🔻 کهنگی کلمهها، رکودِ تاریخ
(#کلمه_ها_و_ترکیب_های_کهنه اثری است از #محمدحسن_شهسواری، نویسندۀ توانای معاصر. #محمدقائم_خانی در یادداشتی به بررسی مفاهیم سنت و مدرنیته در این کتاب پرداخته است.)
▪️ «کلمۀ «کهنه» در نام مجموعه داستان محمدحسن شهسواری، صرفاً تمهیدی برای آشناییزدایی نیست تا عبارت آشنای «کلمهها و ترکیبهای تازه» را به عنوان کتاب « کلمهها و ترکیبهای کهنه» تبدیل بکند؛ بلکه منظری است برای نگاه کردن به وضعیت امروز ایران، به اهمیت تاریخ در شناخت خود، به جایگاه خطیر کلمه در هستی ما و به بحرانی که ما ایرانیان با آن درگیر هستیم؛ کهنگی. این مجموعه شامل هشت داستان است که به هم مرتبط هستند. این هشت داستان را میشود در سه دسته جا داد؛ سه داستان ابتدایی در یک حال و هوا خلق شدهاند: احساس غم لطیف، بلوغ، پایانه. سه داستان بعدی نقبی هستند به زمانی که متفاوت است با دستۀ اول: عشق، غریبانه، کمی آنطرفتر مادر روی پلهها و دو داستان پایانی دوباره دستهای هستند شبیه دستۀ اول: ملال، تربیت صحیح پسرم... »
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10421
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«روزهای جوانی» به روایت #جولین_بارنز
(هفدهمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب های سایت شهرستان ادب را به رمانی از نویسندۀ انگلیسی، جولین بارنز، اختصاص دادهایم؛ رمان «درک یک پایان». شما را به خواندن مقدمهای دربارۀ این اثر و سپس صفحهای از آن دعوت میکنیم:
#درک_یک_پایان مهمترین اثر جولین بارنز نویسنده شناخته شده و پرکار انگلستانی است.)
▪️«پا که به سن میگذارید، انتظار کمی آسایش دارید، نه؟ فکر میکنید استحقاقش را دارید. به هر حال، من اینجور فکر میکردم. ولی بعد میفهمید که زندگی پاداش شایستگی سرش نمیشود.
همچنین، جوان که هستید، فکر میکنید میتوانید درد و رنج پیری را پیشبینی کنید. خود را در عالم خیال تنها میبینید – طلاق گرفتهاید، شوهر از دست دادهاید، بچهها بزرگ شدهاند و به راه خود رفتهاند، دوستان یکی یکی میمیرند. نبودِ مقام و منزلت به ذهنتان میآید، نبود هوا و هوس – و هوس برانگیزی. چه بسا از این هم پیشتر بروید و تصور کنید در شُرف مرگ هستید، که هرچهقدر هم دوست و رفیق داشته باشید، باید تنها با آن روبهرو شوید. ولی اینها همه آیندهنگریست. کاری که ما باید بکنیم و نمیکنیم آن است که ضمن نگاه به جلو به این فکر کنیم که از آن نقطهیِ آتی به عقب نگاه میکنی. احساسهای تازهای را که زمان میآورد بیاموزیم. برای مثال، درک کنیم که هرچه گواهان زندگی ما از میان میروند، تایید کمتر میشود، و این از یقینِ ما که کی هستیم و کی بودهایم میکاهد...»
ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10414
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻صیّادی ماهر در جویی حقیر | چهار دهه داستاننویسی #شیوا_ارسطویی در چند برداشت کوتاه
(یادداشتی از #مجید_اسطیری)
▪️«یکی از مهمّترین زنان داستاننویس ایرانی در سالهای پس از انقلاب "شیوا ارسطویی"، متولد سال ۱۳۴۰ در تهران است. ارسطویی با انتشار رمان "او را كه ديدم زيبا شدم" در سال ۱۳۷۰ خود را بهعنوان یک چهرۀ جدّی به ادبیّات داستانی ایران معرفی کرد. وی چند سال پیش در گفتگویی به نقش مهم "رضا براهنی" در دیده شدن نخستین اثرش اشاره کرد و گفت:
"اخیراً كه این كتاب را برای تجدید چاپ غلطگیری میكردم, یادم افتاد كه آقای براهنی - یادشان بخیر- جلسهای برای این كتاب گذاشته و همة نویسندهها را دعوت كرده بودند. با خودم گفتم من چقدر نویسندة خوشاقبالی بودم؛ چون این اتّفاق برای اولین كتاب هیچ نویسندهای نمیافتد. صحبتهای آن جلسه باعث شد مجموعة "آمده بودم با دخترم چای بخورم" نوشته شود. من این مجموعه را از لحاظ تجربه از كار اوّلم جلوتر میبینم. ویژگی کتاب "او را كه دیدم..." این بود كه جریان تازه و خاصّی ایجاد كرد كه شاید ویژگی كم اهمّیّتی هم نبود. امّا به گمانم اگر الان میخواستم دوباره آن را بنویسم جور دیگری مینوشتم. در آن كتاب، الگو خیلی توی چشم میخورد. كاملاٌ معلوم است كه برش خورده و فرم، خیلی خودنمایی میكند. مشخّص است كه نویسنده، تكنیك بلد است و تكنیك خودش را به رخ میكشد. بعداً یاد گرفتم چطور تكنیك را در نوشتههایم محو كنم تا خواننده با متن احساس صمیمیّت كند. گرچه تغزّلِ جاری در "او را كه دیدم..." تا حدّ زیادی از دو سرنوشت منفی نجاتش داد: یكی فرمالیسم محض و یكی هم سانتیمانتالیسم!"
در ادامۀ این یادداشت قصد داریم ببینیم آیا ارسطویی در مسیر داستاننویسیاش موفّق شد از دام "فرمالیسم محض" و "سانتیمانتالیسم" بگریزد یا نه؟!...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10420
☑️ @ShahrestanAdab
🔻اولین جلسه #انجمن_شعر_شهرستان_ادب در سال ۱۳۹۸ برگزار میشود
▪️اولین جلسه «انجمن شعر شهرستان ادب»، #چهارشنبه_های_به_یاد_ماندنی در سال ۱۳۹۸ فردا چهارشنبه از ساعت ۱۷:۳۰ در موسسه شهرستان ادب برگزار میشود.
گفتنیست این برنامه از جلسات ثابت موسسه شهرستان ادب است و حضور برای عموم دوستداران شعر و ادبیات آزاد است.
خیابان شریعتی - بالاتر از سه راه طالقانی - پلاک ۱۶۸ - طبقه چهارم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻به گونهی ماه
(ضمن تبریک فرارسیدن سالروز میلاد #حضرت_ابوالفضل علیهالسلام تازهترین مطلب ستون شعر سایت شهرستان ادب را به بازخوانی سپید درخشان زندهیاد #سیدحسن_حسینی در مدح ایشان بهروز میکنیم)
▪️به گونه ی ماه
نامت زبانزد آسمان ها بود
و پیمان برادری ات
با جبل نور
چون آیه های جهاد
محکم
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و ساعتی بعد
در باران متواتر پولاد
بریده بریده
افشا شدی
و باد
تو را با مشام خیمه گاه
در میان نهاد
و انتظار در بهت کودکانه ی حرم
طولانی شد
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و کنار درک تو
کوه از کمر شکست
#حضرت_عباس
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 پیام تسلیت شهرستان ادب در پی درگذشت حاج #داراب_بدخشان
با نهایت تأسف و تأثر با خبر شدیم استاد حاج داراب بدخشان چهره ماندگار و شاعر برجسته استان خراسان شمالی دار فانی را وداع گفت.
