eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 حقیقتا لااقل یه امروز رو به پیروی از نماز ظهر عاشورا.. نمازامون رو اول وقت بخونیم! ... 💕 @aah3noghte💕
💔 : بدون متحول شدن برید هیئت😏 ای کاش هیچ کسی به این فکر نکنه که ... ... 💞 @aah3noghte💞 از امروز با پست های درخدمت شماییم ان شالله نشرش با شما 👌
m-haddadiyan-moharram98-sh10-1.mp3
27.68M
💔 تو شلوغی قتلگاه گمت کردم😭 پی انگشت و انگشترتو میگردم😭 🎤 الزمان🏴 اعظم الله اجورنا فی مصیبة جدک الحسین علیه السلام🖤 ... ... ... 🏴 @aah3noghte🏴
شرمنده ام حسین که ز داغت نمُرده ام😭😭😭
ساعت شمار روز در این کانال سنجاق شده 🍂 @shahidomidakbari جالبه ببینید👌
اے ڪه می بخشی تو با انگشتری خویش... دست خالی رد مکن ما را ز کویت یا حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 ✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_هشتاد پاهای عاریتی راوی: پدر مع
💔

✨ انتشار برای اولین بار✨ 

  

قفس دنیا
راوی: مجید آنتیک چی


یکی، دو روز پیش از عملیات، قرار شد غواصان خط شکن به همراه بچه های اطلاعات روی رودخانه ی بهمن شیر مانوری انجام دهند تا آمادگی لازم را برای ماموریت اصلی پیدا کنند.

 هیچ کس باور نمی کرد او با تن مجروح در این مانور شرکت کند، اما آن روز محمدحسین روی شن های کنار بهمن شیر مانند یک غزال تیزپا می دوید. شور و شعف خاصی داشت، چشمانش از خوشحالی برق می زد.

وقتی دیدم با آن تن نحیف و پای زخمی اش چطور روی شن ها می دود، صدایش کردم :«محمدحسین! در چه حالی؟» همان طور که می دوید، گفت :«خوب! خوب!»

 چهره اش طوری بود که همان لحظه فهمیدم دیگر محمدحسین رفتنی است.

شب که همه بچه ها خواب بودند با هم مشغول صحبت شدیم. 
دوستان شهیدش را یاد می کرد و به حالشان غبطه می خورد. 


 بچه های واحد را که خواب بودند، نشان داد و گفت :«اینها را نگاه کن، ضمیرشان پاک پاک است و مستعد رشد و تعالی. از راه می رسند، دو ماه نشده پر می کشند و می روند. به قول معروف ره صد ساله را یک شبه طی می کنند، اما ما هنوز مانده ایم.»


وقتی این جمله را گفت، اشک توی چشمانش حلقه زد و بغض گلویش را گرفت. واقعا این قفس دنیا برایش تنگ شده بود. دیگر نمی توانست بماند و این بار  آمده بود که برود.


شب عملیات فرا رسید. بچه ها همه تقسیم شدند و هر کس به یگانی مامور شد، چون انتقال و هدایت نیروهای رزمی به سمت دشمن به عهده ی بچه های اطلاعات بود. همه ی کسانی که شب های قبل، بار ها و بار ها به آن طرف اروند رفته بودند و کار شناسایی کرده بودند، می بایست جلودار و راهنمای یگان های خط شکن می شدند. 





... 
...



💞 @aah3noghte💞


 
💔 این اولین نماز فرادای زینب است... ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 کربلا که بودیم، بیرقی را در حرم #علمدار برافراشته بودند که مرا بدجور می‌سوزاند دلم با دیدنش، آتش
💔 شهادت حق ڪسانےست ڪه در مسلڪ عشق انان را مجنون بخوانند... روضه ے آخر توے ماشین بودند سرعت پایین بود... تا روضه به اسارت مےرسد جواد بےتاب مےشود از ماشین پیاده مےشود به بیابان میزند.... داد مےزند و مےسوزد در غم زیبایش... شهادت اشڪ مےخواهد.... بےتابی مےخواهد... تلاش مےخواهد.... شهادت حق ڪسانے است ڪه بےتاب باشند... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 جای شما خالیست همچنان 01:20 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَىٰ بی حوصلگی‌هاتو سر سجاده‌ات نبَر... سوره توبه، آیه ۵۴ ... 🏴 @aah3noghte🏴
شهید شو 🌷
💔 #شیطان_میگه: بدون متحول شدن برید هیئت😏 ای کاش هیچ کسی به این فکر نکنه که ... #توییت #آھ_اے_شھ
💔 : طرف میگه اگه تو کربلا بودم، به کمک میکردم (بعدش میزنه زیر گریه) بعد جالب اینه حتی حاضر نیست برای به ، یه دعای فرج بعد از نمازش بخونه اگه اینطوری ندای "هل من ناصر ینصرنی"ِ امام زمانتون رو میگید، 😏 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🤲🏻 حس می کنم .... قراره یه اتفاق خوب واسم بیوفته.... آخه من به معجزه تو ایمان دارم🥰♥️ ... 💕 @aah3noghte💕