پیام داستان
قسمت اول
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
پیام یک داستان همان روح حاکم بر داستان و درون مایه آن است. نتیجه ای کلی دربارۀ زندگی است که یا داستان صریحاً آن را بیان کرده یا ما از آن استنباط میکنیم.
برای اینکه پیام داستانی را کشف ،کنیم نخست باید سؤال کنیم که منظور اصلی داستان چیست؟ طرفدار کدام نظریه یا خط مشی در زندگی است؟ یا چه نکاتی از زندگی را رو میکند؟
همۀ داستانها پیام ندارند. هدف داستانهای ترسناک ممکن است صرفاً در هول و ولا قرار دادن خواننده باشد، به طوری که از وحشت چشمهایش گشاد شود.
داستان های پرماجرا ،نیز فقط میخواهند دست خواننده را بگیرند و او را به تماشای یک سلسله جنگ و گریزهای مهیج ببرند. داستانهای پلیسی هم اغلب کارشان این است که معمای لاینحلی را برای خواننده مطرح ساخته بعد آن را حل کنند. البته نویسندگان چنین داستانهایی تمام زورشان را میزنند تا معما را طوری مطرح کنند که خواننده تا آخر داستان قادر به حل آن نباشد.
برخی از داستانهای دیگر هم شاید بخواهند تنها شک و انتظاری دست و پا کرده یا خواننده را بخندانند و یا با چرخشی ناگهانی در آخر داستان او را شگفت زده و انگشت به دهان باقی گذارند.
فقط در موارد زیر است که میتوان گفت در داستانی پیام وجود دارد:
هنگامی که نویسنده با جدیت تلاش کرده تا جزء به جزء زندگی را شرح داده یا حقایقی از زندگی را بازگو کند.
موقعی که نویسنده برخی از تصورات یا نظرات خود را دربارهٔ ،زندگی در داستان گنجانیده باشد. البته این نظرات باید جزء داستان ،بوده در داستان جا افتاده و با آن وحدت برقرار کرده باشد نظراتی باشد که هدف داستان از اول هم نشان دادن همانها بوده است.
همۀ داستانهای تحلیلی پیام ،دارند ولی تنها برخی از داستانهای تفریحی پیام دارند.
علاوه بر این در داستانهای تحلیلی هدف داستان همان پیام آن است؛ اما در داستانهای ،تفریحی اگر پیامی وجود داشته باشد، صرفاً یک بهانه است چوب لباسی ای است که بتوان داستان را بر آن آویخت.
پیام بسیاری از داستانها ممکن است چیزی جز نمایش شخصیت یک انسان .نباشد چنانچه هدف عمده داستانی نمایش شخصیت معینی باشد و ما بخواهیم پیام آن را بیان کنیم؛ خیلی خلاصه شخصیت داستان را شرح خواهیم داد بعد اضافه خواهیم کرد :که بعضی از افراد این گونه هستند.
خیلی کم داستانی پیدا میشود که نظراتش راجع به شخصیتهای مشخصی که در شرایط معینی به سر میبرند قابل تعمیم به همهٔ افراد بشر، انواع روابط انسانها با هم یا با جهان باشد.
پس حرف کلی ای که داستان راجع به زندگی میزند یا نکات ناب زندگی که از داستان برمی آید، پیام داستان را تشکیل میدهد.
📚تاملی دیگر در باب داستان
✍لارنس پرین
#پیام_داستان
@shahrzade_dastan
پیام داستان
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
توجه داشته باشیم که نویسندهٔ خوب داستان را به این خاطر نمینویسد تا پیامی را با مثال شرح دهد. این کاری است در شأن نویسندگان داستانهای تمثیلی و یا حکایات او داستان را مینویسد تا بخشی از زندگی انسان را نمایان کند. فقط او باید به هنگام نوشتن اولاً موشکافانه بنویسد و ثانیاً حوادث
داستانش ارتباط منطقی با یکدیگر داشته باشد. در این صورت دیگر نویسنده باید مطمئن باشد که پیام به طور طبیعی از درون چنین داستانی نمایان میشود و خواننده تیزبین احتمالاً نتیجه کلی داستان را برای ،خودش بازگو خواهد کرد.
برخی از خوانندگان به خصوص دانش آموزان توقع دارند از هر چیزی که میخوانند نکته ای اخلاقی بیاموزند. قوانینی که ایشان بتوانند در زندگیشان پیاده کنند. تصور آنها این است که پیام داستان و پند داستان یکی است.
