eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته👌 فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تابه‌چشمشون‌بیاییم خریدنےبشیم اصل مطالب، سنجاق شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر در عکسها☝ 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
#کلام_معصوم #امام_علي علیہ السلام مي‌فرمایند: ❌از دوستي با احمـق بپرهیز،⛔️ 👌زیرا او مي‌خواهد بہ تو سـود رساند، 💢امـا زیــاڹ مي‌زنــد. 📚 میزاڹ الحڪمة، ج ۶، ص ۲۰۱ 💕 @aah3noghte💕 #در_ثواب_نشر_حدیث_شریڪ_شوید👌 #آھ...
💔 #دلشڪستھ... پیر میکده ما گفت: "شهید، نظر مےکند به وجه الله" و ما جاماندگان در هر ندبه با هر #این_وجه_الله؟مےجوییم آن امام غائب را و حسرت مےخوریم به شهدا آنان ڪہ هنگامه شهادت مولایشان را دیدند و جان دادند آری! جاماندن، درد دارد سوز دارد هر لحظه تو را مےشکند... #نسئل_الله_منازل_الشهدا #شهیدجوادمحمدی #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 یه لحظه توجه کنین☝️ زمان دقیق ورود امام خمینی (ره) در روز دوازدهم بهمن سال 57 به ایران اسلامی، ساعت 9 و 27 دقیقه و 30 ثانیه است و این در حالی است که چند سالی است برخی رسانه ها از جمله رسانه ملی لحظه ورود امام امت را 9 و 33 دقیقه اعلام می کنند. ✔️اسناد مختلفی برای این ادعا وجود دارد که از آن جمله می توان به تک شماره روزنامه اطلاعات 12 بهمن سال 57 به شماره 15774 اشاره کرد که در زیر تیتر به یاد ماندنی "امام آمد" ساعت ورود امام به کشور اینگونه مطرح شده است: "پس از 15 سال در ساعت 9 و 27 دقیقه و 30 ثانیه صبح امروز پای امام خمینی بخاک وطن رسید". #مواظب_تحریف_انقلاب_باشیم‼️ #ساعت_ورود_امام #آھ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 مردان X آخرالزمان 🔻نقد و بررسی سینمای و تولیدات ضد اسلامی امام زمان یعنی این آقای سبزی که تو فیلم میبینین😒 ما چطور امام زمان را معرفی کرده ایم؟؟ ... 👇👇👇 💕 @aah3noghte💕
🌹 امروز ۱۲ بهمن آغـاز طـلـیـعـه دهـه فـجـر و تـقـارن بـا ایّـام فـاطـمـیـه ( ) 🇮🇷فجر فاطمی یعنی 👈 مادری غروب کرد، تا ولایت طلوع کند ! 🏴 🇮🇷فجر فاطمی یعنی 👈 سینه ای شکست تا سینه ی ظلمت دریده شود 🏴 🇮🇷فجر فاطمی یعنی 👈 گوشی که پاره شد ، تا گوش انسانیت شنوا شود!🏴 🇮🇷فجر فاطمی یعنی 👈 صورتی سیلی خورد ، تا چهره ی نفاق و کفر‌نمایان شود!🏴 🇮🇷فجر فاطمی یعنی 👈 چادری که پشت در سوخت ، برای حمایت از ولی و رهبرش! 🏴 🇮🇷فجر فاطمی یعنی 👈عشق به ولایت!🏴 🇮🇷فجرفاطمی یعنی 👈مقابله با طاغوت!🏴 🇮🇷 فجر فاطمی یعنی 👈 تبیین حق ! 🏴 🇮🇷فجر فاطمی یعنی 👈مطیع محض ولی بودن🏴 🇮🇷فجر فاطمی یعنی 👈 پاسداری ازخون شهدا 🏴 🇮🇷فجر فاطمی یعنی رهبرم فرمود: من رزق یک ساله ی کشور را در شب های فاطمیه می گیرم! 🏴 و در پایان : 🇮🇷 فـجـر فـاطـمـی یـعـنـی تـا آخـریـن قـطـره ی خـون ، " " 🏴 ✌️ 💕 @aah3noghte💕
