💔
#دم_اذانی
خدایا!
به ما نگاه کن،
از اون نگاه قشنگا.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
این آیه عجیب حال ادمو خوب میکنه..:😊
وَهُوَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهْرَكُمْ وَيَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ
ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ، ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻬﺎﻥ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ ، ﻭ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻳﺪ ، ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ .⚘
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_صد_و_هفتاد_و_هشتم #ابراهیم_حسن_بیگے کشیش کتاب را از او گرفت و پرسید: این رما
💔
✨ #قدیس ✨
#قسمت_صد_و_هفتاد_و_نهم
#ابراهیم_حسن_بیگے
کشیش در دستی قاشق و در دستی دیگر چنگال، به نقطه ای از میز غذاخوری خیره مانده بود.
ایرینا کنارش نشسته بود و با اشتها غذا می خورد. اما سرگئی در حالی که لقمه را به آرامی می جوید، کشیش را در نظر داشت.
یولا نگاهی به کشیش و نگاهی به سرگئی انداخت، بعد با انگشت روی دست سرگئی زد و با چشم و ابرو، به او اشاره کرد.
سرگئی نوک چنگالش را به طرف کشیش گرفت و بعد او را صدا زد و گفت:
پدر؟ کجایید؟
کشیش، گنگ و گیج به سرگئی نگاه کرد. سرگئی گفت:
چه شده پدر؟
انگار توی این عالم نیستید.
کشیش قاشق و چنگال را روی بشقاب غذایش گذاشت و گفت:
چیزی نیست، اشتها ندارم.
ایرینا با چنگال به بشقاب کشیش اشاره کرد و گفت:
وا! تو که چیزی نخورده ای ؟!
کشیش رو به یولا گفت:
ممنون دخترم، غذای خوشمزه ای بود.
بعد از جا بلند شد و زیر نگاه های متعجب سرگئی و ایرینا ویولا و حتی آنوشا، به طرف اتاقش رفت.
پشت میز کارش نشست، کتاب خورشیدوش را به دست گرفت و عینکش را به چشم زد.
فکر کرد با وجود کتاب هایی که خریده، خواندن کتاب رمان حال و حوصله ی ویژه ای می طلبد، مخصوصا برای او که حال و حوصله ی خواندن رمان را نداشت.
با وجود این نگاهی به فهرست فصل های آن انداخت؛ عناوین برایش آشنا بودند، به نظر می رسید نویسنده رمانش را بر اساس وقایع زندگی علی نوشته است.
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
@chaharrah_majazi
رمانی که هر بچه شیعهای باید بخواند‼️
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_صد_و_هفتاد_و_نهم #ابراهیم_حسن_بیگے کشیش در دستی قاشق و در دستی دیگر چنگال، به
💔
✨ #قدیس ✨
#قسمت_صد_و_هشتاد
#ابراهیم_حسن_بیگے
فصل آخر رمان، عنوانش "غروب خورشید" بود.
تصمیم گرفت مطالعه ی کتاب را از فصل پایانی شروع کند.
تقه ای به در خورد و سرگئی وارد شد.
وسط اتاق ایستاد .
چه شده پدر؟
چرا این قدر به هم ریخته و افسرده اید؟
چیزی هست که من باید بدانم یا کمکتان کنم؟
کشیش از بالای عینک به او نگاه کرد و گفت:
کمی خسته ام، کمی هم نگران.
سرگئی به میز کار پدر نزدیک شد، کنار آن ایستاد و پرسید:
نگران چه هستید؟
کشیش گفت:
نگران آینده ام؛
نمی دانم باید چه کار کنم و چه وقت به مسکو برگردم و تا وقتی راه حلی برای این مسأله پیدا نکنم، باید مثل یک فراری، دور از شهر و دیارم باشم.
سرگئی لبخندی زد و گفت:
خدا را شکر که مشکل شما این است پدر.
اگر این مشکل سبب می شود که پیش ما بمانید، باید گفت خدا پدر آن دو جانی را بیامرزد که طمع ورزیشان سبب چنین خیری شده است!
