eitaa logo
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدمغفوری
2.5هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
32 فایل
👈سعی کن طوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه ! وقتی خدا عاشقت بشه خوب تو رو خریداره👉 نمازشبخونامونند👈 @Shabahengam 🌙 کانال‌احکام‌شرعی 👈 @Ahkammarfe گروه تبادلات شاهرخ💫مغفوری👇 @shahrokhzarghamm #کانال_وقف_مادر_سادات💚 #کپی_با_ذکر_یافاطمه"س"
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدمغفوری
✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ . 🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (8) 🌺 #ورزش (#راوی : آقای رضا کیانپور) تو
🌺 (9) 🌺 . ( : آقای عباس شیرازی) بالاتر از چهارراه جمهوری، نرسیده به چهارراه اميراکرم، ای بود به نام"پل کارون" بيشتر مواقع بعد از با به آنجا می رفتيم.هميشه چهار يا پنج نفر به دنبال شاهرخ بودند. هميشه هم او رفقا را مهمان می کرد.صاحب آنجا شخصی به نام ناصرجهود از يهوديان قديمی بود.يک روز بعد از اينکه کار ما تمام شد، ناصرجهود من را صدا کرد و خيلی آهسته گفت: اين جوانی که هيکل درشتی داره اسمش چيه؟! چيکاره است؟!گفتم: شاهرخ رو میگی؟ اين پسر ورزشکار و قهرمان کُشتيه، اما بيکاره، محل خودشونه، خيلی ها ازش حساب میبرن،اما آدم مهربون و خوبيه. گفت: صداش کن بياد اينجا. شاهرخ را صدا کردم، گفتم: برو ببين چيکارت داره!آمد کنار ميز ناصر،روبروی او نشست.بعد با صدای کلفتی گفت: فرمايش؟!
دلتنگ توام 💔 که ازت خیلی بی خبرم🌿 دلتگ توام بخون از توچشمای ترم دلتنگ توام💔
جـان بہ غم‌هایش سپردم؛ نیست آرامم هنوز!💔🍃
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدمغفوری
#دلتنگی💔
‌‎ ‌‎شاهرخ کجایی؟ فکر نمی کردم یک روز تو را اسطوره عاشقی معرفی کنیم آخر تو کجا و معلمی مدرسه عشق!!! تو را جای دیگر دیده بودند و من امروز تو را نمی دانم کجایی برگرد شهرم تو را فریاد می زند 😭  
دلتنگ توام 💔 که ازت خیلی بی خبرم🌿 دلتگ توام بخون از توچشمای ترم دلتنگ توام💔
تو چه کرده ای؟ کِه همه ات رٰا بَرای خودَش خواست وَ نصیبِ مٰا چیزی نگذاشت ! حَتیٰ نامی، نشانی ...
نیمه‌های شب بود.دیدن وارد خانه شد لباس هایش خونی بود🩸 مادر با عصبانیت رفت جل و گفت: معلوم هست کجایی⁉️آخه تا کی می‌خوای با مامورها درگیر بشی، این کارها به توچه ربطی داره.یک دفعه می‌گیرن و اعدامت میکنن پسر💔نشست روی پله ی ورودی و گفت:اتفاقا خیلی ربط داره، ما از طرف خدا مسئولیم!ما با کسی درگیر شدیم که جلوی قرآن و اسلام ایستاده. بعد ادامه داد: شم ایمانتون ضعیفه،شما یا به خاطر بهشت، یا ترس از جهنم نماز می‌خونی، اما راه درست اینه که همه‌ی کارها برای خدا باشه!!
💥💥 💔دلتنــــــــــگ که میشوم سر به هوا می شوم... آسمـــــــــــان هم هوای تو را دارد... راه و بی راه تو ؛ هستی مرا نشانه گرفته... 🍃کاش بدانی که می فهمم که؛ نگاه کوچکترین ستاره ی شب هم  نظاره گر لطافت بی چون و چرای توست... تــــــــــو نظر می کنی و مــــا می نگریم به غیر 🍃کاش بدانی دلم بر جای خویش نیست و رنج است مرا از بی دلی... امان از آن دم خسته دلی ها؛  که ارزان دلـــــــــ سپارم به غیر تــــــــــو.