البته بعضی از اوقات یکی است برحسب تصادف ممکن است پیام یک داستان به عنوان اصلی اخلاقی بیان شود و ضرری هم به داستان نزند.
با وجود این در اکثر موارد پند آن رسایی را برای همه چیزهایی که یک داستان عالی بیان میکند ندارد. به عنوان مثال مشکل بتوان چنین لغتی را برای داستانی که فقط میخواهد شخصیت انسانی را نشان ،دهد مناسب دانست برای داستانی مثل یک تکه ابر جیمز جویس که دیگر به هیچوجه مناسب نیست.
بنابراین هرگز نباید در بحث راجع به ،داستان دوروبر اصطلاحاتی نظیر پند و درس اخلاق رفت.
اصطلاح قاطع پیام به دلایل مختلف بهتر از واژگان دیگر است الف این واژه هیچکس را گیج و سردرگم نمیکند و از همان اول صریح میگوید که منظور از داستان سخنرانی یا موعظه اخلاقی نیست بل اولین چیزی را که در داستان نویسی باید در نظر داشت این است که داستان نوشته میشود که همه از خواندن آن لذت ببرند.
ب خوانندگان را از اینکه از هر داستانی به زور درسی اخلاقی و تربیتی در بیاورند برحذر می دارد.
افرادی که در هر داستان دربه در به دنبال درسی اخلاقی میگردند نه تنها داستانها را بسیار سطحی میکنند بلکه آنها را با رسوم و قواعد خشک اجتماعی به بند میکشند بدین معنی که داستانها را تا سطح تعالیم پیش پا افتاده و خشکی نظیر با حیوانات مهربان باشیم»؛ «قبل از اینکه از جایی بپری حواست را جمع کن و «جنایت آخر عاقبت خوشی ندارد»؛ پایین می آورند. نویسنده داستانهای تحلیلی خیلی بیش از اینها آگاهی و درک ما را نسبت به زندگی افزایش میدهد هدف او این نیست که نظام نامهای از قواعد اخلاقی برای زندگی روزانه تهیه و تنظیم کرده، به زور به خورد ما بدهد.
برای دستیابی به پیام یک داستان نباید سؤال کرد که از این داستان چه پندی میآموزیم؟»؛ بلکه بهتر است سؤال کنیم که این داستان چه چیزی را نشان ما میدهد؟»
📚تاملی دیگر در باب داستان
✍لارنس پرین
#پیام_داستان
@shahrzade_dastan
پیام داستان
قسمت اول
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
داستانهای بازاری زندگی را آن طور نشان میدهند که ما دوست داریم باشد و نه آنطور که واقعاً هست. به عنوان مثال ما نگفته باور میکنیم که «مادر موجودی مقدس است»؛ «عشق واقعی همیشه مشکلات را پشت سر خواهد گذاشت»؛ «با رنج و درستکاری، گنج میسر خواهد شد»؛ «زرنگ همیشه یک پایش توی چاله است»؛ «عقل کامل و تجربه کافی سن ،پیری به ناتوانی اش می ارزد» و «هر آدمی بالاخره نقطه ضعفی دارد.
نویسنده داستانهای تحلیلی که زندگی را بسیار ژرف و عمیق می نگرد، نه تنها این مثلهای پیش پا افتاده را به این شکل مطرح نمیکند بلکه آنها را زیر سؤال برده حتی در مواردی با این افکار مبارزه هم میکند.
افکار او از نوع افکار آماده و بسته بندی شده ای که هر روز در مدارس به دانش آموزان میآموزند یا در دوران کودکی با کتابهای مختلف به ما یاد دادهاند نیست؛ بلکه این افکار عصاره کاوشهای فرد حساس و آزاداندیشی است که نقادانه و بیامان در پی بررسی و تطبیق تمامی خواندهها و آموخته هایش با خود زندگی بوده است.
بنابراین پیامهای داستانهای ،او نه تنها شباهتی به جملات یک عاشق احساساتی که روی کیک تقدیمی به معشوقش جملاتی را حک میکند ،ندارد بلکه برعکس ممکن است حقایق تلخی به همراه داشته باشد. اصلاً پس از اینکه خوانندهای حقایق تلخ را مقوی تر و لذیذتر از لیس زدن شکر روی شیرینی های به ظاهر خوشمزه یافت می فهمیم که او مراحل کمال را پشت سر گذاشته است. ما اغلب به طور ناخودآگاه مجبور میشویم پیامداستانهای بازاری را بپذیریم؛ ولی برعکس برای پذیرش پیام داستانهای تحلیلی هیچ اجباری در کار نیست.
