eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 حاج حسین یکتا: بچه‌ها دو دوتا چهارتای خدا با دو دوتا چهارتای ما فرق داره؛ یه گناه ترک میشه، همه چی به پات ریخته میشه، یه جا حواست پرت میشه، صد سال راهت دور میشه! ✍رضا حواسش خیلی جمع بود که تو بیست سالگی، لایق شهادت شد... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 مادر گفتند موقع خاکسپاری ، کسی که داخل قبر بود، بیرون آمد و گفت بوی گل یاس می آید یک نفر دیگر وارد قبر شد و گفت بله... بوی عطر از سمت مزار شهید رحیمی است... شهدا همه مادری بودند راوی: همسر حضرت زهرا، گل یاسه ... 💞 @aah3noghte💞
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید شو 🌷
💔 #میخوای_شهید_بشی⁉️ در حالاتش نوشته اند... با صدای بلند نمی‌خندید، نمازش را در اول وقت و همراه ب
💔 همیشه و در هر شرایطی خنده بر لب داشت به طوری ک بعد از شهادتش شهید لبخند نام گرفت🌹 بسیار با اخلاق ، مهربان و صبور بود. بسیار به معنویات از جمله نماز اهمیت میداد بسیار به آراستگی ظاهر داشت و همیشه مرتب بود🌸 گذشت زیادی داشت. بی نهایت از غیبت و نفرین کردن تنفر زیادی داشت و ترجیح میداد به جای نفرین، در حق فرد مقابل دعای خیر کنیم ... هرگز دل کسی را نشکست و بسیار شوخ طبع بود 🕊 شهادت حادثه تروریستی زهدان💔 سالروزشهادت 💞 @shahiidsho💞
💔 مادر شهید_رضا_رحیمی گفتند: موقع خاکسپاری شهید_علی_منصوری ، کسی که داخل قبر بود، بیرون آمد و گفت بوی گل یاس می آید یک نفر دیگر وارد قبر شد و گفت بله... بوی عطر از سمت مزار شهید رحیمی است... شهدا همه مادری بودند راوی: همسر عطر_یاس، حضرت زهرا، گل یاسه انتشار به مناسبت 💞 @shahiidsho💞
💔 روز رفتن رضا مدام به باباش می‌گفتم: "رضا این بار یه حالی داره، انگار تو فکره، یه چیزی میخواد بگه" باباش می‌گفت: "نه از بس شما بی قراری می‌کنی ناراحت شماست." موقع رفتن، یه دور تو خونه زد انگار می‌خواست ببینه چیزی جا نذاشته باشه. بعد دوتا دستاشو دور گردنم انداخت و گفت: "مامان بذار برات بگم دیشب چه خواب قشنگی دیدم..." شروع کرد... مامان دیشب (ائمه) بهم گفتن این بار که بیای برنامه زندگیت فرق می‌کنه، برکت میاد تو زندگیت هر جا بخوای میری، هر چی بخوای میخوری، هر چی بخوای می‌پوشی، برای خودت آزادی"... اولش یکم بهم بر خورد؛ آخه تا جایی که شده بود چیزی برای رضا کم نذاشته بودم. گفتم: مگه ما تا حالا چیزی برات کم گذاشتیم؟ متوجه شد بهم بر خورده، سریع گفت: "نه مامان این برنامه اش فرق می‌کنه" نمی‌دونستم که رضا خواب شهادت خودش رو دیده و داره یه جوری به منم خبر میده. با آب و قرآن بدرقه‌اش کردیم، باباش ازش خواست بمونه تا عکسشو بگیره، اما رضا دوست نداشت گفتم رضا این عکسها خاطره میشه. سرشو انداخت پایین گفت: هر چی خاطره نداشته باشید راحت ترید. راوی: مادر سالروز شهادت ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲   ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ 💞 @shahiidsho💞 @shahid_reza_rahimi1397 "کپی آزاد ، بدون تغییر در عکس!"