بهتر است با هم یک سفر به مسکو برویم و هر چه دارید بفروشیم و برگردیم و قید مسکو را برای همیشه بزنید.
کشیش گفت:
من به اندازه ی کافی در غربت زیسته ام سرگئی. دلم می خواهد در وطن خودم بمیرم.
سرگئی بدون این که بنشیند، لبه ی کاناپه تکیه داد و گفت:
حرف از مرگ نزنید پدر که من همیشه از آن وحشت داشته ام.
کشیش گفت:
تو هنوز هم از یاد مرگ غافلی پسر!؟
انگار صدای علی را می شنوم که می گوید:
شما را به یاد آوری مرگ سفارش می کنم.
از #مرگ #غفلت نکنید.
چگونه مرگ را فراموش می کنید در حالی که او شما را #فراموش نمی کند؟
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
@chaharrah_majazi
رمانی که هر بچه شیعهای باید بخواند‼️
لینک قسمت اول #رمانقدّیس
👇👇
https://eitaa.com/aah3noghte/19645
💔
#عشق، وطن است
با تمام وجود برایش بجنگ💪
#پروفایل #استوری
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
❣⃟پیامبراکرمـ(ص)⃟❣
حیازیباست;
امابراےزنان🧕زیباتر🔝
#حجاب
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۴۰)يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْت
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_بقره
(۴۱) وَآمِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَكُمْ وَلاَ تَكُونُواْ أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ
و به آنچه (از قرآن) نازل كردم، ايمان بياوريد كه تصديق مى كند آنچه را (از تورات) با شماست. و نخستين كافر به آن نباشيد و آيات مرا به بهاى ناچيز نفروشيد و تنها از من پروا كنيد.
✅ نکته ها:
اين آيه خطاب به دانشمندان يهود مى فرمايد: قرآن، هماهنگ با بشاراتى است كه در تورات شماست. شما دانشمندان، زمانى مبلغ و منتظر ظهور اسلام بوديد، اكنون پيشگامان كفر نشويد تا به پيروى از شما، ساير يهود از اسلام آوردن سر باز زنند و آيات الهى را به بهاى ناچيزِ رياست دنيا، نفروشيد و از خدا بترسيد.
🔊پیام ها:
- اعتقادات صحيح مردم را قبول كنيم، تا آنان نيز سخن ما را بپذيرند. «مصدّقاً لِما معكم»
- انحراف علما، سبب انحراف ديگران مى شود. «ولا تكونوا اوّل كافر»
- رمز سكوت و كتمان هاى نابجاى دانشمندان، وابستگى هاى مادّى آنان است. «ولا تشتروا بأياتى ثمناً قليلاً»
- با توجّه به اينكه متاع دنيا قليل است، رسيدن به تمام منافع دنيا، ارزش يك لحظه انحراف را ندارد. «ثمناً قليلاً»
- بجاى نگرانىِ از دست دادن مال ومقام، بايد از قهر خدا ترسيد. «ايّاى فاتّقون»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
ما پراکندگانِ مجموعیم
یار ما غایب است و در نظر است
برگ تَر خشک میشود به زمان
برگ چشمان ما همیشه تَر است
جان شیرین فدای صحبت یار
شرم دارم که نیک مختصر است
- سعدی
#قرار_دلتنگی😔
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#قرار_عاشقی
آخدا قبلنا
اگه قلبمون مچاله میشد،
حرم لازم بودیم،
شرایط زیارت رفتن نداشتیم،
لااقل رفقامون
دوستامون
آشناهامون
اونا که میرفتن
یه عکس برا دلخوشیمون میگرفتن
جون میگرفتیم!
ولی الان همه زمین گیر شدیم،
آخدا، یکاری کن
ما بندههات خیلی
حقیر و مسکینیم
در جریانین که :)
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#تو
همانی
که دلم
لک زده
لبخندش را...
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#نجوای_عاشقانه_منو_خدا💞
اعتراف میکنم،تمام نمازهایی که میخوندم برای خودم بود نه برای تو.