ممکن است با دلایل محکم ثابت کنیم که قضاوت فلان داستان تحلیلی دربارهٔ زندگی صحیح نیست و ما با آن موافق نیستیم ولی هیچوقت نباید فوری پیام داستانی تحلیلی را رد کنیم.
در هر صورت اگر هم آن را رد کنیم چون این استنتاجها برخاسته از ذهن هنرمندنی پرمایه و جدی است نباید بی اهمیت از کنار آن بگذریم؛ یعنی بالاخره به حال ما سودمند خواهد بود به بیان دیگر اگر بدانیم جهان در نظر دیگران چگونه است از قضاوت آنها استفاده کرده، اطلاعات خود را از تجربههای دیگران وسعت خواهیم داد؛ حتی اگر با قضاوتهای آنان هم موافق نباشیم. علاوه بر این گرچه ممکن است پیام هنرمندی اندیشمند و ژرفنگر در مجموع نظر ما را به خود جلب نکند، اما امکان ندارد بخشی از نکاتی را که میگوید به درد ما نخورد. بنابراین خوانندۀ آگاه هیچگاه داستانی را به دلیل موافق نبودن با پیام آن یکسره کنار نمیگذارد.
خلاصه کلام ،آنکه خواننده مختار است که با پیام داستانی موافق باشد یا نباشد اما همین خواننده میتواند از داستانی که از عمق نگاه و فکری والا مایه گرفته و هنرمندانه پرداخت شده است، لذت ببرد. از این رو اگر خواننده آگاه باشد مطمئناً داستانی تحلیلی را بر داستان ضعیف تری که فاقد وحدت لازم داستانی است، حتی اگر پیام دلخواه او را داشته باشد، ترجیح خواهد داد.
#پیام_داستان
📚تاملی دیگر در باب داستان
✍لارنس پرین
@shahrzade_dastan
پیام داستان
قسمت دوم
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
کشف و بیان پیام داستان کاری بس حساس و ظریف است. گاهی اوقات احساس میکنیم که دقیقاً میدانیم داستان دربارهٔ چیست؛ اما نمیتوانیم همین احساس را در قالب کلمات ریخته بیان کنیم. اگر خوانندهای حرفه ای باشیم شاید لازم نباشد این کار را انجام دهیم بیان خشک و خالی پیام داستان وقتی که از داستان استخراج میشود بسیار بی روح خواهد بود و به نظر آدم میآید که مفهوم داستان را از آنچه واقعاً بوده تنزل داده است.
با وجود این اگر کوشش کنیم پیام داستانی را بیان کنیم خیلی از جنبهها و نکات ریز داستان را خواهیم فهمید و نتیجتاً به درک کاملی از داستان خواهیم رسید. به این ترتیب واضح است که اگر چنین نکنیم خیلی چیزها در داستان از نظر ما پنهان خواهد ماند. از سوی دیگر برای اینکه بفهمیم منظور داستانی را واقعاً درک کرده ایم یا ،خیر باید ببینیم آیا قدرت آن را داریم. پیام داستان را بیان کنیم یا نه. خواننده های مبتدی اغلب فکر میکنند داستانی را فهمیده اند درصورتی که اگر راستش را بخواهیم آن داستان رانفهمیدهاند.
ممکن است حادثه های داستان را فهمیده باشند؛ اما آنچه را که داستان میخواهد بگوید نفهمیده اند. حتی اگر منظور حادثه های داستان را هم فهمیده باشند؛ هنگام نتیجه گیری از آنها، برداشتی غلط میکنند.
بارها اتفاق افتاده است که مردم لطیفه ای را درست نفهمیده اند. پس با این حساب نباید تعجب کنیم که همین مردم اغلب روح و عمق داستانی را درک نکنند؛ زیرا داستان خیلی پیچیده تر از لطیفه است. برای کشف پیام داستان دستورالعمل مشخصی وجود ندارد. بعضی اوقات بهترین راه برای رسیدن به پیام داستان این است که بپرسیم شخصیت اصلی در راستای داستان چه تغییری کرده است.
