eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 #دلشڪستھ_ادمین... وصیت نامه اش را که بخوانی درک مےکنی #حیّ بودن شهید را _ اگر درد دل داشتید
💔 .... نگاهی به من انداخت و با حرص گفت بنشینم و وصیتش را بخوانم که کم و کسری نداشته باشد . نفس کلافه ای کشیدم و صندلی را جلو کشیدم. _ تو شهید بشو ، من خودم هرچی گفتی و نگفتی رو اجرا می کنم . چشم غره ای رفت و اشاره کرد بخوانم . سرم را عصبی تکان دادم و شروع به خواندن کردم . خودم می دانستم چرا عصبانی هستم . دلم نمی خواست حتی به شوخی هم به شهادتش فکر کنم چه برسد به اینکه با ابروهای گره کرده نشان می داد کاملا جدی است . _ نماز های واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید . دائم الوضو باشید . به صندلی تکیه دادم و چشمانم را بستم و سنگین باز کردم . _ سوره ی واقعه را هر شب بخوانید . هر روز زیارت عاشورا بخوانید . نماز شب را فراموش نکنید ، انسان با نماز شب به جایی می رسد . جامعه ی کبیره ... نگاه از برگه گرفت و با اخم نگاهش کردم . _ مفاتیح الجنان نوشتی یا وصیت نامه ؟ این را گفتم تا ناراحت شود و بگوید نمی خواهد دیگر ادامه دهم چون هر سطرش داد می زد که دلش زیادی کنده شده اما لبخند زد و با سر اشاره کرد ادامه دهم . آب دهانم را به سختی قورت دادم . _ جامعه ی کبیره را هر روز بخونید . و اگه درد دل داشتید یا خواستید مشاوره بگیرید ... با تمسخر نیشخندی زدم و خواستم بگویم مرکز مشاوره زده ای و می خواهی در وصیت نامه تبلیغ کنی اما با دیدن خط بعدی خشکم زدم . سرم به دوران افتاد . مزار ؟ کدام مزار ؟ چرا چرت نوشته بود ؟ مگر آدم‌ زنده مزار داشت ؟ (( خواندن فاتحه برای شادی من بسیار موثر است . )) دیوانه شده بود ؟ کدام آدمی با فاتحه شاد می شد ؟ برگه را در مشتم مچاله کردم و با عصبانیت سر بلند کردم تا سرش داد بزنم و بگویم این مسخره بازی ها را تمام کند که عکس نقش بسته بر سنگ سیاه مزار دنیا را برایم سیاه کرد . بر روی سنگ دست کشیدم تا بلکه بفهمد و بیدار شود اما چیزی که زیر دستم آمد اسمش با یک پیشوند شهید بود . شهید سجاد زبَرجدی . زار زدم و خندیدم . چقدر سر فامیلی اش سر به سرش می گذاشتم و می گفتم تو جد اندر جد ، زِبْر بوده ای و آدم های زِبْر هیچوقت شهید نمی شوند . سرم را روی سنگ گذاشتم و هق زدم . * خدایا ، سجاد مثل فامیلش یاقوت بود و به دردبخور . من بدبخت چه کار کنم که زِبَرجد که نیستم هیچ ، زِبْر هم نیستم ؟ * ... 💕 @aah3noghte💕