نوار قرمز غزه! دهان زخم فلسطین!
تو را محاصره کردند چکمههای شیاطین
تو را محاصره کردند تا غریب بمیری
به این محاصره لعنت، به این معامله نفرین
و هر شهید فلسطین ستارهای شد و پر زد
که اینچنین شود ای غزه آسمان تو تزئین
نوار خون و گل اشک اگر نبود، برادر!
نبود این همه رؤیای کودکان تو رنگین
کسی ز غزه پیامی به آسمان بفرستد
کمی نگاه کن ای ماه پشت ابر! به پایین
جهان به خواب زمستان و غزه -کودک فردا-
امید بسته به خورشید روزهای پس از این
#محمدسعید_میرزایی
#فلسطین
#غزه
@shahrestanadab
«در تلاطم طوفان» مجموعهای شامل ده شعر فاطمه عارف نژاد است که منتخب سرودههای این شاعر دغدغهمند پس از طوفان الاقصی است.
این مجموعه با طراحی زهرا اللهوردی در آستانه روز قدس منتشر میشود.
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین
#غزه
@Aftabgardan_ha
تا کی به چاه سر بگذاریم و بگذریم؟
دندان سر جگر بگذاریم و بگذریم
تا کی میان معرکه شیران شرزه را
بیتیغ و بیسپر بگذاریم و بگذریم؟
یا دست روی دست بمانیم بیخیال
یا دست بر کمر بگذاریم و بگذریم
باید بت بزرگ هم این بار بشکند
هیهات اگر تبر بگذاریم و بگذریم
تردید و ناامیدی و تسلیم و ترس را
وقت است پشت سر بگذاریم و بگذریم
ای کودکان غزّه نشستن حراممان
تنهایتان اگر بگذاریم و بگذریم
#فلسطین
#غزه
#مهدی_جهاندار
@shahrestanadab
برای «محمود عجور» پسر عزیز غزه...
نه دست مانده نه تاب و توان به پیکر من
تو را چگونه بغل گیرم آه مادر من؟!
مرا به دست دعای شگفت خود بسپار
که آزمون غریبیست در برابر من
مگر نه اینکه در آوار ترس و تنهایی
فرشتهای که تو بودی رسید در بر من
مرا گرفت خیال تو تنگ در آغوش
چقدر دست نوازش کشید بر سر من
مرا به خانه ببر مادرم! ببین! جنگ است
بگو کجاست تفنگم؟ کجاست سنگر من؟
در آن حیاط چه شد خاطرات شیرینم
چه تلخ سوخته زیتون سایهگستر من
چه مانده از پسرت؟ -آن همیشه بازیگوش-
مرا ببخش و حلالم کن ای صنوبر من!
مرا بس است همین نیمجانِ خیره به تو
مرا بس است همین روزیِ مقدّر من
تو سر نداری و من، دست... عصر دلگیریست
تو را چگونه بغل گیرم آه مادر من...
#میلاد_عرفانپور
#فلسطین
#غزه
@shahrestanadab
ما زنده بودیم
همچون گیاه دانه در خاک
قد کشیدیم مثل نیزارهای عرب
مثل یالهای اسبان جنگی
یاد گرفتیم
سریع باشیم مثل فشنگ
جهنده مثل نارنج
جنگنده مثل آتش تیانتی
دور از دسترس مثل رؤیا
پس شعر شدیم
در رگهای روزنامه ها
و دهان جویباری روان که در خیابان فریاد میزد:
فلسطین!
#علی_داودی
#غزه
@shahrestanadab
اشک است و عطش، نشان تو، ای غزه
جانم به فدای جان تو، ای غزه
ای کاش دلم خوشهای از گندم بود
در دست گرسنگان تو، ای غزه
#میلاد_عرفانپور
#غزه
@shahrestanadab
غم خوردم و غم خوردم و غم خوردم و… سیرم
از زندگی دلخستهام، از مرگ دلگیرم
باری نداده باغ زیتونم به جز اندوه
برگی نمانده در نهالستان انجیرم
روزی هزاران بار _بی ارفاق_ میگریم
روزی هزاران بار _بی اغراق_ میمیرم
آنسو جوانم ارباً اربا میرود از دست
اینسو تلظی میکند نوزادِ بیشیرم
تیغ عطش میبُرّد اما کُند و با سختی
مشتاق مرگی تیزتر با ترکش و تیرم
غمسرنوشتم سرخ… پیشانینوشتم سرخ…
روز ازل با خون رقم خوردهست تقدیرم
همصحبت پیغمبران بودم تمام عمر
کی روح شیطان میتواند کرد تسخیرم؟
فردا که اسمم شد «شهید تازهٔ غزه»
زل میزنی از صفحهٔ گوشی به تصویرم
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین | #غزه
@fatemeh_arefnejad
@shahrestanadab