گاهی هم میتوانیم بپرسیم که اگر شخصیت اصلی تا انتهای داستان چیزی را آموخته یا عبرتی گرفته آن چیز یا عبرت چیست؟
گاه نیز بهترین راه این است که درگیری اصلی داستان را مشخص کرده حاصل درگیری را پیدا کنیم. در مواردی نیز اسم داستان سر نخ خوبی به ما میدهد تا پیام داستان را پیدا کنیم.
📚تاملی دیگر در باب داستان
✍لارنس پرین
#پیام_داستان
@shahrzade_dastan
پیام داستان
قسمت اول
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
برای کشف پیام هر ،داستان باید به اصول زیر توجه کنیم.
۱_ پیام داستان باید به شکل جملهای خبری و آن هم جمله ای که نهاد و گزاره مبتدا) و (خبر) دارد، بیان شود. یعنی فی المثل نمیتوان گفت پیام این داستان مادری یا وفاداری به میهن است.
مادری یا وفاداری به میهن فقط نهاد یا مبتدای) جمله است. پیام داستان باید توضیحی راجع به نهاد (یا) مبتدای جمله بدهد. به عنوان مثال این جملات
میتوانند پیام داستانی باشند:
«مادری، بیشتر توأم با درد و رنج است تا پاداش. وفاداری به آب و ،خاک اغلب آدمی را وا میدارد تا قهرمانانه در راه میهن خود جان ببازد.
اگر هم بر فرض پیام داستانی را به شکل عبارتی بیان کردیم این عبارت باید قابل تبدیل به یک جمله باشد. مثلاً عبارت «بی فایدگی حسادت را میتوان به این صورت بیان کرد.
حسادت بیفایده است که خود یک جمله است و میتوان از آن به عنوان پیام داستانی استفاده کرد.
۲ _پیام داستان باید حرفی کلی راجع به زندگی باشد. هنگامی که پیام داستانی را بازگو میکنیم، نام شخصیتهای داستان را نباید ذکر کنیم. در غیر این صورت حرف داستان به جای اینکه عام باشد، خاص و راجع به اشخاص به خصوصی خواهد بود. پیام داستان «اشکها، اشکهای بیهوده این نیست که:
«فردریک، پس از صحبت با دختر در روی نیمکت پارک از گریه.های بیهوده اش دست میکشد؛ بلکه پیام آن چیزی مثل این کلام است.
هرچه بیشتر به پسری سرکوفت بزنیم که او گناهکار است و باید از رفتارش خجالت بکشد او را در انجام کار زشتش (گریه) (کردن بیشتر تشویق کرده ایم؛ ولی اگر با رفتار همین پسر منطقی برخورد کنیم و او بداند کاری را که کرده قابل بخشش است زودتر از رفتارش دست برمی دارد.»
۳_باید مواظب باشیم که مبادا پیام داستان را بیش از آنچه از خود داستان بر می آید تعمیم دهیم. واژگانی مانند «هر، همیشه همه باید خیلی محتاطانه به کار برده شود و در عوض استفاده از کلماتی نظیر «بعضی گاهی اوقات ممکن است به هنگام گفتن پیام داستان پذیرفتنی تر است.
پیام داستان درخت» به «ژاپنی این نیست که «فصل بهار آرزوهای خفته در دلهای همۀ مردم را بیدار میکند»؛ زیرا در این داستان ما فقط دو نمونه از این واقعیت را دیده ایم و نه بیشتر.
در این داستان به خصوص دو نمونه از مردمی که به ما ارائه شده با شباهتی که از نظر وضع ظاهر، لباس و رفتار دارند؛ نماینده طبقهٔ مشخصی از اجتماع هستند و ما فقط موقعی میتوانیم حرفمان را کمی تعمیم دهیم که بخواهیم دربارۀ نحوۀ پاسخ دادن آنها به محرکهای برآمده از فصل بهار، صحبت کنیم.
بدین ترتیب ممکن است پیام داستان را به این صورت بیان کنیم.
«فصل بهار طبقه از ما بهترانی را که از زندگی مرفهی برخوردارند و عادات منظم و برنامهٔ یکنواختی در زندگی خویش ،دارند به یاد آزادی و زیبایی خواهد انداخت؛ اما این محرکها به ندرت خواهند توانست عادتها بر و رفتارهای عمیقاً ریشه دار آنها تأثیری بگذارند.