نماز میخوندم که تعریف اطرافیان رو بشنوم،نه اینکه تو خوشت بیاد.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
مَن دائماً برای تـو
اسبـابِ زحمتم😔
پایِ گنــاهـِ من
تو فقط ایسـتاده ایی !
#السلامعلیکیااباصالحمهدۍ
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
#سه_شنبه_های_جمکرانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
محبوبم!
شما طعم چای چین اول دشت های لاهیجان اید،
یک قندان قند
که حبه حبه کامم را شیرین می کند.
✍- محمدصالح علاء -
#صبحتون_بخیر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#بسم_الله
وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِی ...
به احترامِ روحِ خدایی ات گناهنکن:)
|سوره مبارکهص/۷۲|
#یک_حبه_نور
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #چله_عاشقی قرائت #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه روز چهاردهم به نیت #شهید_شاهرخ_ضرغام یَا مَنْ تُحَ
💔
#چله_عاشقی
قرائت #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
روز پانزدهم
به نیت #شهید_محمودرضا_بیضائی
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ،
وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ،
وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَج...
توصیه امام خامنه ای(حفظهالله)به دعای هفتم صحیفه سجادیه برای دفع بلا
تصویر دعا سنجاق شده است❌
#التماس_دعا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#کپےبدونتغییردرعکس
سالروزولادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
برای اینکه خدا لطفش شامل حال ما بشه....
#شهید_محمدابراهیم_همت مــ🌙ـــاه
#کلیپ
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
میگفت:
رابطه ی طول قنوت ها با طول نماز، خیلی چیزها را نشان می دهد ..
می دانی؟
#دم_اذانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 شهیدی که بعد از ۱۶سال پیکرش سالم بود😳🤔 قسمت ۹ زمستان ۶۵ یک شب خوابش را دیدم گفتم: چرا اینقدر زو
💔
شهیدی که بعد از ۱۶سال پیکرش سالم بود😳🤔
قسمت ۱۰
چرا پیکر محمدرضا بعد از ۱۶سال سالم برگشت؟
مادرش گفت:
👈محمدرضا بسیار پاک و باایمان بود
👈نمازشبش ترک نمی شد
👈هر روز زیارت عاشورا می خواند
👈و برای امام حسین ع بسیار گریه می کرد
👈اشک هایش را با دست پاک می کرد و بر سر و صورت و بدنش می مالید
👈غسل جمعه اش ترک نمی شد حتی در شرایط سخت
علاوه بر اینها
👈بسیار مخلص و صاف بود
👈همواره به فکر رضایت خدا بود...
✍تا شهادت فاصله ای نیست
مهم خودمانیم که بین مرگ و شهادت
مرگ را انتخاب می کنیم
پایان
#تصویربازشود
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_صد_و_هشتاد #ابراهیم_حسن_بیگے فصل آخر رمان، عنوانش "غروب خورشید" بود. تصمیم گ
💔
✨ #قدیس ✨
#قسمت_صد_و_هشتاد_و_یکم
#ابراهیم_حسن_بیگے
....و چگونه به زنده ماندن طمع می ورزید در حالی که مرگ مهلت نمی دهد؟
مرگ گذشتگان برای عبرت شما کافی است.
آن ها را به گورهایشان حمل کردند بی آن که بر مرکبی سوار باشند.
آنان را در قبرهایشان فرود آوردند بی آن که خود فرود آیند.
چنان از یادها رفتند و فراموش شدند که گویا از آبادکنندگان این دنیا نبوده اند.
آن جا را که وطن خود می داشتند، از آن رمیدند و در جایی که از آن می رسیدند، آرام گرفتند.
اکنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود، دوری کنند و نه می توانند عمل نیکی بر نیکی های خود بیفزایند.
آن ها به دنیایی أنس گرفتند که مغرورشان کرد و چون به آن اطمینان داشتند، سرانجام مغلوبشان کرد.
کشیش آه بلندی کشید و ادامه داد:
پسرم! سرگئی...
تو از چیزی وحشت داری که ناخواسته به سویش در حرکتی، ترس از مرگ بی معناست.
