حضور دو رمان «فصل توتهای سفید» و «غمسوزی» از شهرستان ادب در میان رمانهای نامزد جایزهٔ جلال آلاحمد
#غمسوزی
#اعظم_عظیمی
#فصل_توتهای_سفید
#سیدهعذرا_موسوی
#جایزه_جلال
@shahrestanadab
«غمسوزی» برگزیدهٔ شانزدهمین دورهٔ جایزهٔ ادبی جلال آلاحمد در بخش داستان بلند و رمان شد. شهرستان ادب، ضمن تبریک به اعظم عظیمی برای این موفقیت بزرگ، توفیقهای روزافزون برای این کتاب و نویسندهٔ توانمند آن را در عرصههای گوناگون، از خداوند خواستار است.
*چاپ دوم این اثر به زودی روانهٔ بازار نشر خواهد شد.
#غمسوزی
#اعظم_عظیمی
#جایزه_جلال
@shahrestanadab
بگو به آینهها علت جوان شدنت را
بگو که جشن بگیرند جاودان شدنت را
بگو شهاب دعایت چگونه سر به فلک زد؟
بگو به خلوت شب سرِّ کهکشان شدنت را
اراده کن که به هر رودخانهای بچشانی
به قدر جرعهای از راز بیکران شدنت را
تو ای همیشۀ گمنام! وقت مرگ چه کردی؟
که شهر خیره شده شهرۀ جهان شدنت را
چه کارنامۀ سرخی! عجب اقامۀ سرخی!
چه سربلند شدی فصل امتحان شدنت را
گذاشتی به دل بادهای وحشی سرکش
تو ای بهارترین! حسرت خزان شدنت را
اگرچه همقفسان آه میکشند به یادت
پرندهها همه شوقند آسمان شدنت را
تمام چلچلهها جار میزنند پس از این
تو را و قصۀ محبوب عاشقان شدنت را
#فاطمه_عارفنژاد
#شهید_سیدرضی_موسوی
@fatemeh_arefnejad
@shahrestanadab
کلام میتواند در عین شعر بودن، حرف باشد و در عین حرف بودن، شعر؛ بدون اینکه شاعر، هیچ تقلای سیستماتیکی برای رسیدن به این نقطه کردهباشد. در چنین سطرهایی نوعی عقلانیت گرهخورده با عاطفه را میبینیم که نه عقل محض و فلسفی است و نه عقل ابزاری. مؤدب زبان و شگردهای خلاقهاش را نه فقط به خدمت نوشتن شعر؛ بلکه به خدمت زندگی آرمانی انسان امروز درآورده است و میخواهد از شعر ابزاری برای ایجاد کنش ارتباطی در جهانِ انسانها بسازد...
یادداشت حسنا محمدزاده بر کتاب «سفر بمباران» را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/12445/
#سفر_بمباران
#علیمحمد_مؤدب
#حسنا_محمدزاده
#روزنامه_اطلاعات
@shahrestanadab
27.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برشی از رمان «غمسوزی» به روایت تیمور آقامحمدی
«غمسوزی» اثر اعظم عظیمی، برندۀ شانزدهمین جایزۀ ادبی جلال آلاحمد در بخش داستان بلند و رمان شد.
#غمسوزی
#اعظم_عظیمی
#تیمور_آقامحمدی
#جایزه_جلال
@shahrestanadab
26.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬نماهنگ «بوسه تو»
[تقدیم به شهید عزیز ما؛ حاج قاسم سلیمانی]
🎙خواننده: #محمد_معتمدی
✏️شاعر: #محمدمهدی_سیار
🎼آهنگساز: #مسعود_سخاوتدوست
🎨طراح پوستر و لوگو: #محمد_روحالامین
📎 تهیه کننده: #محمدرضا_شفیعی
[این بیقراری، پایان ندارد
کی میرسد، وقت قرار بوسهی تو...]