زندهیاد داراب بدخشان پدر شهید «علی درخشان» بود که به تازگی در سن 84سالگی دار فانی را وداع گفت
ایشان در دو دهه اخیر علیرغم سن زیاد، همواره درعرصهی ادبیات فعال بود و شعرهایش زبانی تازه داشت و از کهنگی بهدور بود. «یوسفی شدم در چاه»، «تلاوت خورشید» و «فصلی از خورشیدها» از جمله مجموعهشعرهایی است که از این شاعر ارزشمند به جایمانده است
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب، درگذشت این شاعر عزیز را به خانواده بدخشان و جامعه ادبی تسلیت میگوید
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 «قصهدرمانی» در ادبیات کودک و نوجوان | یادداشتی از #الهام_فرجی
(در پرونده اختصاصی پرونده #ادبیات_کودک_و_نوجوان )
▪️«...حتما بسیاری از شما قصههای هزار و یک شب را شنیدهاید. یکی از جذابترین قصهها که در آن شهرزادِ قصهگو در طی هزارشب هزار افسانه میبافد، پادشاه را با خود همراه میکند و در پایان خشم و نفرتی که در دل پادشاه وجود دارد را از بین میبرد و به این ترتیب صلح و عشق را برای خود و سرزمینش به ارمغان میآورد. ممکن است درمان بیماری پادشاه را بخشی از پایان خوش داستان بدانیم، اما باور کنید کلمات واقعا میتوانند تا این حد تاثیر گذار باشند و نباید قدرت آنها را دست کم بگیریم. پژوهشگران معتقدند که از قصهها میتوان برای رواندرمانی استفاده کرد. این روش به ویژه در مورد کودکان و نوجوانان کارکرد بیشتری دارد....»
ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10367
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«دعاهای تو»
(شعری از #سودابه_مهیجی به مناسبت میلاد حضرت امام سجاد)
▪️شبها که مثل ماه عالم تاب تنهایی
پشت نگاه پنجره آرام می آیی
صدها ستاره چشم میدوزند و بیخواباند
تا رو به سوسوهایشان سجاده بگشایی
هر واژهای از سجدههایت مثل پروانه
پر میگشاید سوی آفاق شکیبایی
شور مناجات تو را آمین به لب دارند
افلاکیان مؤمنِ عرش اهورایی
ای حنجر داوودی و ای نوحهی چون نوح!
ای خوشتر از تکلیم موسایی و عیسایی!
روزی دعاهای تو این دنیای وحشت را
آرام خواهد کرد و لبریز دلآرایی...
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 تسلیت به جناب آقای شاهآبادی
▪️ با نهایت تاسف با خبر شدیم جناب آقای «حمیدرضا شاهآبادی» نویسنده سرشناس کشورمان به سوگ از دست دادن خواهر خویش نشسته است.
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه داستاننویسان همراه با این موسسه، مصیبت وارده را به جناب آقای شاهآبادی صمیمانه تسلیت میگویند و از خداوند منان برای آن بانوی درگذشته، طلب رحمت و بخشش میکنند.
گفتنیست #حمیدرضا_شاه_آبادی پژوهشگر تاریخ، داستاننویس و نمایشنامهنویس معاصر است. وی از نویسندگان در حوزه ادبیات نوجوان و بزرگسال و یکی از مدیران با سابقه در حوزه نشر و کتاب است. سایت شهرستان ادب پیش از این پروندهای را به معرفی و بررسی آثار این نویسنده اختصاص داده بود:
🔗 shahrestanadab.com/حمیدرضا-شاه-آبادی
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻شعر در برابر سیل
(شعرهای کوتاه شاعران با موضوع سیل و همدردی با رنجهای سیلزدگان کشورمان)
گزیده آثار ارسالی برای سومین #چالش_شعر_کوتاه را در ادامه مشاهده میکنید:
▪️احمد شهریار:
ای دل! بنشین و گریه کن بر لبِ کشت
در گِل ماندهست بوی گلهای بهشت
افسوس که با یک غلطِ املایی
کاتب اینبار "سال" را "سیل" نوشت
مردِ همهی نبردها را ببرد
یا اینکه تمامِ مردها را ببرد
نه، گریه مکن، گریه مکن! خوزستان
سیل آمده ریزگردها را ببرد
امروز که سقفِ خانهها پیدا بود
نه شهر و نه کوچهی شما پیدا بود
من اینجا قبلِ سیل هم آمدهام
از بامِ لرستان همهجا پیدا بود
گُل کرده عجیب نامِ شیرازیها
دلها شدهاند رامِ شیرازیها
ای سیل! نه مسقطی که مردم بردند
با خود همهجا مرامِ شیرازیها
▪️محمدرضا روزبه:
نثار خانۀ بر آب رفتهشان، اشکی
برای چادر بر باد رفتهشان، آهی
به یاد کودکِ بر خاک خفتهشان، بغضی
سزای هستیِ آتش گرفتهشان، شعری...