💔 در حاشیه امداد رسانی بچه های سپاه و ارتش به سیل زدگان خوزستانی.... فقط انسانهای ساده زیست و خاکی در بحران و غیر بحران به فریاد مردم میرسند..... #سپاه_پاسداران #بسیج #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 |عاشقـ زلیـخـا ماندھ استـ🙌 |چوـن قـید دنیـا را زدھ...💔 #فداےسیدعلےجان❤️ #تاآخرایستاده_ایم✌️ 💕 @aah3noghte💕
💔 از: فرمانده به: افسران جنگ نرم دستگاههای مختلفی در فضای مجازی حضور دارند اما حضور در این فضا باید یک حضور #جریان‌ساز باشد... (۱۳۹۷/۱۱/۰۷) #آھ... 💕 @aah3noghte💕
📝 ✨ تیـــکه هـای استـــخــوان روز دادگاه، هیجان غیر قابل وصفی داشتم ... اونقدر که به زحمت می تونستم برای چند دقیقه یه جا بشینم😬 از یه طرف هم، برخورد افراد با من طوری بود که به این فشار اضافه می شد😕... انگار همه شون مدام تکرار می کردن ... "تو یه سیاه بومی هستی ... شکستت قطعیه ... به مدارک دل خوش نکن"😏 رفتم به صورت آب زدم، چند تا نفس عمیق کشیدم و برگشتم ... داشتم به راهروی ورودی دادگاه نزدیک می شدم که ... یه صدایی رو کاملا واضح شنیدم ...😒 - شاید بهتر بود یه وکیل سفید مےگرفتیم ... این اصلا از پس کار برمیاد؟ بعید می دونم کسی به حرفش توجه کنه... فکر می کنی برای عقب کشیدن و عوض کردن وکیل دیر شده باشه؟"🤔 این؟ ... وکیل سفید؟ نفسم بند اومد ... حس کردم یه چیزی توی وجودم شکست💔 حس عجیبی داشتم ... اونها بدون من، حتی نتونسته بودن تا اینجا پیش بیان ... اون وقت ..." این اصلا از پس کار برمیاد؟ " ... " این؟ " ... باورم نمی شد چنین حرف هایی رو داشتم می شنیدم ... هیچ کسی جز من سیاه ... حاضر نشده بود با اون مبلغ ناچیز از حق اونها دفاع کنه اما حالا ... این جواب خیرخواهی و انسان دوستی من بود😏😒 به سرعت برق، تمام لطف های اندکی رو که سفیدها در حقم کرده بودن از جلوی چشم هام رد شد ... حس سگی رو داشتم که از روی ترحم ... هر بار یه تیکه استخوان جلوش انداخته باشن ... انسان دوستی؟ حتی موکل های من به چشم انسان ... و کسی که توانایی داره و قابل اعتماده ... بهم نگاه نمی کردن ...😞 لحظات سخت و وحشتناکی بود ... پشت به دیوار ایستادم و بهش تکیه دادم.. مغزم از کنترل خارج شده بود... نمی تونستم افکاری رو که از ذهنم عبور می کرد، کنترل کنم ... تمام زجرهایی رو که از روز اول مدرسه تجربه کرده بودم ... دستی رو که توی 19سالگی از دست داده بودم ... هنوز درد داشت و حتی نمی تونستم برای شستن صورتم ازش استفاده کنم ... مرگ ناعادلانه خواهرم ... همه به سمتم هجوم آورده بود ... دیگه حسم، حس آزادی طلبی و مبارزه برای عدالت نبود😠... حسم، مبارزه برای دفاع از حق انسان های مظلوم... که کسی صداشون رو نمی شنید؛ نبود ... حسی که من رو به سمت وکالت کشیده بود ... حالا داشت به تنفر از دنیای سفید تبدیل می شد😡... حس انسایت که در قلبم می مرد ... وارد راهروی دادگاه شدم ... اما نه برای دفاع از انسان های سفید ... باید پرونده رو برای اثبات برتری خودم پیروز می شدم💪.. باید به همه اونها ثابت می کردم که من با وجود همه تبعیض ها و دشمنی ها، قدرت پیروزی و برتری