🔸️محصول: بنیاد مکتب حاج قاسم
🔹️مجری طرح: موسسه فرهنگی هنری وصف صبا
@mm_sayyar
از جاری لطف آسمانها میگفت
از رحمت بیکران دریا میگفت
در محضر مادر شهیدان، با اشک
از مادری حضرت زهرا میگفت
#ولادت_حضرت_زهرا
#شهادت_سردار_سلیمانی
#روز_مادر
#سیدمحمدجواد_شرافت
@shahrestanadab
خدا نوشت به اسم شما سپیدهدمان را
و آفرید به نام شما زمین و زمان را
نوشته بود خدا پیش از آفرینش دنیا
به مهر حضرت صدیقه آبهای روان را
به قلب پاک شما ریخت چشمههای یقین را
ز کنه ذات شما دور ساخت حدس و گمان را
همیشههای خداوند بودهاید از آن رو
که آفرید به پاس شما تمام جهان را
اشارتیست به دست همیشه سبز شماها
بهارتان که ندیدهست رنگ و بوی خزان را
به اسم اعظم زهرا گشودهاند رسولان
اگر به معجزهای قفل دردهای نهان را
در این همیشه که غربت نشسته بر سر عالم
سپردهایم به دستانتان دل نگران را
#ولادت_حضرت_زهرا
#روز_مادر
#عباس_شاهزیدی_خروش
@shahrestanadab
30-harf (1).mp3
زمان:
حجم:
1.2M
شعر #علیمحمد_مودب
خواننده #امیر_حقیقت
سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد
بیا ای دل که وقت گریۀ بیاختیار آمد
به جز جان دادن و دل باختن راهی نمیماند
سواران را بگو جز تاختن راهی نمیماند
جراحتها به تنها جامه دیدار میدوزد
بکش ما را ز خون ما چراغ لاله میسوزد
بکش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور
خوشا در خون طپیدن، الأمان از مرگ در بستر
خضابی خوشتر از خون نیست مردان خدایی را
ببین در قتلگه سیمای عقل کربلایی را
کفن خون باد مردان را و تقدیر معین باد
چراغ عقل ابراهیمها در شعله روشن باد
خوشا عقلی که در صفین با کرّار همراه است
خوشا عقلی که میماند خوشا عقلی که جانکاه است
ز جان تن میزند تا خون دهد بستان ایمان را
که تا روشن نگهدارد چراغ عقل انسان را
خدایا یال اسبان مدتی شد خون نمیبیند
بیابانها خیابانهای ما مجنون نمیبیند
خوشا با سر اشارات شهیدان بر سر نیزه
کلام این است و فقه این است خون بر منبر نیزه
ببین در کربلا در جوش، بحر خون خوبان را
چه فخری برتر از خون، چهرۀگلگون خوبان را
چرا تن میزنی از عقل ای جان تشنه خون باش
اگر لیلی شناسی رو به صحرا آر! مجنون باش
به شور این رودها تا ساحل موعود خواهد رفت
نترس از سد و صخره عاقبت این رود خواهد رفت
یکی بر ره نشسته صخرهواری تا که ره بندد
شهیدی غرقه در خون بر خیال صخره میخندد
شهرستان ادب
شعر #علیمحمد_مودب خواننده #امیر_حقیقت سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد بیا ای دل که وقت گری
اگر کشتیست عاشورا، در این خون غرقه باید زیست
ببین چشم شهیدان را، به جز خون هیچ راهی نیست
حسین ای نوح! ای توفان! مرا هم غرقه در خون کن
به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن
بخوان تا عزم سر از گریه شبگیر بردارد
پدر بر خاک افتاده پسر شمشیر بردارد
هلا زین دم به جز خون، هیچ حرفی با منافق نیست
دهان زخم ما را دیگر آن لبخند سابق نیست
دگر حرفی نمانده گفتگوی آخرین خون است
بمان تا حرف آخر، خون جواب داغ این خون است