من و تو اینهمه خیرات میکنیم ای دل !
زهی شگفت که ما عشق را و انسان را
چه بینظیر مراعات میکنیم ای دل!
▪️حسن صنوبری:
دود شد
سوی آسمانها رفت
ابر شد
جانب زمین برگشت
رعد شد
قطرهقطره
باران شد
رود شد
دمبهدم
فراوان شد
سیل شد
در کویر میهنمان،
مثل آتش گرفت دامنمان
ما: همان مردمان غافل در
زندگیهای پوچ یومیّه
ما: همان مردمان غافل از
آهِ دریاچهی ارومیّه
▪️زینب زمانی:
چشمان سیاه ابر تا گریان شد
لبهای زمین از غم او خندان شد
پر بود دلش از همه... بارید آنقدر
تا شهر به دست رود ها ویران شد
▪️محمدرضا سلیمی:
ای قافیهها! رباعیام افسرده
کز کرده درون خود؛ چه غمها خورده
از آخر این بیت که میگرید زار
سیل آمده و قافیه اش را ...
▪️سارا قرهتپه:
دردی است که کس نمی تواند بکشد
این شهر نفس نمی تواند بکشد
انسان به جدال مرگ ناچار شده است
دیگر پا پس نمی تواند بکشد!
امسال بهار سبزه و گل پژمرد
آن حس قشنگ سال تحویل افسرد
شد شادی عید غرق در حسرت و آه
این سیل چقدر آرزو با خود برد!
▪️مهدی سیدحسینی:
فکر می کردم زمستان رفت و آمد نوبهار
غافل ازسوزی که سرما در دل سیلاب داشت
▪️بهنام کردلو:
باران آمد رنگ بهاران را برد
از خاطرتان خاطره هاتان را برد
از یاد شما نماز باران چون رفت
سیل آمد و دروازه ی قرآن را برد
▪️امین نوراللهی:
احوال سیل ها را در کاخها نجویید
این قصه را بپرسید از خانه های شهرم
▪️ابوالفضل جبله:
می گفت که با فضل خدا سالم ماند
آری مثلا به این هوا سالم ماند
سیل آمد و برد نصف آبادی را
سیل آمد و کاخ کدخدا سالم ماند
▪️الهام نظامجو:
زهرسو شایعه چون سیل جوشان
بساطی کردهاند میهنفروشان
به قصدصید ازآب گلآلود
همیشه حالشان باداپریشان
▪️خاطره محقق:
رودها در انحنای
تنِ فرصت
دست از خود شسته اند
ومدام بی راهه می روند .
بگذار بروند
دیگر از اندوه خیسِ واژه ها حذری نیست و
چیزی شبیه
واگویه حنجرهای
مرغ دریا را آزرده است.
