1_1977778025.mp3
5.95M
💔
#سفر_پرماجرا ۳۹
سوت آخر رو زدن...🤚
ایــــست لطفا⛔️
👈همه چیزو تحویل بده و خودت برو...
اما نترس!
میتونی یه چیزو با خودت ببری ؛
دلــ❤️ــت
🌹چیزی توش داری که بدردت بخوره؟🤔🤔
✔️بسیار بسیار زیبا..مهم...کاربردی..... ☺️
#مرگ #برزخ #قبر
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
آنچه برای دیدنش دعوت شدید
https://eitaa.com/shahiidsho/39297
https://eitaa.com/shahiidsho/39899
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 قسمت نود و یک عامل دوم مثل
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
🔹🔹فصل دوم🔹🔹
قسمت نود و دو
صورتشو به شونه راستش نزدیک کرد و گفت: ریموت انفجاری از کار افتاد. تمام.
محمد که از مانیتور و قاب دوربین داشت همه صحنه ها را میدید، نفس راحتی کشید. رو خط مدنی اومد و گفت: دمت گرم. آسوده باش. نفر دوم رو زدیم. وارد خیابون اصلی بشو. یه تاکسی آبی رنگ منتظرته.
مدنی که دیگه داشت چشماش سیاهی میرفت از بس دویده بود، با هزار زحمت، مسیرشو ادامه داد و وارد خیابون اصلی شد.
دید یه تاکسی آبی ایستاده. رانندش پیاده شد و با سرش اشاره کرد و در ماشینشو باز کرد. مدنی متوجه شد که خودشه. جوری که کسی متوجه نشه، رفت به طرفش و عامل انتحاری رو تحویل داد. راننده هم به محض اینکه عامل رو تحویل گرفت، همون لحظه اول با دقت و حساسیت، محل اتصال چاشنی رو قطع کرد و سوار ماشینش شد و با عامل انتحاری رفتند.
نیرو انتظامی دخترا رو آروم کرد. جلوی دویدن اونا به طرف مدنی رو گرفت.
دخترا همینطور که بعضیاشون کشف حجاب کرده بودند و بعضیاشون هم شعارهای زننده میدادند، به طرف مدرسه و سرویساشون برگشتند.
🔸
تهران-پل طبیعت
دو تا نفر با لباس دخترونه در حالی که روبروی هم وسط پل طبیعت ایستاده بودند، داشتند با هم حرف میزدند. یکیشون که مشخص بود چند سال سنش بالاتر هست و اسمش گیتی بود به اون یکی گفت: این انتخاب تو هست. به کسی مربوط نیست. تو میتونی ... تو میتونی اینطوری باشی.
رز که لاغر اندام تر و کوتاه قدتر بود گفت: میدونم اما همه به خاطر روحیه و رفتارام مسخره ام میکنن!
گیتی: درست میشه. یه کم که بگذره عادی میشه.
رز گفت: ولی خیلی سخته. خیلی. راستی چرا میگی یکی دو روز نیستی؟ بدون تو چیکار کنم؟
گیتی جواب داد: بعدا بهت میگم ... الان نمیشه ... قول دادم چیزی نگم ...
رز: این چیه که منم نباید بدونم گیتی؟ چیکار داری میکنی؟
گیتی گفت: نگران نباش! به زودی اتفاقی میفته و کاری میکنیم که دنیا صدامونو میشنوه و حقوق بشر به فریادمون میرسه.
رز: راس میگی؟
گیتی: آره به جون خودم. یه کم بخند. بذار منم خوشحال برم.
رز: نگرانم. حداقل گوشیت پیشت باشه.
گیتی: نمیشه اما ... باشه ... یه کاری میکنم ...
رز که اشک تو چشماش حلقه زده بود گفت: گیتی ... گیتی ... من ...
گیتی انگشت اشارشو رو لبای رز گذاشت و هیس گفت و بعد از چند لحظه گفت: این کارو با من نکن ... بذار یه جای بهتر بهم بگو ... فقط یکی دو روز صبر کن ... آدرس و ساعتو بهت میگم ... با بچه ها بیا اونجا ...
رز: باشه ... منتظرتم
گیتی: منم منتظر اون روزم.
🔷
ده دقیقه بعد از انتقال اون دو تا تروریست، صدرا و مسافرش از راه رسیدند. هنوز خیابون شلوغ پلوغ بود.
صدرا با موتورش آهسته آهسته از لابه لای جمعیت و ماشینا رد میشد. حواسش به نگاه های پر حسرت شبنم به مدرسه دخترونه و زندگی و رفت و آمد پر جُنب و جوش مردم بود. ازش پرسید: خانم اینجا قرار داشتید؟ کجا وایسم؟
شبنم که داشت از حرص و عصبانیت میسوخت جواب داد: هر جا لازم باشه بهت میگم. تو حواست به رانندگیت باشه.
🔶
همین طور که تصویر شبنم و صدرا از روی مانیتور بزرگ سالن پخش میشد که در حال گَز کردن خیابون بودند، محمد به سعید گفت: برو رو خط مجید.
مجید اومد پشت خط و گفت: بفرمایید قربان!
محمد پرسید: مجید سه چهار تا وَنی که داشتن میرفتن خیابون انقلاب کجا هستن؟ کی دنبالشونه؟
مجید گفت: 500 فرستادم دنبالشون. ارتباط بگیرم؟
محمد: نه. خودم ارتباط میگیرم. فقط ببین ... احتمالا دو تا مهمون ویژه داری.
مجید گفت: چشم. حواسم هست.
محمد رفت رو خط 500 و گفت: اعلام موقعیت!
500: چهار تا ون دارن از چهار مسیر متفاوت میرن. یکیشون از طرف صدر. یکی دیگه از طریق همت و ...
محمد: کدومشون مهمتره؟
500: مشخص نیست. ولی ونی که داره از همه تندتر میره، یه عجله خاصی داره.
محمد: بسیار خوب. حواستون باشه.
محمد به واحدهای مستقر اطراف میدون انقلاب گفت: مهمونا تو راهن. حواستون باشه.
500 فورا اومد پشت خط: قربان از ونِ شماره یک داره یه پیامک به بیرون ارسال میشه!
محمد: جالبه. مگه وقتی تو ویلا بودند، گوشی همراه اینا رو ازشون نگرفتند؟
500: تا جایی که من اطلاع دارم بله. ولی مثل اینکه این دختر خانم با خودش یه همراه داره.
محمد گفت: متن پیامک بفرست رو سیستمم.
متن پیامک این بود: های عشقم.
#لبیک_یا_خامنه_ای
ادامه دارد...
به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی
@mohamadrezahadadpour
💕 @shahiidsho💕
1_934256619.mp3
17.59M
💔
شرمندتم رفیق شهیدم...
بانوای:کربلایی سیدرضا نریمانی
یاران آخرالزمانی #امام_زمان
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
شهید شو 🌷
💔 وقتی میخواست به سوریه برود یکی از جانبازها گفت: آقا کجا میخوای بری؟ بمون همین جا گفت: میخوام برم
💔
برادر خانمم گفت بشین تا با هم برویم... گفتم چه خبر است؟
گفت: یکی از همرزمان جواد زخمی شده، برویم بهش سر بزنیم.
توی ماشین، گفت چیزی برای پنهان کردن نیست؛ جواد زخمی شده ولی خیلی جدی نیست، تیر خورده توی رانش.
وقتی جواد و سجاد از سوریه برگشتند هیچ کدام در مورد مجروحیتشان چیزی نگفتند، حتی جواد جای تیرخوردنش را نشانم نداد.
من هم گفتم بگذار راحت باشد...
📚 #دخترها_بابایی_اند
راوی: پدر #شهیدجوادمحمدی بااندکی تغییر
#شهید_جواد_محمدی
یاران آخرالزمانی #امام_زمان
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
شهید شو 🌷
💔 خدایا! دلم گرفته، نمى توانم نفس بكشم، نمى خواهم بخندم، نمى توانم بگریم، خواب و خوراك از سر
💔
خیابان ساكت بود، پرنده اى پر نمى زد، حتى صداى گلوله خاموش شده بود، سكوتى وحشتناك تر از مرگ، سایه گسترده بود...
