💔
مادری در حال جمع کردن تکه پارههای تن فرزندش
زمانے معناےِ "اربا اربا" را دانستم
تا آنکہ دیدم مادرت،
تکہ تکھ گوشت تنَت را
کنار هَم میگذاشت
تا تو را درست کُـند..🥀
آن روضه را که ما شنیدیم دیده است
اینگونه صبر را زِ که تعلیم دیده است؟!
«ننه مریم» مادری که وقتی خبر شهادت فرزندانش را شنید، با قایق وارد شهر شد و سراغ بچههایش را گرفت.
مرتضی شهید شده بود و هنوز قبرستان دست دشمن بود و به ناچار، پسرش را در قبرستان آبادان به خاک سپرد. سپس به خرمشهر بازگشت و باخبر شد که محمد برای پاکسازی شهر براثر انفجار مهمات شهید شده است. وقتی به محل حادثه رفت، با بدن قطعه قطعه شده پسرش مواجه شد.
یک پتو آورد و شهید را جمع کرد و همراه با رزمندگان خرمشهری، او را درقبرستان خرمشهر به خاک سپرد و سپس به سمت خانه اش حرکت کرد.
رزمندهها «ننه مریم» را زینب زمان صدا میکردند چرا که در کوران گلوله باران مقاومت کرد و در برابر خبرهای سخت و ناگوار خم به ابرو نیاورد، با وجود داغهایی که دید خرمشهر را ترک نکرد تا زمانی که شهر سقوط کرد
راوی : حاج قاسم صادقی
#شهید_محمد_پورحیدری
#شهید_مرتضی_پورحیدری
💞 @shahiidsho💞
"کپی آزاد ، بدون تغییر در عکس!"