▪️حسین موسوی:
سیل آمده و هموطنت خانه خراب است
آواره و درمانده و دربند عذاب است
اندوه دلش، درد من و توست، برادر
هرنوع کمک واجب و احسان و ثواب است
▪️سارا شمس:
گیرم که گریزم از تو ای سیل بگو بعد
باید چه کنم با غم ویرانی شهرم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻تبریک به شهرستانادبیهای برگزیده در جشنواره داستان انقلاب
برگزیدگان یازدهمین جشنواره شعر و داستان انقلاب شب گذشته در آیین اختتامیه معرفی شدند و جوایز خود را دریافت کردند. در میان برگزیدگان بخش «داستان» نام تعدادی از مولفان انتشارات، اعضای مدرسه رمان و همکاران ما در موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب نیز میدرخشد، که عبارتند از آقایان #مصطفی_جمشیدی، #محمدرضا_شرفی_خبوشان، #هادی_حکیمیان، #مجید_اسطیری، #سیدمیثم_موسویان، #حسین_قربانزاده و خانم #سیده_عذرا_موسوی.
موسسه شهرستان ادب و مجموعه نویسندگان همراه با این موسسه، این افتخارآفرینی را به دوستان داستاننویس خود تبریک میگویند و موفقیتهای پیدرپی را برای ایشان آرزو میکنند.
فهرست کامل برگزیدگان بخش داستان یازدهمین جشنواره شعروداستان انقلاب در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10431
☑️ @ShahrestanAdab
🔻تبریک به شهرستانادبیهای برگزیده در جشنواره شعر انقلاب
برگزیدگان یازدهمین جشنواره شعر و داستان انقلاب شب گذشته در آیین اختتامیه این جشنواره معرفی شدند. در میان برگزیدگان بخش «شعر» نام تعدادی از مولفان انتشارات، اعضای آفتابگردانها و همکاران ما در موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب نیز میدرخشد، که عبارتند از آقایان #مهدی_جهاندار، #محمدرضا_طهماسبی، #حسن_صنوبری، #محمدمهدی_خانمحمدی، #میلاد_حبیبی و خانمها #حسنا_محمدزاده و #اعظم_سعادتمند
موسسه شهرستان ادب و مجموعه شاعران همراه با این موسسه، این افتخارآفرینی را به دوستان شاعر خود تبریک میگوید و موفقیتهای بیشتر را برای ایشان آرزو میکند.
فهرست کامل برگزیدگان بخش شعر یازدهمین جشنواره شعروداستان انقلاب در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10433
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 مقایسۀ اندیشههای عرفانی جنید بغدادی و بایزید بسطامی در تذکرهالاولیای عطار نیشابوری | الهه عزیزیفرد
(25 فروردینماه در تقویم ما ایرانیان، روز بزرگداشت #عطار_نیشابوری نامگذاری شده است. شاعر و نویسندهای که مهمترین آثار عرفانی ادبیات فارسی، از او به جا مانده است. #الهه_عزیزی_فرد در مقالهای به مقایسۀ عرفانِ #جنید _بغدادی و #بایزید_بسطامی براساس #تذکره_الاولیاء عطار پرداخته است. او در این مقاله جنید را نمایندۀ عرفان عابدانه و بایزید را نمایندۀ عرفان عاشقانه در نظر گرفته است. شما را به خواندن این مقاله دعوت میکنیم.)
▪️ «... شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در اثر ارجمند خویش به نام «تذکره الاولیا» به ذکر و یادکرد زندگی و احوال و اندیشههای 72 تن از عارفان و متصوفان نامی پرداخته است. جنید بغدادی و بایزید بسطامی دو تن از عرفای بزرگ و نامدار اسلامی هستند که در تذکره الاولیا به تفصیل به یادکرد و بیان زندگانی و حالات و اندیشههای ایشان پرداخته شده است. این دو عارف، رهبر و پیشوای دو مشرب عرفانی متفاوت و مهم یعنی «عرفان عابدانه» و «عرفان عاشقانه» در عرصۀ عرفان اسلامی هستند...
