eitaa logo
شهید شو 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 همزمان و همزبان ! 👈 برنامه #جهان_آرا با پیگیری حسام الدین آشنا( مشاور رئیس جمهور و طراح جنگ های روانی) و موافقت صداوسیما حذف شد و دیگر پخش نمی شود. 👈 همچنین صفحه برنامه جهان آرا در شبکه اجتماعی اینستاگرام نیز ساعاتی پیش مسدود شد ! 👌 آیا برای خفه کردن صدای انقلابیون بین مسئولین صهیونیست اینستاگرام و سیاسیونِ دولت بنفش(منافقین داخلی) رابطه و تقسیم کار نوشته یا نانوشته ای وجود دارد ؟! 😏 آیا میتوان به این همزمانی ها و همزبانی‌ها مشکوک بود یا خیر ؟ آقای امیر حسین ثابتی مجری برنامه جهان آرا در پاسخ به بستن برنامه اش توییت کرده: (پناه میبرم به خدا از بستن دهان منتقدان...) #نفوذ #روحانی #امیرحسین_ثابتی #صهیونیسم #انتقاد #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_هشتاد_و_چهارم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے امام پاسخ داد: "من مانند تو نیستم
💔 ✨ نویســـنده: عمروعاص جواب داد: "به راستی که پیشنهاد ای است و این را هم بدان که اگر این پیشنهاد را نپذیری، تا دنیا باقی است این و عار برای تو و خاندانت ثبت خواهد شد." معاویه گفت: "ای عمروعاص، کسی مانند من با این حرف ها گول نمی خورد و مغرور نمی شود و خودش را به کشتن نمی دهد. به خدا سوگند هیچ مردی نیست که با علی به برخیزد، جز آن که زمین خونش را بیاشامد. معاویه این را گفت و به سرعت خود را به صف لشکریانش رساند. حکایتی هم خواندم از ای که بین علی و ابوذر وجود داشت. می گویند در زمان خلافت عثمان، چون او بیت المال را حیف و میل می کرد و آن را به اقوام خویش می بخشید، ابوذر از هر فرصتی برای از عملکرد او استفاده می کرد. او روزی به حالت انتقاد از مردمی که در کنارش بودند، پرسید: "آیا اسلامی می تواند را به عنوان برای خود بردارد و هر وقت که توانست آن را پس بدهد؟" مردی به نام کعب الاحبار که یهودی زاده بود، گفت: "بله، هیچ اشکالی ندارد." ابوذر با عصبانیت گفت: "ای یهودی زاده! آیا تو دین را به ما یاد می دهی؟" عثمان او را فرا خواند و گفت: "اعتراض های تو به من و یاران من بیش از شده و از این به بعد حق ماندن در مدینه را نداری و باید به شام بروی." به این صورت ابوذر به شام که تحت فرمانروایی معاویه بود، تبعید شد. او در شام نیز از روش انتقادی خود دست بر نداشت و افشاگری و ایستادن در برابر و را روش و سیره و سفارش پیامبر اسلام می دانست و از آن، به امر معروف و نهی از منکر یاد می کرد که در قرآن بدان سفارش شده است. تا این که معاویه از عثمان خواست تا او را به مدینه باز گرداند. در مدینه باز ابوذر به کار خود ادامه داد تا این که یک روز در جمع عثمان و یارانش، خطاب به او گفت: "تو باید بیت المال را در راه درست هزینه می کردی و به دست بندگان خدا می رساندی، اما من از رسول خدا شنیدم که فرمود هرگاه دودمان عاص، به سی نفر برسد، خدا را از آن خود می دانند و بندگان خدا را خود می شمارند." عثمان از حاضرین، صحت گفته ی ابوذر را پرسید، آن ها گفتند "ما چنین مطلبی را نشنیده ایم"، اما ابوذر گفت: "من نمی گویم؛ می خواهی باور کن و میخواهی نکن." عثمان کسی را به سراغ على فرستاد. وقتی علی وارد شد، عثمان مسأله را با او در میان گذاشت و گفت: "آیا تو چنین مطلبی را از قول پیامبر شنیده ای؟" ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_هشتاد_و_پنجم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے عمروعاص جواب داد: "به راستی که پیش
💔 ✨ نویســـنده: علــے گفت: " من با پیامبـــر، دلیــل نمےشود ڪه هر چه او گفتـه من شنیده باشـم، اما این را مےدانم ڪه ابوذر راست مےگوید؛ چرا ڪه پیامبر درباره ے او به من فرمود: "ابـــــوذر یڪــــــے از مردم دنیاست." اما عثمان ڪه نمےتوانست ابوذر و هایش را تحمل ڪند، او را فتنــه گرے نامید ڪه قصــد سرنگونــے حڪومتش را دارد. لذا ابـــوذر را به صحراے ربذه تبعید ڪرد. عثمان دستور داد ڪه هیچ ڪس حق ندارد با ابوذر سخـــن بگوید یا به بدرقـــه ے او برود و مروان بن حڪم را مراقب اجرای این حڪم ڪرد. أمير المؤمنان و پسرانش به همراه عقیــل برادر علــے و عمار یاس، به بدرقه ے او رفتند و با او سخن گفتند و از او دلجویے نمودند. مروان حڪم بر سر آن ها فریـــــاد زد و آن ها را به و بازگشت فراخواند. امام به مروان گفت: "از این جا دور شو ڪه تو مردے از !" پس رو به ابوذر فرمود: "اے ابـــــوذر! تو براے خدا خشم ڪردے، لذا مردم به خاطر از تو ترسیدند و از اطراف تو پراکنده شدند و تو به خاطر دینــــت از آن ها ترسیدے. پس دنیا را به آن ها واگذار ڪه واقعے از آن توست." در روایت دیگرے آمده است ڪه یڪے از دختران امير المؤمنین (ع) از ابن رافع خزانه دار بيت المال، گردنبندے قیمتـــے ڪه از غنایم بصره و جزء بیت المال بود، به عنوان عاریه گرفت تا در عید قربان، با آن خود را زینت ڪند و پس از سه روز باز گرداند. علی گردنبند را در گردن دخترش دید و شناخت. از او پرسید: "این گلوبند از ڪجا به تو رسیده است؟" ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi