🔻 دومین نشست از سلسله گفتگوهای «ادبیات جهان» با موضوع «نیهیلیسم» و «داستایفسکی» با حضور #محمد_شمس_الدینی و #محمدقائم_خانی، سهشنبه ۲۰ آبان ساعت ۲۰، از حساب رسمی اینستاگرام موسسه شهرستان ادب برگزار میشود.
🔗 instagram.com/shahrestanadab
#فئودور_داستایفسکی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻ققنوس
(بازخوانی شعری از #نیما_یوشیج به مناسبت زادروز این شاعر بزرگ نوگرا)
▪️«ققنوس، مرغ خوشخوان، آوازۀ جهان،
آواره مانده از وزش بادهای سرد،
بر شاخ خیزران،
بنشسته است فرد.
بر گرد او به هر سر شاخی پرندگان.
او نالههای گمشده ترکیب میکند،
از رشتههای پارۀ صدها صدای دور،
در ابرهای مثل خطی تیره روی کوه،
دیوار یک بنای خیالی میسازد.
از آن زمان که زردی خورشید روی موج
کمرنگ مانده است و به ساحل گرفته اوج
بانگ شغال، و مرد دهاتی
کردهست روشن آتش پنهان خانه را
قرمز به چشم، شعلۀ خردی
خط میکشد به زیر دو چشم درشت شب
وندر نقاط دور،
خلقاند در عبور...
او، آن نوای نادره، پنهان چنان که هست،
از آن مکان که جای گزیدهست میپرد
در بین چیزها که گره خورده میشود
یا روشنی و تیرگی این شب دراز
میگذرد.
یک شعله را به پیش
مینگرد.
جایی که نه گیاه در آنجاست، نه دمی
ترکیده آفتاب سمج روی سنگهاش،
نه این زمین و زندگیاش چیز دلکش است
حس میکند که آرزوی مرغها چو او
تیرهست همچو دود، اگر چند امیدشان
چون خرمنی ز آتش
در چشم مینماید و صبح سپیدشان.
حس میکند که زندگی او چنان
مرغان دیگر ار بسر آید
در خواب و خورد
رنجی بود کز آن نتوانند نام برد.
آن مرغ نغزخوان،
در آن مکان ز آتش تجلیل یافته،
اکنون، به یک جهنم تبدیل یافته،
بستهست دمبدم نظر و میدهد تکان
چشمان تیزبین.
وز روی تپه،
ناگاه، چون بجای پر و بال میزند
بانگی برآرد از ته دل سوزناک و تلخ،
که معنیش نداند هر مرغ رهگذر...»
🔗 ادامۀ این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11739
#شعر_نیمایی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻رمان ایران
(دربارۀ #ایرانشهر اثر تازۀ #محمدحسن_شهسواری به قلم #محمدصالح_سلطانی)
▪️«...رمان سترگِ آقای شهسواری، مثل یک فرش دستباف، چشمنواز است و ظریف. حاصلِ آمیختگیِ تکنیک و تعهد، چیزی شده که با خیال راحت میتوانیم آن را "هنر متعهد" بنامیم. دستکم تا اینجا، یعنی انتهای جلد سومِ کتاب که منتشر شده و به بازار آمده، خیالمان از خواندنِ یک رمان خوب راحت است. اینکه در ادامه چه اتفاقی برای ایرانشهر میافتد و به چند جلد میرسد را هنوز هیچکس نمیداند. اما این را خوب میدانیم که «ایرانشهر» تا همینجا هم یک رمان خطشکن است و نشاندهندهی ظرفیتِ بزرگی که سالهای دفاع مقدس برای ادبیات ایران آفریده. ظرفیتی که تنها روایتِ پنج-شش روز از آن، سه جلد رمان میشود.
رمان ایرانشهر، روح دارد. روحِ سرزمینی که برای روایتِ حماسههایش کلمه، و برای گفتن از قهرمانانش قصه کم داریم. کاش کارگردانی پیدا شود و کیمیای این رمانِ هنوز ناتمام را در قالب یک سریال ۱۰۰ قسمتی، نشانِ مردمِ ایران دهد. ایرانشهر، ادای دِینِ کلمههاست به قهرمانها؛ و یک درخششِ خیرهکننده از ادبیاتِ ایرانی. یا به بیان بهتر: ادبیاتِ متعهدِ ایرانی.»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11740
🔗 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab
13.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعرخوانی #محمود_اکرامی_فر در نخستین شب از #شب_های_شعر_عاشقانه، آذر ۱۳۹۶
🔗 #اجازه_هست_بگویم_که_دوستت_دارم؟ را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/اجازه-هست-بگویم-که-دوستت-دارم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻عاشقان، گياهانند
(شعری از زندهیاد #بیژن_نجدی به مناسبت زادروز ایشان)
▪️عاشقان، گياهانند
كه میرویند
میمیرند
سبز میشوند
میریزند
باران كه میبارد، چتر نمیخواهند
زمستانها
بیكلاه و پالتو نپوشیده
میایستند روی در روی و نگاه برف
چشم در چشم یخبندان
بیشرمساری اندام برهنهشان از برگ
عاشقان گياهانند كه ریشههایشان فرو رفته است.
در كف دست من
در استخوان كتف تو
در جمجمه شكسته من
و این خاطرات من و توست
كه توت میشود يک روز
انار میشود گاهی
كه دیروز انگور شده بود
كه فردا زيتون
و تلخ.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«طغیان ملت بر ضد خودش» به روایت #ویکتور_هوگو | از کتاب #بینوایان
(کتاب «بینوایان» حماسۀ جمهوریت و گرفتن حق مردم از حاکمیت است – به نام علم و محض خاطر آینده -. با این حال وقتی «ویکتور هوگو» میخواهد از شورش در پاریس سخن بگوید، جنبۀ سهمناک آن را نشان میدهد و در مقدمۀ همان فصل زبان به گفتن حقایقی میگشاید که شنیدن و درک آن از تحمل مردمان عادی خارج است. این فقره از رمان چنان عمیق است که میتوان بارها آن را خواند. باشد که گوشمان نیوشای دردناکترین رازهای هستی شود، رازهایی که در خلال انقلابات مردمی رخ میدهد.)
▪️«دو قابل تذکارترین سنگری که یک ناظر دقیق بیماریهای اجتماعی بتواند ذکری از آنها به میان آورد، به آن دوره از تاریخ که محل وقوع حوادث این کتاب است مربوط نیست. این دوسنگر، که هردو مظهر کاملی بودند، با دو منظرۀ مختلف، با وضعی وخیم و به هنگام شورش شوم ژوئن ۱۸۴۸، یعنی بزرگترین جنگ کوچهها که تاریخ تاکنون دیده است، از زمین بیرون آمدند...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11743
چهلوششمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب
☑️ @ShahrestanAdab
22.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 معرفی رمان «تاریخ غیرت» اثر «شیخ موسی نثری»
🔹#تاریخ_غیرت رمانی ۱۲۰ساله با مضمون عاشقانه - تاریخی که آقا #شیخ_موسی_نثری آن را در سال ۱۲۷۶ هـ.ش. یعنی زمانی که کمتر از بیستسال داشته است، طی یک سال نوشته است و نیز مصمم بوده که در آینده جلد دوم و سومی هم در ادامه آن بنویسد؛ اما گویا بنا به مسائل سیاسی از نوشتن و حتی انتشار آن یک جلد هم امتناع کرده است. این رمان را پیش از جنگ جهانی اول به اتمام رسانده است.
🔹همچنین وقایع رمان مربوط به سال ۱۲۷۶هـ.ش. یعنی زمانی که لشکر عظیم عثمانی به رهبری احمدپاشا از بغداد به طرف غرب ایران هجوم آورد و گروه وسیعی از مردم بیدفاع همدان را قتل عام کردند؛ اگرچه مردم دلیر این شهر با شجاعت و دلاوری که کمتر دیدهشده، سعی کردند جلو اعمال وحشیانۀ آنان را بگیرند.
🔸این رمان توسط حوزه هنری استان همدان منتشر و بعدها با همکاری انتشارات شهرستان ادب به چاپ دوم رسید.
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی ادب بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/تاریخ-عبرت
#معرفی_کتاب
☑️ @ShahrestanAdab
🔸درخت خسته
(شعری از زندهیاد #منوچهر_آتشی)
🔹حلاج
انگور بود
پس از درخت دارش چیدند
تا وعدهاش شراب فراهم شود
تاریخ عشق و شورش اندیشه را
در عصر جهل هار...
عینالقضات
سیب سرخ جوانی بود
پس از درخت دارش چیدند
تا قصۀ گناه
- آمیزش تلخی و شیرینی -
در چرخههای شعر بگردد... تا ما...
امروز نیز
با هر فشار ماشه
حلاج و عین القضاتها
مانند برگ پاییزی
از شاخسار مصرعها
میافتند
تا...
آه ای درخت خسته
همسایۀ قدیم سبز
تو باز میوه میدهی؟
☑️ @ShahrestanAdab
🔸دریغ است ایران که ویران شود
(نگاهی به رمان تاریخی #تاریخ_غیرت اثر #شیخ_موسی_نثری به قلم #آزاده_جهان_احمدی)
🔹«...نثری در هفده سالگی و در عهد قاجار اراده میکند در تاریخ یک گام بلند به عقب بردارد و مقطعی را روایت کند که در اواخر حکومت صفویه است و شاه سلطان حسین چون حاکمان پیش و پس از خود گرفتار فساد و ناکارآمدی است. مملکت گرفتار آشفتگی و فقر و خیانت است و در این میانه به مدد ضعف درونی است که اجنبی جرأت دستدرازی مییابد. لشکر عظیم عثمانی به رهبری احمدپاشا از بغداد بهطرف غرب ایران هجوم آوردند و گروه وسیعی از مردم و سکنه همدان را قتلعام کردند. هرچند واکنش مردم همدان در قبال این حمله مقاومت تا پای جان بوده؛ اما نویسنده قصه این مقاومت را هم در بستری عاشقانه نوشته است. شیخموسینثری با سبک نگارشی نادر (در نوع خودش) عشق و حماسه را به هم گره میزند...»
💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11748
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/تاریخ-عبرت
☑️ @ShahrestanAdab
🔸 «سپید دندان حس ششم دارد!» به روایت #جک_لندن | از کتاب #سپید_دندان
🔹 «گریبیور نمیخواست سگش را بفروشد. از راه تجارت به قدر کافی پول در آورده بود. برای همین احتیاجی به پول نداشت. درثانی سپید دندان حیوان با ارزشی بود. در تمام مکنزی و یوکان سگی مثل او پیدا نمیشد. سپید دندان حیوانی قوی بود و مثل آدمها که پشهها را میکشند، سگهای دیگر را میکشت.
با این همه بییوتی اسمیت با خلق و خوی سرخپوستها آشنا بود. این بود که بیشتر وقتها به چادر گریبیور سر میزد و برایش بطریبطری نوشیدنی میبرد، اما نوشیدنی عطش را زیاد میکند. گریبیور هم بدجوری به نوشیدنی عادت کرد. هر چه پول از راه فروش پالتوی پوست و دستکش و کفش چرمی به دست آورده بود خرج این راه کرد. برای همین روز به روز بداخلاقتر میشد...»
💠 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11743
🔹چهلوهفتمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب
☑️ @ShahrestanAdab
23.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعر و تماشا
🔸شعرخوانی سید #حمیدرضا_برقعی در مدح #حضرت_معصومه سلاماللهعلیها
🔹اردوی #آفتابگردان_ها، اسفندماه ۱۳۹۷
🔹در آسمان ملائکهٔ خوش ذوق شهر بهشت را که بنا کردند
اول به سوی صحن و سرای تو چندین هزار پنجره وا کردند
مشتی ستاره از فلک آوردند در سفرههای ما نمک آوردند
بس که بهار از فدک آوردند در شهر قم مدینه به پا کردند
با چشمهای غرق عطش دیدیم گنبد درون آینهٔ حوض است
آن کاسههای پر از خورشید سیرابمان از آب طلا کردند
مُلاحسین مولویِ مداح همراه شمس و عاصی و خورشیدی
از بس که بودهاند نمکگیرت در هر مقام شور به پا کردند
صحن عتیق و جلوه دیرینش با چلچراغِ خوشه پروینش
اینها به اتفاق مضامینش پروانه را مدیحهسرا کردند
ما قاصریم وصف تو را وقتی امثال مرعشی و بروجردی
یک عمر روزههای معطر را با بوسه بر ضریح تو وا کردند
تکرار فاطمه است عبور تو، توصیف زینب است مرور تو
معصومه نام داشت حضور تو، اما تو را کریمه صدا کردند
ای تا همیشه کار تو کارستان اثبات کرده شوکت تو هر آن
هرگز نکردهاند همه مردان کاری چنان که فاطمهها کردند
☑️ @ShahrestanAdab