازینب #قیامت #حسرت #رفاقت #شھادت #حسرت #شفاعت #جامانده #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕 #انتشارحتماباذکرلینک
شهید شو 🌷
💔 هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست... #محرم_در_جبهه_ها #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منا
💔 دست مےگیرد و دل مےبرَد و در رهش جان مےدهند این حسین کیست که اینگونه عطایی دارد... #محرم_در_جبهه_ها #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 صدایت کردم در اوج #تنهایی اما دوباره بی جواب مانده ناله هایم... صدای بیسیم شهید مهدی صابری "میتونی یکیو بفرسی برای ما آب بیاره؟؟؟" #هرشب_یک_دل_نوا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕 #فرواردکن_مومن😉
‌💔 "زینب، فصاحت: وا أخاه! وا عباساه! وا ضیعتنا بعدک! و بکین النسوة، و بکی الحسین معهن قال: وا ضیعتنا بعدک" ... بارها خوانده ام.... بارها خواندمش. اولش مثل همه صحنه های دیگر بود. مرد تنهایِ مهربانِ من داشت از دنیای نامهربان ها باز می گشت. مثل این همه بار که رفته بود و بازگشته بود ... این بار اما مثل آن بارها نبود آن بارها به زنان گفته بود که گریه نکنند. سیلی به صورت نزنند. گریبان پاره نکنند. این بار اما زینب(س) فریاد زد: برادرم!...عباسم! پس از تو ما از دست رفتیم. و زنان با او گریستند و او هم با زنان گریست و گفت : بعد از تو ما از دست رفتیم مرد... این بار نگفت گریه نکنید. سیلی به صورت نزنید. گریبان پاره نکنید ... خودش هم نشست پای روضه زنان و بسیار گریست ... بسیار ... حالا ... اینروزها ... حرف عباسِ تو که می شود این لحظه هایت آتشم می زند مردِ تنهایِ مهربانِ من ... 💕 @aah3noghte💕
💔 سَرَت یک‌جا، تنت یک‌جا، رَوَد انگشترت یک‌جا بزودی " کُلُّ أرضٍ كربلا" تفسیر خواهد شد... 💔 💕 @aah3noghte💕
💔 روز عاشوراست هیچ کاری جز دعا برای سلامتی امام زمان و گریه از ما برنمےآید... #آجرک_الله_یابقیه_الله_فی_مصیبت_جدک دعامون کنین.... #آھ...
💔 ...هر شهید کربلایی دارد.... #شھیدسیدمرتضی_آوینی #تصویربازشود #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