eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته👌 فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تابه‌چشمشون‌بیاییم خریدنےبشیم اصل مطالب، سنجاق شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر در عکسها☝ 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 حسین در کردستان فرمانده‌ محور دزلی بود، همیشه کومله‌ها را زیر نظر داشت، آنان از حسین ضربه‌های زیادی خورده و برای همین هم برای سرش جایزه گذاشته بودند. یک روز سر راه حسین کمین گذاشتند. او پیاده بود، وقتی متوجه کمین کومله‌ها شد، سریع روی زمین دراز کشید و سینه خیز و خیلی آهسته خودش را به پشت کمین کشید و فردی را که در کمینش بود به اسارت درمی‌آورد.💪  به او گفت: «حالا من با تو چکار کنم؟» کومله در جواب گفت: «نمی‌دانم، من اسیر شما هستم.» حسین گفت: «اگر من اسیر بودم، ‌ با من چه می‌کردی؟» کومله گفت:«تو را تحویل دوستانم می‌دادم و ۲۰هزار تومان جایزه می‌گرفتم. حسین گفت:«اما من تو را آزاد می‌کنم.» سپس اسلحه او را گرفته و آزادش کرد. آن شخص، فردای آن روز حدود ۳۰ نفر از کومله‌ها را پیش حسین آورد و تسلیم کرد آن‌ها همه از یاران حسین در جنگ تحمیلی شدند. سالروز شهادت🥀 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 هم قسم شدن تا پای جان اوضاع در ایستگاه گرمدشت، به‌شدت وخیم بود و نیروهای دشمن تا چند متری خاکریز گردان پیش ‌آمده بودند. در صورت فروریختن خاکریز ایستگاه گرمدشت، کل دستاوردهای قرارگاه‌های نصر و فتح به خطر می‌افتاد. سرنوشت مرحله اول عملیات در گرو مقاومت سرسختانه گردان سلمان بود. حسین قجه‌ای؛ فرمانده دلاور گردان سلمان، ضمن هدایت و فرماندهی این گردان، آن‌قدر از روی خاکریز، آر.پی.جی شلیک کرده بود که از گوش‌هایش خون جاری می‌شد. در همین حال، او با کمک یکی از نیروهای مهندسی رزمی جهاد سازندگی، توانست 10 متر خاکریز احداث کند. فشار دشمن هرلحظه افزایش می‌یافت، طوری که فرماندهی مافوق تصمیم گرفت گردان سلمان را اندکی عقب بکشد ولی حسین قجه‌ای قبول نمی‌کرد. محمدابراهیم همت از قجه‌ای درخواست عقب‌نشینی کرد، اما او در جواب گفت «من و نیروهای گردان دیشب هم‌قسم شدیم که خودمان را به خرمشهر برسانیم.» حسین قجه‌ای برای آخرین بار گلوله آر.پی.جی را جاگذاری کرد، از خاکریز بالا رفت و یکی از تانک‌های دشمن را نشانه گرفت اما درست در همان لحظه براثر اصابت گلوله یک تک‌تیرانداز عراقی، پیشانی‌اش شکافت و صورتش غرق خون شد و بدین ترتیب حسین قجه‌ای هم به قافله شهدا پیوست. این در حالی بود که مقاومت گردان‌های تیپ 27 به ثمر نشسته، حلقه محاصره شکسته شده و مواضع تیپ 27 در ایستگاه گرمدشت تثبیت‌ شده بود. سالروز شهادت 💞 @shahiidsho💞
💔 مطالعه از جمله کارهایی بود شهید قجه‌ای برای آن جایگاهی ویژه در برنامه‌ریزی خود قرار داده بود. اگر روزی موفق نمی‌شد مطالعه کند، به سادگی از آن نمی‌گذشت و به خود گوشزد می‌کرد که روز بعد کمبود آن را جبران کند. در دفترش چنین نگاشته بود: «.. مطالعه: در روز شنبه مطالعه نکردم... روز دوشنبه: نه کار مثبتی انجام دادم، نه مطالعه کردم. وقتی هم که خواستم مطالعه کنم، خوابم برد...📚 ✍🏻تازه این وقتی بوده که امام امت به مطالعه و کتابخوانی سفارش اکید نکرده بودند اما الان.... 💞 @shahiidsho💞
💔 اگر او نبود خرمشهر ... شهید همت به حسین پیغام داد: «حاج احمد (متوسلیان) گفتند اگر ممکن است شما عقب بیایید.» شهید قجه‌ای در جواب گفت: «به برادر احمد بگویید یک عده‌ای اینجا ساکت‌اند چیزی نمی‌گویند(شهدا را می‌گفت) و یک عده‌ای آن گوشه مجروحند و ناله می‌کنند. من مانده ام و تعداد انگشتان دست نیرو. به برادر احمد بگویید من بچه‌هایم را رها نمی‌کنم.» این مقاومت سه روزه ایشان در اینجا اگر اتفاق نمی‌افتاد عراق نیروهای ما را پس می‌زد و یک خاکریز می‌زد لب کارون. آن موقع می‌بایست چند سال دیگر و چقدر شهید دیگر می‌دادیم تا بتوانیم از این آب طبیعی که 500، 600 متر عرض دارد رد شویم؟ مشخص نبود. عراق به علت کمبود نیرو تغافل کرده بود که این کار را نکرده بود. ولی اگر این کار را کرده بود چند سال دیگر قرار بود خرمشهر آزاد شود؟ کسی نمی‌دانست." و حسین قجه ای و یاران شهیدش، با حضور به موقع در آن محل و رشادت مثال‌زدنی، جلوی پیشرفت نیروهای بعثی را گرفتند دسته گلی از صلوات به نیابت از او که ماند تا دیگران بمانند اما خودش، آسمانی شد به یاد او و یاران شهیدش و تمامی شهدا از صدر اسلام تاکنون، هدیه می دهیم محضر حضرت علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 یار و فدایی 💞 @shahiidsho💞 "کپی آزاد ، بدون تغییر در عکس!"