من در دنیایى از بهت و ترس و ناامید ى سیر مى كردم...
آن طرف خیابان، در فاصله ١٠ مترى خانه ای بود که بچه ای دو یا سه ساله در آن باز ى مى كرد،
در خانه باز بود و یكباره بچه به میان خیابان كوچك دوید...
-بدون اراده فریادى ضجّه وار و رعدصفت كه تا به حال نظیرش را از خود نشنیده بودم، از اعماق سینه ام به آسمان بلند شد...
نمى دانم چه گفتم؟
و چه حالتى به من دست داد؟
وانفجار ضجّه ام چه آتشفشانى برانگیخت؟...
اما فوراً مادری جوان و مضطرب جیغی زد و با موى ژولیده و پای برهنه به میان خیابان دوید...
هنوز دستش به دست كودك نرسیده بود که صدای تیرى بلند شد و بر سینه پرمهرش نشست!
چرخى زد و با ضجه ای دردناك بر زمین غلطید،
دستى به سینه گذاشت كه از میان انگشتانش خون فواره مى زد و دست دیگرش را به سوی بچه اش دراز كرده بود و مى گفت :آه فرزندم! آه فرزندم!
من دیگر نتوانستم تحمل كنم، جاى صبر نبود، خطر مرگ و ترس از خطر.
دیگر جایى از اعراب نداشت با سرعت برق، خود را به وسط خیابان رساندم با یك ضرب، بچه را بلند كردم و با یك خیز دیگر، خود را به طرف دیگر خیابان به داخل خانه كشاندم...
✍🏻فرداشب ادامه ش رو میذارم همه با چمران بسوزیم🕯
دستنوشته های #شهید_مصطفی_چمران
#چمران
#شهید
یاران اخرالزمانی #امام_زمان
#خدایا_به_سوی_تو_می_آیم
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
شهید شو 🌷
💔 با حَسن زنده و با عشق حَسن خواهم مُرد حُسنِ مَطْلَع حَسن و حُسنِ ختامم حَسن است... #صلیاللهعلی
💔
ما را نوشته اند گدای کریم ها
چشمِ امید ما به عطای کریم ها
روزیّ جن و انس و ملک، دست مجتبی ست
کاری ندارد این که برای کریم ها
ما را حسین گریه کن مجتبی نوشت
هر کس حسینی است فدای کریم ها...
#صلیاللهعلیکیامعزالمؤمنین✋💚
"اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَرَحْمَةُ اللّهِوَبَرَكاتُهُ"
#اݪحمداللہڪہنوڪرتم:)🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#هرگزنمیردآنکهدلشمستمجتباست
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 شب عملیات فتح المبین، پشت قرارگاه نشسته بودیم و با هم صحبت میکردیم. در حین صحبت، دیدم یک فشنگ کا
💔
اعلامیه های زیر لباس
ساواک
شکنجه
شهادت
خانواده ای نفهمید جوانش در کجای این خاک، دفن شده...
حکومت نظامی
دست های سیاه از اسپری رنگ
اضطراب و وحشت موقع نوشتن شعار روی دیوار
صدای ایییییست!!!
فرار
شلیک گلوله...
شهید شد....
شاید بتوان شهدای دهه ۴۰ و ۵۰ را مظلوم ترین و گمنام ترین شهدای انقلاب اسلامی برشمرد... بعضی شان حتی سنگ مزار هم ندارند... هنوز هم مفقودالجسدند
ثواب اعمال خود را تقدیم می کنیم به روح ملکوتی #شهدای_انقلاب 🥀
دسته گلی از صلوات به نیابت از آنها هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
شهید شو 🌷
💔 اعلامیه های زیر لباس ساواک شکنجه شهادت خانواده ای نفهمید جوانش در کجای این خاک، دفن شده... حکومت
💔
هر کی گفت شاه نکشت ، این عکس رو نشونش بدین
با اسلحه جنگی، انقلابیون رو محاصره کردند و یک نفر رو زنده نگذاشت.