... وجه تمایز عقیدۀ جنید و بایزید دربارۀ این موضوع این است که بایزید از حد محبت فراتر رفته و به کیفیت رابطۀ انسان با خدا نام عشق نهاده است. اما جنید به همان محبت اکتفا ورزیده است. درحقیقت بایزید جسارت بیشتری در این وادی به خرج داده و در سخنانش به تکرر از واژۀ عشق بهره برده است. در طرف مقابل، جنید همانگونه که در قرآن از واژۀ عشق نامی برده نشده، از این قانون تبعیت کرده است و در بیان این رابطه از واژۀ محبت استفاده کرده است....»
ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10434/
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 دهانی در آب
(سپیدی از #علی_داودی در همدردی با سیلزدگان)
▪️نه فرستادهای از کوه بود
نه بلایی از آسمان
شیرهای زیادی باز مانده بود و آب وحشی شده بود
حوضها پر بود
کوزهها پر
کاسهها
- چشمها -
خواب میدیدند؛ آب میآمد!
ما تماشا بودیم به تلویزیون
-تنگ شیشهای بزرگی که تمام شهر در آن شناور بودند
زل زدیم
ریخت به یخچال
گوشتهای منجمد را آب کرد
و مرغهای پرکنده را پرواز داد
نفوذ کرد به کمد لباس
قلبمان در جیبمان میزد تا قایقها راه بیفتند
***
حالا
سیل دست برده است در متن خبر
در گل آلود صداهامان
شناوریم چون دهانی در آب
با کلماتی بیمسئولیت
که گردن نمیگیرند شکستن صدها را
که قیمت ما را پایین و بالا میکنند
غر
و
لندیم
غر غر غر غررر
می غرد موتور این کشتی کهنسال
نوح نیست
و حیوانات طبقه پایین را لگد میزنند
ما غیبتیم
ما اعتراضیم به هیچ
سازشیم با تدریج
گذرانیم با خشم
دنبال نمیدانم در هزار سو
«ما بیچرا زندگانیم»
باشد که مگر سیل خبری از ما بگیرد
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«اعتصاب کارگران شرکت نفت» به روایت #احمد_بیگدلی
(احمد بیگدلی نویسندۀ توانای معاصر، زادۀ ۲۶ فروردین در اهواز است. به این بهانه در تازهترین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب های سایت شهرستان ادب به سراغ رمان معروف بیگدلی، یعنی رمان #اندکی_سایه، رفتهایم.)
▪️«هول جمعیت سردرگم، به هرطرف سرمیکشید، سرریز میشد و کش میآمد. آفتاب داغ بود؛ مثل دایرهای از مس- مس گداخته. مثل دهانۀ یککوره، آتش میریخت روی مردم. هادی نمیتوانست فرار بکند؛ جنازۀ منصور افتاده بود جلوی پایش. ذوالجناح پیر، دهانش را باز کرده بود و به هوای آب، سر به اطراف میکشید. میرزاحبیب را برده بودند. خودش مانده بود و ذوالجناح. خودش مانده بود و جنازۀ پسر ناکامش. نالید: "خدایا توبهام را قبول نکردی. میمانم و تقاص پسمیدهم".
آنوقت هادی تسلیم شد: "مرگ شیرین گشت و نقلم زین سزا"...»
ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10442
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻گزارشی از حضور #کاروان_شاعران_و_نویسندگان_جهادی شهرستان ادب در مناطق سیلزده 🔗 shahrestanadab.com/
🔻حضور شهرستان ادبیها در شهر معمولان به روایت تصویر
▪️#کاروان_شاعران_و_نویسندگان_جهادی | بخش اول
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10447
☑️ @ShahrestanAdab
🔻علیاکبر جوان
(ضمن تبریک فرارسیدن سالروز میلاد حضرت #علی_اکبر علیهالسلام تازهترین مطلب ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #سعید_تاج_محمدی در مدح ایشان بهروز میکنیم)
▪️محمد است و علیست آری؛ به خُلق و خَلق و به قد و قامت
چو سر زند آفتاب حُسنش، به پا کند در دلم قیامت
چه محشر است این بلند بالا! دل حسین است و جان لیلا
کجاست شبه پیمبر الّا علی اکبر؟!... سرش سلامت!...