«جـاده زنـدگی ام... بـدجور به پیـچ و خـم افتـاده ! دلـم محتـاج نیـم نگاهـی از شماست ؛ ای شهیــد... اجـابت کـن دل خستـه ام را🥺 💔
شاهرخ مياندار دسته بود💔. محکم و با دو دست سينه مي زد . نميدانم چرا اما آنروز حال و هواي شاهرخ با سالهاي قبل بسيار متفاوت بود . موقع ناهار، حاج آقا تهراني کنار شاهرخ نشسته بود. بعد از صرف غذا، مردم به خانه هايشان رفتند. حاج آقا با شاهرخ شروع به صحبت کرد. ما چند نفر هم آمديم و در کنار حاج آقا نشستيم. صحبتهاي او به قدري زيبا بود که گذر زمان را حس نمي کرديم . اين صحبتها تا اذان مغرب به طول انجاميد. بسيار هم اثر بخش بود. من شک ندارم، اولين جرقه هاي هدايت ما در همان عصر عاشورا زده شد. آن روز، بعد از صحبتهاي حاج آقا و پرسشهاي ما، حُر ديگري متولد شد. آن هم سيزده قرن پس از عاشورا، حُرّي به نام شاهرخ ضرغام براي نهضت عاشورائي حضرت امام(ره)  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"🎧🌈" • • رفیق روزای تنهاییم یه شهید گمنامه ... 🖐🏻💛✨ رفیقی که تو ناخوشی ها دلخوشیه دنیامه ... • • ‌
✍سربازعراقی همينطورکه ناله والتماس می کرد می گفت: تو رو خدا منو نخور!!🙄 كمی عربی بلد بودم. تعجب کردم و گفتم: چی داری میگی؟!😃 سرباز عراقی آرام كه شد به اشاره کرد و گفت: فرماندهان ما قبلاً مشخصات اين آقا را داده اند😫. به همه ما هم گفته اند: اگر اسير او شويد شما را میخورد😂!! برای همين نيروهای ما از اين منطقه و اين آقا میترسند.🤕 خيلی خنديديم. گفت: من اين همه دنبالت دويدم و خسته شدم. اگه میخوای نخورمت😏 بايد منو تا سنگر نيروهامون کول کنی!😂😂😂 سرباز عراقی هم شاهرخ را کول کرد و حرکت کرديم. چند قدم که رفتيم گفتم: ، گناه داره تو صد و سی کيلو هستی اين بيچاره الان میميره. هم پائين آمد و بعد از چند دقيقه به سنگر نيروهای خودی رسيديم و اسير را تحويل داديم.🤝 بعد، سيد_مجتبی همه فرماندهان گروه های زير مجموعه فدائيان_اسلام را جمع کرد و گفت: برای گروه های خودتان، اسم انتخاب کنيد و به نيروهايتان کارت شناسایی بدهيد.🌿 شيران درنده، عقابان آتشين، اينها نام گروه های چريکی بود. هم نام گروهش را گذاشت: !! سيد پرسيد: اين چه اسميه؟! شاهرخ هم ماجرای و اسير_عراقی را با خنده برای بچه ها تعريف کرد.😂🤝..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلـِمـانـ کـهـ از روزگـار مـیـگـیـرد تـنـهـا پـنـاهـمـانـ عـکـسـ هـایـ بــرادرِشـهـیـدمـانـ مـیـشـود و چـقـدرخـوبــ از پـشـتـ قـابــ شـیـشـهـ ایـ آرامـِمـانـ مـیـکـنـی ایـ عـزیـزِ دلـِ خـدا♥️ 🕊 🕊
دل‌خوشم⇣ بــه‌"شفاعتت"رفـ∞ـیق🙂 کاش‌پیش«مادرمان»آبرو✨ داریِ‌‌من‌بـی‌آبرو‌کنـی‌...💔🖐🏼 🕊 🕊