شاه تا میتونست کُشت ، ولی حریف ِ "ایدئولوژی " و "لیدر" انقلابیها نشد.
" شـهـــاب "
#فرار_شاه
#ایران_قوی
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
شهید شو 🌷
💔 #مسلمانی_زیباست 💓 سلسله رفتارهای خداپسندانه، برگرفته از سیره معصومین علیهم السلام با گفتاری روا
💔
#مسلمانی_زیباست 💓
سلسله رفتارهای خداپسندانه، برگرفته از سیره معصومین علیهم السلام با گفتاری روان
سلام✋
امیدوارم تمریناتونو هر روز دوره کنین و
به انجام دادنش فقط در یک روز، قانع نباشین
تمرین امروز:
👈کنترل چشم👉
امیرالمومنین در وصف متقین میفرمایند:
"غضّوا أبصارهم عمّا حرّم الله عليهم"
"چشم های خود را از آنچه خداوند حرام کرده می پوشانند"
دقت کنید☝️
این فقط مختص نگاه به نامحرم نیست..✘
با چشم حسرت به نعمتهایی که نداریم نگاه نکنیم..
حتی اگه میبینیم تلویزیون نگاه کردن باعث میشه حسرت یه چیزایی رو بخوریم... نگاه نکنیم!..
در قرآن خدا به پیامبر میگه چشمتو دنبال چیزایی که به اونا دادیم نکش..
و لا تَمُدَّنَّ عیناک..
و البته نگاه به نامحرم هم هست..
پس قرارمون اینکه حواسمون به چشامون باشه..
و اینکه... کنترل چشم، فقط مخصوص آقایون نیست! خانوما هم حواسشون باشه.
#رحمه_للعالمین
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
ملتت کجاس سید علی؟
این تازه مریدای سیدابراهیم بودن
مریدهای سیدعلی ما بیش از این حرفان..💪🏻
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله اتَّقُوا أللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ تقوا پیشه کنی
💔
#بسم_الله
و پروردگار، باده ای پاک
به آنان می نوشاند
سوره انسان ، آیه ۲۱
#با_من_بخوان
#یک_حبه_نور ✨
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
شاه فرار کرد؟ باور نکنین😂😉
شاه با خودش ، طلا جواهرات مملکتی برد؟ باور نکنین😂
فقط پرونده پزشکیاش بود تو چمدونا😢
#ایران_قوی
#فرار_شاه
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
💔
زمستان است ولی
من، به تو دلگرمم❤️
#آقاسیدعلی
#لبیک_یا_خامنه_ای
نائب #امام_زمان
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
1_1977778324.mp3
5.17M
💔
#سفر_پرماجرا ۴۰
🎈🎊 تولدت مبارک 🎊🎈
👈اگه جریان تولدت به برزخ،
شیرین و بی وحشت، اتفاق بیفته؛
یعنی زندگی ات در دنیا، ثمره ی خوبی داشته!
🎀دیگه خبرای خوبی در راهه...🎈🎈🎈
🎊 تولدت حتما مبارکه🎂🎉
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 قسمت نود و دو صورتشو به شون
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
🔹🔹فصل دوم🔹🔹
قسمت نود و سه
متن پیامک این بود: های عشقم.
-های هانی. کجایی؟
-داریم میاییم.
-خیلی وقته منتظرتم. زود بیا.
-باشه. کیا باهاتن؟
-هستن بچه ها. تنها نیستم.
محمد به سعید گفت: استعلام هویت این دو تا! فورا!
سعید چند دقیقه بعد گفت: دو تاشون خانم هستند. اونی که تو ون هست، 18 ساله. اونی هم بیرونه و میدون انقلابه، 17 ساله.
محمد: چند دقیقه تارسیدن این ون به میدون انقلاب زمان داریم؟
سعید از رو نقشه گفت: بیست دقیقه شاید. بقیشون بیشتر.
محمد از طریق یکی از دوربین های میدون انقلاب، موقعیت دقیق دختره رو شناسایی کرد.