رو دارم ... دیگه نه برای انسانیت ... که انسانیتی وجود نداشت😏... نه برای دفاع از اون دو تا سفید ... که با بی چشم و رویی دستم رو گاز گرفته بودن😏.. باید به خاطر دنیای بومی های سیاه و کسب برتری پیروز می شدم... جلسه دادگاه شروع شد ... موضوع پرونده به حدی ساده بود که به راحتی می شد حتی توی یک یا دو جلسه تمومش کرد ... اما تا من می خواستم صحبت کنم، وکیل خوانده توی حرفم می پرید یا مرتب فریاد می زد "اعتراض دارم آقای قاضی" ... و با جمله وارده ... دهان من بسته می شد😶 موکل هام به کل امیدشون رو از دست داده بودن و مدام با ناراحتی و عصبانیت، زیر چشمی بهم نگاه می کردن ... یاس و شکست توی صورت شون موج می زد😏 اومدم و توی جایگاه خودم نشستم ... وکیل خوانده پشت سر هم و بی وقفه حرف می زد ... حرف هاش که تموم شد، رفت و سر جاش نشست ... قاضی دادگاه رو به من کرد ... . - آقای ویزل ... حرفی برای گفتن ندارید؟ فقط بهش نگاه می کردم😟 موکل هام شدید عصبی شده بودن ... - آقای ویزل، با شمام ... حرفی برای گفتن ندارید؟🤔😏 ... از جا بلند شدم ... این آخرین شانس تمام زندگی من بود ... یا مرگ یا پیروزی ... - حرف آقای قاضی؟😏 آیا گوشی برای شنیدن حرف انسان های مظلوم هست؟ آیا کسی توی این کشور ... گوشی برای شنیدن داره؟ ... وکیل خوانده با عصبانیت از جا پرید ... "اعتراض دارم آقای قاضی ... این حرف ها مال دادگاه نیست"☝️ - اعتراض وارده ... شما دارید توی صحن دادگاه اهانت می کنید😠... - من اهانت می کنم؟😠 و صدام رو بالا بردم ... "من که هر بار دهنم رو باز کردم، اجازه صحبت بهم داده نشد؟" ... ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 ... دل شڪستھ ام... ڪوهی حرف نگفتہ دارم که دوست دارم تنها برای تو بگویمـ ... در دل نہفته دارم که امید دارم تو ببینےاش... و چشمی لبریز اشک... که از تو مےخواهمـ نگهش داری بگذاری تا وقت تنها شدنم با تو... ببارد... ... من همانم که با دلی شڪستھ آمده ام... دلخوشم که فرمودی "در قلبهای شکسته ای" خدایا! مرا مقاوم بدار تا جز تو چشم انتظار یاری کسی نباشـم... منِ شکسته خسته را بپذیر... بگذار یادت، آرامشم باشد... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 •┄❁#قرار‌هرشب‌ما❁┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر #شهیدسیدحسین_موسوی 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 #اربابم_اباعبدالله چہ ڪنم؟ حُب حُسین است حلاوت دارد دلِ تنگـــم بہ خـــُدا میـل زیــارت دارد #اللهم‌الرزقنا‌زیارت‌الحسین #صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله #آھ_ارباب 💕 @aah3noghte💕
💔 #کلام_معصوم #امام_علي عليہ السلام مي‌فرمایند: شَرُّ النّاسِ☝️ مَڹْ لا يَعْفـو عَڹِ الزَّلَّـةِ وَ لا يَسْتُـرُ الْعـَوْرَةَ 💥بدتـريڹ مردم ڪسي است ڪہ خطا را نمي‌بخشد و عيب (ديگراڹ) را نمي‌پوشاند. 📚 میزاڹ الحڪمة ج ۵ ص ۴۹۸ 📚 غررالحڪم ج ۴ ص ۱۷۵ 💕 @Aah3noghte💕 #در_ثواب_نشر_حدیث_شریک_باشید #آھ...