دقت کنید که گفتیم به ندرت و نه «هرگز نخواهند توانست».
فقط پیام بعضی از داستانها، پیامی عام و جهانی است. در داستان «جوانی» از آنجا که هر چهار نفری که به حرفهای مارلو گوش میکنند به سؤال آخر او با تکان دادن سر پاسخ مثبت میدهند، میتوانیم نتیجه بگیریم که پیام این داستان اگر جهانی نباشد، لااقل مورد قبول اکثریت عظیمی از مردم است.
#پیام_داستان
📚تاملی دیگر در باب داستان
✍لارنس پرین
@shahrzade_dastan
پیام داستان
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
پیام داستان باید در خود داستان باشد و نه خارج از آن. پیام داستان باید بر دادههای خود داستان متکی باشد و نه بر فرضیاتی که حاصل تجربیات ماست.
۵. پیام داستان را میتوان به چند صورت بیان کرد زیرا داستان چیستان یا بازی با کلمات نیست که برای بازگویی پیام آن فرمول ظریفی وجود داشته باشد و اگر یک هجا آن تغییر کند آن فرمول دقیق به هم بخورد.
داستان صرفاً میخواهد نظریهای راجع به زندگی بدهد و تا وقتی که پیام داستانی در تضاد با نکاتی که قبلاً گفتیم، نباشد برای بیان آن راههای مختلفی وجود دارد. به عنوان نمونه پیام داستان جوانی را ما به سه صورت بیان کرده ایم
الف) شور و حرارت جوانی به خطرها سختی ها و مصیبتهای زندگی جذابیت و شکوه خاصی میبخشد ولی در دوران دیگر زندگی از این شکوه و جذابیت خبری نیست.
ب) با ارزش ترین دوران ،زندگی دوران رنجها و سختیهای جوانی است تا دوران خوش میان سالی بهترین دوران زندگی لحظات زودگذر جوانی است. در این دوران جوان میپندارد که قادر است به هر کاری دست زند و تا ابد تمام رنجها را به راحتی تحمل کند. خطرها و سختیها در این دوران جلوه باشکوهی دارند. اما افسوس که این ایام طلایی چه زود طی شد و آن تصورات باشکوه چه زود از بین رفت.
البته بیان سوم کاملتر و بنابراین جامع تر از دو بیان دیگر است؛ ولی هر سه اینها را در جای خود، طبق نکاتی که گفتیم میتوان به عنوان پیام داستان پذیرفت ۶ برای گفتن پیام داستان به هیچ وجه نباید از ضرب المثلها يا جملات قصاری که اینجا و آنجا شنیده یا خوانده،ایم استفاده .کنیم زیرا در این صورت ارزش داستان را تا حد ضرب المثلهایی مانند: «هیچوقت از روی جلد کتاب دربارهٔ کتاب قضاوت نکن» و «اگر کار کوچکی را که ضروری است الان انجام دهی، دیگر لازم نیست بعد چند کار را با هم انجام دهی»، پایین آورده ایم.
البته ممکن است ضرب المثلی یا گفته ای دقیقاً پیام داستانی باشد؛ اما اغلب این جور بیان کردن پیام داستان نتیجه تنبلی و سهل انگاری آدمی است که برای اینکه از شر فکر کردن راحت شود به ضرب المثل یا جمله ای قصار پناه میبرد.
از این گذشته اگر خوانندهای هر تجربه جدیدی را به زور در قالب جملات گذشتگان بگنجاند خود را از فرصت طلایی فکر کردن و رسیدن به مفاهیم جدیدتر محروم کرده است. چنین خوانندهای به جای اینکه به وسیله داستان دانش و آگاهی خود را از جهان گسترش دهد، به دلیل کودنی به گفتههای قالبی گذشتگان پناه میبرد.
به عنوان مثال اگر از داستان من احمق هستم» نتیجه بگیریم. پس «نجات در راستگویی و درستکاری است»، از تمام ارزش این داستان غافل مانده ایم.
بنابراین اگر با خواندن داستانی به سرعت ضرب المثلى یا جملهٔ قصاری به خاطرتان آمد فوری آنها را کنار بگذارید.
📚تاملی دیگر در باب داستان
✍لارنس پرین
#پیام_داستان
@shahrzade_dastan