#با_شاعران_قهدریجانی
یادم نرفته از کرمت بین زائران
سهمی برای کودکی من گذاشتی
پای تمام درد و دلم مینشستی و
توی حرم شبیه به من کم نداشتی
جارو زدم سراسر صحن تو را به عشق
با چادر سفید قشنگی که داشتم
باید بزرگتر که شدم خادمت شوم
من آرزو قشنگ تر از این نداشتم
حاجت رواست هرکه به پابوست آمده
حال و هوای صحن و سرایت عجیب شد
چشمم به گنبد است و شنیدم که خادمان
گفتند باز ضامن آهو طبیب شد
مادر که اشک شوق به چشمش نشسته بود
دست مرا گرفت و به سمت حرم دوید
هرچه دعا برای خودش جمع کرده بود
با دیدن کرامتتان از سرش پرید
اصلا چه حاجت است که لب وا کند کسی
درد نگفته در حرم تو دوا گرفت
هرکس که پا گذاشت به باب المراد تو
خوشبخت شد،زیارت کربُ و بَلا گرفت
#زهره_مهدی_زاده
@shahre_man