💔 ... شهید مثل رود است زنده مےکند ڪویر وجود انسانها را... شهید، جارےست زندگی بخش است فقط کافےست دل به او بسپاری... تا تو را با خود به بی نهایت ببرد.. به ... در کنار زاینده رود... ... 💕 @aah3noghte💕 📛
💔 کور می مانم ببر پیراهنش را ای نسیم! من خودش را خواستم بینا شدن بی فایده است.... #مادران_انتظار... #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 #فوری 💢حمله مسلحانه تروریست ها به ناحیه مقاومت بسیج در نیکشهر یک نفر #شهید شد:🕊 بر اساس گزارش روابط عمومی قرارگاه قدس "نیروی زمینی سپاه"، صبح امروز در مورخه 13 بهمن ماه 97 عوامل گروهک تروریستی، طی یک اقدام تروریستی به ناحیه مقاومت بسیج شهرستان نیکشهر حمله کردند که در این اقدام تروریستی یک نفر از کارکنان سپاه شهید و پنج نفر مجروح شدند #شهیدمرتضی_علی_احمدی #شهادت_قسمت_ما_مےشد_اےڪاش #آھ... 💕 @Aah4noghte💕
💔 حمله مسلحانه تروریست‌ها به ناحیه مقاومت بسیج در نیکشهر گروهک تروریستی #جیش_الظلم که چند روز قبل نیز با کار گذاشتن دو بمب صوتی در حاشیه شهر زاهدان به دنبال ایجاد فضای رعب و وحشت بود مسئولیت این حمله را بر عهده گرفته است. از این عناصر معاند مقادیری مهمات، جلیقه، نارنجک و یک عدد سلاح کشف شده و دستورات قضایی لازم با حضور دادستان شهرستان در محل اقدام تروریستی جهت شناسایی و دستگیری نامبردگان با کنترل مبادی ورودی و خروجی شهر به دستگاههای امنیتی و نظامی و انتظامی صادر شده و پس از حادثه به دستور دادستان شهرستان جلسه اضطراری شورای تامین شهرستان تشکیل گردیده است. ✍پ.ن با این کارها مےخوان مردم رو از برپایی باشکوه راهپیمایی ۲۲بهمن بترسونن😏غافل از اینکه مردم ما بیدی نیستن که بااین بادها(بخوانین فوت) بلرزند... 💕 @aah3noghte💕
💔 در شناخت اوج #اختلال و #خیانت در قرارگاه های مجازی و فرهنگی جبهه انقلاب همین بس که اجتماع ده ها هزاری نفری #دختران_چادری تهران در #روزپنج شنبه در رسانه ها و افکار عمومی بایکوت میشود اما هرزه گویی و کشف حجاب چند سلبریتی ضد دین و میهن سینما را همه باید ببینند❌❌ #نشرحداکثری_توسط_مدافعان_حجاب #یازهـرا سلام الله علیها #آھ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 ✨ من نمــاینـــده عــدالــتــــ - من اهانت می کنم؟😡 و صدام رو بالا بردم "من که هر بار دهنم رو باز کردم، اجازه صحبت بهم داده نشد؟ ... همه شما خیلی خوب می دونید که تمام مدارک این پرونده به نفع موکل منه ... من قبلا همه شون رو به دادگاه تقدیم کرده بودم ... و امروز ما باید فقط برای تعیین جریمه و حق موکل من اینجا باشیم ... اما چرا به من ... حتی اجازه اعتراض به وکیل مقابلم، داده نمیشه؟" رو کردم به وکیل خوانده.. "در حالی که شما، آقای وکیل ... هیچ گونه مدرکی جز بازی با کلمات به دادگاه ارائه نکردید ... آیا واقعا گوشی برای شنیدن صدای مظلوم هست؟"😏 این بار با خشم بیشتری فریاد زد ... "من اعتراض دارم آقای قاضی"😡 پریدم وسط حرفش و فریاد زدم.. "به چی اعتراض دارید آقای وکیل؟ ... به حرف های من؟ ... یا اینکه یه بومی سیاه جلوی شما ایستاده؟"😠 کپ کرد ... سرجاش میخکوب شد ...😳 - آقای ویزل ... به عنوان قاضی دادگاه به شما هشدار میدم... اگر به این حرف ها ادامه بدید ناچار میشم شما رو از دادگاه اخراج کنم😡 - اون کسی که توی دادگاه داره اهانت می کنه، من نیستم😏... دوباره چرخیدم سمت وکیل خوانده ... "شما هستید ... شما هستید که به شعور انسان هایی اهانت می کنید که قوانین رو نصب کردن ... قوانینی که میگه هر انسانی حق داره از خودش دفاع کنه ... انسان ها با هم برابرن و به من اجازه میده که اینجا بایستم"👈 چرخیدم سمت قاضی... "فراموش نکنید که شما نماینده عدالت هستید ... نماینده ای که باید حرف مظلوم رو بشنوه ... و حق اون رو بگیره"☝️.. وکیل مقابل در حالی که از شدت خشم چشم هاش می لرزید و صورتش سرخ شده بود، دوباره فریاد زد.. "من اعتراض دارم آقای قاضی ... این حرف ها و شعارها جاش توی دادگاه نیست"...😡 قبل از اینکه قاضی واکنشی نشون بده ... منم صدام رو بلندتر کردم ... "باشه من رو از دادگاه اخراج کنید ... اصلا بندازید زندان ... و صدای اعتراض یه مظلوم رو در برابر عدالت خفه کنید .. آیا غیر از اینه که شما، آقای وکیل ... هیچ مدرکی در دفاع از موکل تون ندارید؟"... مکث کردم ... دیگه نفسم در نمی اومد ... برگشتم سمت میز خودم ... . - متاسفم😞... اما نه برای خودم ... متاسفم برای انسان هایی که علی رغم پیشرفت تکنولوژی، هنوز توی تعصبات کور خودشون گیر کردن☝️... انسان امروز، در آسمان سفر می کنه... اما با مغز خشکی که هنوز توی تفکرات عصر رنسانس گیر کرده😏... بدون توجه به فریادهای وکیل مقابل به حرفم ادامه می دادم ... قاضی با عصبانیت، چکشش رو چند بار روی میز کوبید.. "سکوت کنید ... هر دوتون ساکت باشید ... و الا هر دوتون رو از دادگاه اخراج می کنم"... سکوت عمیقی فضای دادگاه رو پر کرد ... اصلا حالم خوب نبود ولی معلوم بود حال وکیل مقابل از مال من بدتره ... با چنان نفرتی بهم نگاه می کرد که اگر می تونست در جا من رو می کشت😏 ... چشم هاش سرخ شده بود و داشت از حدقه بیرون می زد ... - من بعد از بررسی مجدد شواهد و مدارک ... فردا صبح، ساعت 9 ، نتیجه نهایی رو اعلام می کنم ... وکیل هر دو طرف، فردا راس ساعت اعلام شده توی دفتر من باشن ... ختم دادرسی ... و سه بار چکشش رو روی میز کوبید ... . تا صبح خوابم نبرد ... چهره اونها ... چهره مایوس و ناامید موکل هام ... حرف ها و رفتارها... فشار و دردهای اون روز ... نابودن شدن تمام امیدها و آرزوهام ... تمام اون سالهای سخت ... همین طور که به پشت دراز کشیده بودم ... دانه های اشک، بی اختیار از چشمم پایین می اومد ... از خودم و سرنوشتم متنفر بودم ... چرا با اون همه استعداد باید سیاه متولد می شدم؟ ... چرا؟ ... چرا؟ ...😔😭 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 قصدشون علے بود اما... پشت در... فاطمه... جای علے مےسوزه... #آھ_مادر #فاطمیه 💕 @aah3noghte💕