روزهای پایانی.. سه روز تا شروع عملیات مانده بود. شب جمعه برای دعای کمیل به مقرنیروها در هتل آمدیم🌱. شاهرخ، همه نیروهایش را آورده بود. رفتار او خیلی عجیب شده.🙂 وقتی سید دعای کمیل را می خواند🤲 شاهرخ در گوشه ای نشسته بود.از شدت گریه شانه هایش می لرزید!😭 با دیدن او ناخوداگاه گریه ام گرفت. 💔😭 سرش پائین و دستانش به سمت آسمان بود . مرتب می گفت: الهی العفو… سید خیلی سوزناک می خواند🖤. آخر دعا گفت: عملیات نزدیکه، خدایا اگه ما لیاقت داریم ما رو پاک کن و شهادت رو نصیبمان کن. بعد گفت: دوستان شهادت نصیب کسی می شه که از بقیه پاکتر باشه. برگشم به سمت عقب شاهرخ سرش را به سجده گذاشته بودوبلند بلند گریه می کرد!😭💔 صبح فردا، یکی از خبرنگاران تلویزیون به میان نیروها آمد و با همه بچه ها مصاحبه کرد. ✅ این فیلم چندین بار از صدا وسیما پخش شده. وقتی دوربین در مقابل شاهرخ قرارگرفت چند دقیقه ای صحبت کرد. در پایان وقتی خبرنگار از او پرسید: چه آرزوئی داری؟ بدون مکث گفت: پیروزی نهائی برای رزمندگان اسلام و شهادت برای خودم!!
جـان بہ غم‌هایش سپردم؛ نیست آرامم هنوز!💔🍃
«جـاده زنـدگی ام... بـدجور به پیـچ و خـم افتـاده ! دلـم محتـاج نیـم نگاهـی از شماست ؛ ای شهیــد... اجـابت کـن دل خستـه ام را🥺 💔
✍سربازعراقی همينطورکه ناله والتماس می کرد می گفت: تو رو خدا منو نخور!!🙄 كمی عربی بلد بودم. تعجب کردم و گفتم: چی داری میگی؟!😃 سرباز عراقی آرام كه شد به اشاره کرد و گفت: فرماندهان ما قبلاً مشخصات اين آقا را داده اند😫. به همه ما هم گفته اند: اگر اسير او شويد شما را میخورد😂!! برای همين نيروهای ما از اين منطقه و اين آقا میترسند.🤕 خيلی خنديديم. گفت: من اين همه دنبالت دويدم و خسته شدم. اگه میخوای نخورمت😏 بايد منو تا سنگر نيروهامون کول کنی!😂😂😂 سرباز عراقی هم شاهرخ را کول کرد و حرکت کرديم. چند قدم که رفتيم گفتم: ، گناه داره تو صد و سی کيلو هستی اين بيچاره الان میميره. هم پائين آمد و بعد از چند دقيقه به سنگر نيروهای خودی رسيديم و اسير را تحويل داديم.🤝 بعد، سيد_مجتبی همه فرماندهان گروه های زير مجموعه فدائيان_اسلام را جمع کرد و گفت: برای گروه های خودتان، اسم انتخاب کنيد و به نيروهايتان کارت شناسایی بدهيد.🌿 شيران درنده، عقابان آتشين، اينها نام گروه های چريکی بود. هم نام گروهش را گذاشت: !! سيد پرسيد: اين چه اسميه؟! شاهرخ هم ماجرای و اسير_عراقی را با خنده برای بچه ها تعريف کرد.😂🤝..
✍در مورد شهید شاهرخ ضرغام که محافظ کاباره میامی بود ولی عشق خمینی تغییرش داد
در مورد شهید شاهرخ ضرغام که محافظ کاباره میامی بود ولی عشق خمینی تغییرش داد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلـِمـانـ کـهـ از روزگـار مـیـگـیـرد تـنـهـا پـنـاهـمـانـ عـکـسـ هـایـ بــرادرِشـهـیـدمـانـ مـیـشـود و چـقـدرخـوبــ از پـشـتـ قـابــ شـیـشـهـ ایـ آرامـِمـانـ مـیـکـنـی ایـ عـزیـزِ دلـِ خـدا♥️ 🕊 🕊