eitaa logo
شهرستان ادب
1.5هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
353 ویدیو
8 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
نوار قرمز غزه! دهان زخم فلسطین! تو را محاصره کردند چکمه‌های شیاطین تو را محاصره کردند تا غریب بمیری به این محاصره لعنت، به این معامله نفرین و هر شهید فلسطین ستاره‌ای شد و پر زد که این‌چنین شود ای غزه آسمان تو تزئین نوار خون و گل اشک اگر نبود، برادر! نبود این همه رؤیای کودکان تو رنگین کسی ز غزه پیامی به آسمان بفرستد کمی نگاه کن ای ماه پشت ابر! به پایین جهان به خواب زمستان و غزه -کودک فردا- امید بسته به خورشید روزهای پس از این @shahrestanadab
«در تلاطم طوفان» مجموعه‌ای شامل ده شعر فاطمه عارف نژاد است که منتخب سروده‌های این شاعر دغدغه‌مند پس از طوفان الاقصی است. این مجموعه با طراحی زهرا الله‌وردی در آستانه روز قدس منتشر می‌شود. @Aftabgardan_ha
تا کی به چاه سر بگذاریم و بگذریم؟ دندان سر جگر بگذاریم و بگذریم تا کی میان معرکه شیران شرزه را بی‌تیغ و بی‌سپر بگذاریم و بگذریم؟ یا دست روی دست بمانیم بی‌خیال یا دست بر کمر بگذاریم و بگذریم باید بت بزرگ هم این بار بشکند هیهات اگر تبر بگذاریم و بگذریم تردید و ناامیدی و تسلیم و ترس را وقت است پشت سر بگذاریم و بگذریم ای کودکان غزّه نشستن حراممان تنهایتان اگر بگذاریم و بگذریم @shahrestanadab
برای «محمود عجور» پسر عزیز غزه... نه دست مانده نه تاب و توان به پیکر من تو را چگونه بغل گیرم آه مادر من؟! مرا به دست دعای شگفت خود بسپار که آزمون غریبی‌ست در برابر من مگر نه این‌که در آوار ترس و تنهایی فرشته‌ای که تو بودی رسید در بر من مرا گرفت خیال تو تنگ در آغوش چقدر دست نوازش کشید بر سر من مرا به خانه ببر مادرم! ببین! جنگ است بگو کجاست تفنگم؟ کجاست سنگر من؟ در آن حیاط چه شد خاطرات شیرینم چه تلخ‌ سوخته زیتون سایه‌گستر من چه مانده از پسرت؟ -آن همیشه بازیگوش- مرا ببخش و حلالم کن ای صنوبر من! مرا بس است همین نیم‌جانِ خیره به تو مرا بس است همین روزیِ مقدّر من تو سر نداری و من، دست... عصر دلگیری‌ست تو را چگونه بغل گیرم آه مادر من... @shahrestanadab
ما زنده بودیم هم‌چون گیاه دانه در خاک قد کشیدیم مثل نیزارهای عرب مثل یال‌های اسبان جنگی یاد گرفتیم سریع باشیم مثل فشنگ جهنده مثل نارنج جنگنده مثل آتش تی‌ان‌تی دور از دسترس مثل رؤیا   پس شعر شدیم در رگهای روزنامه‌ ها و دهان جویباری روان که در خیابان فریاد می‌زد: فلسطین! @shahrestanadab
اشک است و عطش، نشان تو، ای غزه جانم به فدای جان تو، ای غزه ای کاش دلم خوشه‌ای از گندم بود در دست گرسنگان تو، ای غزه @shahrestanadab
غم خوردم و غم خوردم و غم خوردم و… سیرم از زندگی دلخسته‌ام، از مرگ دلگیرم باری نداده باغ زیتونم به جز اندوه برگی نمانده در نهالستان انجیرم روزی هزاران بار _بی ارفاق_ می‌گریم روزی هزاران بار _بی اغراق_ می‌میرم آن‌سو جوانم ارباً اربا می‌رود از دست این‌سو تلظی می‌کند نوزادِ بی‌شیرم تیغ عطش می‌بُرّد اما کُند و با سختی مشتاق مرگی تیز‌تر با ترکش و تیرم غم‌سرنوشتم سرخ… پیشانی‌نوشتم سرخ… روز ازل با خون رقم خورده‌ست تقدیرم هم‌صحبت پیغمبران بودم تمام عمر کی روح شیطان می‌تواند کرد تسخیرم؟ فردا که اسمم شد «شهید تازهٔ غزه» زل می‌زنی از صفحهٔ گوشی به تصویرم | @fatemeh_arefnejad @shahrestanadab