به برق شمشیر این شهنشه کدام رزمنده میبرد رَه؟
به ضرب شصتش تبارکالّه! چه با شجاعت چه با صلابت!...
خدا کند روسفید باشد، پسر اگر شد رشید باشد
ولادتش روز عید باشد، شده دعای حسین اجابت
علی اکبر جوان که باشد، شبیه او در جهان که باشد؟!
خدا کند دیدهای نباشد، نکرده روی تو را زیارت!
تو را که زیبایی تمامی، نمیشناسیم جز به نامی
تو را که بالاتر از کلامی، چگونه شعرم کند روایت؟!
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 بازگشایی پروندهپرتره #گابریل_گارسیا_مارکز در سایت شهرستان ادب
(به مناسبت سالگرد درگذشت این نویسندۀ کلمبیایی)
▪️ پروندهپرترۀ #مارکز پیش از این در سایت شهرستان ادب با یادداشتها ، گزارشها و اخبار گوناگونی بهروز شده بود. اکنون در سالگرد درگذشت این نویسندۀ شهیر آمریکای لاتین، به بازگشایی این پرونده میپردازیم تا با مطالب تازهای به شما مخاطبان گرامی ارائه شود.
صفحۀ این پرونده:
🔗 shahrestanadab.com/Gabriel-García-Márquez
☑️ @ShahrestanAdab
🔻هنگامه بهار
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #محمدامین_اکبری در حال و هوای سیلهای اخیر کشورمان بهروز میکنیم)
▪️آرام و رام
از راه میرسد:
بارانِ نوبهار
آهنگِ موزونش
پیوسته اوج میگیرد
فوجِ فرشتگان
مشغولِ سرشماریِ این خیلِ بیشمار
-بارانِ بیمضایقه بر خاکِ انتظار-
باری
آن آسمانِ آبیِ بیابرِ پیش از این
پرهیبت است و تیره و توفنده
صاف نیست
پیوسته رو به اوج
بارانِ قطره قطره و سیلابِ موج موج
انگار آسمان
از رو
شمشیر بسته است
تیغِ برندهاش
اندر غلاف نیست
با آسمان بگو!
این شاخههایِ خُرد
بر این درختِ پیر
نَک!
تابِ تازیانه ندارد
با آسمان بگو که نبارد!
هنگامه بهار
وقت مصاف نیست
■
میبارد
همچنان
یکریز و بیامان
《باران
که در لطافتِ طبعش خلاف نیست》
☑️ @ShahrestanAdab
🔻مروری بر همه رمانهای #گابریل_گارسیا_مارکز | یادداشتی از #محمدحسین_موسوی_تبار
(در سالگرد درگذشت مارکز نویسنده بزرگ جهان)
▪️«در کلمبیا متولد شد. حقوق خواند و روزنامهنگاری کرد.
پیش از آن که خواندن و نوشتن بداند، نقاشی میکشید.
دوستی نزدیکی با "فیدل کاسترو" داشت و بهدلیل دفاع از حکومت فیدل کاسترو که از نگاه روشنفکران و نویسندگان به یکرژیم خودکامه بدل شده بود، وارد بحثهای تند سیاسی شد و تا مدتها حق ورود به آمریکا را نداشت، هرچند که سالها بعد برای معالجۀ سرطان بارها به کالیفرنیا سفر کرد.
گابو کودکیاش را نزد مادر بزرگ گذراند. "گابو" یا "گابیتو" نامی است که مردم آمریکای لاتین او را به این نام میخوانند.
خودش در جایی گفته، شروع داستاننویسیاش از "مسخ" کافکا بود.
اما نخست قصهگویی مادربزرگش در او تحولی ایجاد کرد. زنی که افسانهها و قصههای عجیب را ساده و باورپذیر نقل میکرد. گابو از اینروش در نگارش "#صدسال_تنهایی" بهره برد...»
ادامه این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/10455
☑️ @ShahrestanAdab