محمد به سعید گفت: منو وصل کن به یکی از واحد خواهران مستقر در اطراف میدون انقلاب.
سعید چند لحظه بعد گفت: رو خطتون هستند. واحد 700
700: سلام. بفرمایید.
محمد: سلام. خدا قوت. شما الان دقیقا کجا هستید؟
700: من و یکی دیگه از خانما داریم به ویترین کتاب فروشی ........ نگاه میکنیم.
محمد دوربین را برد به طرف موقعیتی که 700 اعلام کرد. گفت: همین دو تا خانم مانتویی با شال های سیاه و سورمه ای. دوستتون کیف داره اما شما نه. درسته؟
700: بله.
محمد: بسیار خوب. وسیله دارین؟
700: بله. فرعی اول موقعیت A مستقر هست.
محمد: سه تا دختر در موقعیت شمال غربی میدون ... پشت تاکسیا ایستادند. حرکت کنید تا دنبالشو بگم.
700 با دوستش به طرف اونا حرکت کردند. همین طور که از میدون و لا به لای ماشینا حرکت میرفتند، محمد ادامه حرفاشو گفت: من میخوام بدونم دوست دخترِ وسطی ... که یه پیراهن راه راه داره و شلوار کوتاه و یک کیف صورتی داره و اسمش رُز هست، برای چی داره میاد میدون انقلاب؟
700: اسم دوستش چیه؟
محمد: گیتی.
700: اگر لازم شد ... ؟
محمد: بدون ذره ای تنش!
محمد از طریق دوربینا دید که 700 و دوستش رفتند به طرف اون سه تا دختر. 700 با رز شروع به حرف زدن کرد. لحظه ای نگذشت که 700 موفق شد رز و دو تا دختر دیگه رو به طرفی که میخواست و ماشینشون بود بکشونه. اما محمد دید که وارد کوچه نشدند. همون سر کوچه با هم حرف زدند.
زمان داشت میگذشت و ون ها لحظه به لحظه به میدون انقلاب نزدیکتر میشدند. موقعیت ماشین ها حاکی از این بود که ترافیک ها یه کم کمتر شده و خیلی دیگه زمان نداریم.
شاید ده دقیقه نشد که 700 اومد پشت خط محمد: قربان 700 هستم.
محمد: بفرمایید.
700 گفت: این اصلا دختر نیست. رفتاراش یه جورایی تِرَنسه. خیلی ادای دخترا رو در میاره!
#لبیک_یا_خامنه_ای
ادامه دارد...
به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی
@mohamadrezahadadpour
💕 @shahiidsho💕
💔
➖تو این هوای سرد ،کجایی رفیق⁉️
➕گلزار شهدا.....
یه مادر شهید هم، اینجاست.....
توی سرمای زمین ، قلب داغدارش رو آورده کنار مزار پسرش.....
و پناه بر خدا ،از غم چشمانش.....
#شهید_سید_روح_الله_عجمیان
#شهید_امنیت
یاران آخرالزمانی #امام_زمان
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"
شهید شو 🌷
💔 برادر خانمم گفت بشین تا با هم برویم... گفتم چه خبر است؟ گفت: یکی از همرزمان جواد زخمی شده، بروی
💔
ازش پرسیدم: برای چی همین جا نمی مانی؟ چرا میری سوریه؟
گفت: بابا! مگه وظیفه ما دفاع از اسلام نیست؟ به من بگو اسلام مرز داره؟ اسلام که حد و مرز نداره. اگه حد و مرز داشت یا حد و مرزش همین جا بود، خب ما هم همین جا می ایستادیم ولی الان هر جا رهبر تشخیص بدهند که باید حضور داشته باشیم ما هم تبعیت می کنیم.
📚 #دخترها_بابایی_اند
راوی: پدر #شهیدجوادمحمدی بااندکی تغییر
#شهید_جواد_محمدی
#لبیک_یا_خامنه_ای
یاران آخرالزمانی #امام_زمان
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @shahiidsho💞
با نشر مطالب، #شهید شوید😇 که
"زنده نگه داشتن #یاد_شهدا، کمتر از #شهادت نیست"