بلکه با یاد مرگ می توانی غم ها و غصه های دنیا را از خود دور کنی و از زندگی لذت بیشتری ببری.
سرگئی گفت:
اگر آنچه را به من گفتی خود نیز به آن ایمان داری، پس چرا از کشته شدن می ترسید؟
کشیش گفت:
ترس من از آن دو جانی، به معنی ترس از مرگ نیست. از طرفی، کسی که از مرگ نمی ترسد، هرگز خودش را در معرض مرگ قرار نمی دهد.
غمی که امروز به دلم نشسته، از بلاتکلیفی است؛ از این که در مانده ام باید چه کنم...
چرا؟
چون دو انسان طمّاع، چشم به کتابی دوخته اند که مال آنها ، به من هم تعلق ندارد، بلکه امانتی است در دست های من از سوی عیسی مسیح.
سرگئی با تعجب به کشیش نگاه کرد و پرسید:
چه گفتی پدر؟
امانت عیسی مسیح؟
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
@chaharrah_majazi
رمانی که هر بچه شیعهای باید بخواند‼️
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_صد_و_هشتاد_و_یکم #ابراهیم_حسن_بیگے ....و چگونه به زنده ماندن طمع می ورزید در ح
💔
✨ #قدیس ✨
#قسمت_صد_و_هشتاد_و_دوم
#ابراهیم_حسن_بیگے
کشیش پشتش را به صندلی تکیه داد و گفت:
بهتر است مرا تنها بگذاری سرگئی.
باید فصلی از این کتاب را بخوانم.
سرگئی آرام زیر لب گفت:
بله! می فهمم.
بعد از اتاق خارج شد.
کشیش کتاب را باز کرد.
بالای صفحه نوشته شده بود:
غروب خورشید
آنها سه نفر بودند.
«عبدالله بن ملجم» آشفته و هراسناک به برک بن عبدالله نگاه کرد.
برک سرش پایین بود و با انگشت دست هایش بازی می کرد، اما دوستش عمرو بن بكره نگاهش به عبدالله بن ملجم بود تا سخنی بگوید و علت فرا خواندنش را به کنج مسجد بداند.
آن سه تن بر روی زیلوی کهنه ای نشسته بودند؛ در زیر کور سوی نور لرزان پیه سوزی که روی دیوار آویخته شده بود. عبدالله بن ملجم نگاهش را به در بسته ی مسجد دوخت.
جز آن سه تن کسی در مسجد نبود.
به خادم پیر مسجد دیناری داده بود تا آنها را تنها بگذارد.
با وجود این عبدالله نگران بود و انگار از چیزی می ترسید.
عمرو رو به او گفت:
چه شده عبدالله؟
ما را این وقت شب فرا خوانده ای تا چه بگویی؟
برک نیز سرش را تکان داد و گفت:
من اینجا حس خوبی ندارم.
زودتر حرفت را بزن که باید بروم.
عبدالله که چهار زانو نشسته بود، آرنج هایش را روی زانوهایش گذاشت و با کف دو دست گونه های لاغرش را فشرد و گفت:
می دانید که اوضاع، رضایت بخش نیست؛
علی و معاویه به جان هم افتاده اند، جنگ قدرت بین آن دو، سرنوشت دین و ملت را به مخاطره انداخته است.
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
@chaharrah_majazi
رمانی که هر بچه شیعهای باید بخواند‼️
💔
ما ازمرگنمیهراسیم ؛💪
ازشهیدنشدنمیترسیم...
#پروفایل #استوری
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
[بِسم رب الشھدا🌼✨]
💛🌙طَرح ختم سورهمبارکه #ڪوثر
بمناسبت #تولد_آقا_محمود_رضا ♡
هدیھ به شهیدمحمودرضابیضاییو سلامتے و فرج آقا امام زمان{عج}😊
🌸پس ان شاءاللھ متوسل به #شُھدا میشویم براے شفاعتمون در روز قیامت و فرج امام زمان (عج) و حاجت رواییمون:)
🌿🥀رفقا تعداد سوره را بفرستین به آۍ دۍ زیر 👇
@M_B8627