#چالش_هفته
زینت سادات قاضی
خانهی نقلی
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
- بمیرم... بمیرم... آره باید بریم. اینطوری میگن.
- نه بابا، اصلا رسمه. شب اول رو همه میرن.
- آخ مادرت بمیره مگه تو همهش چند سال داشتی دختر.
- یواش تو رو خدا. حمید نشنوه. فاطمه قلب حمید بودا.
پچپچهها آرام بود. من اما میشنیدم. خودم را به خواب زده بودم.
- آخی آخی. خدا، جیگر آدم کباب میشه.
- این اسمش ظلم نیست؟! فقط یکسال، یکسال زندگی کنی خدا؟!
- بدبخت حمید. زندگیش به باد رفت.
- آره والله، بیچاره کوتاهی نکرد براش. آراشگاه، خونه، ماشین.
- مگه نمیدونست فاطمه خوب نمیشه، چرا خرجش کرد. اینطوری که بدبخت از هست و نیست ساقط شد.
- چی کنه بیچاره، دلش نیومد.
حرفهای درگوشی، دلم را به درد انداخت. چطور دلم میآمد آخرین امید زنده بودن را از فاطمه بگیرم. دکتر گفته بود:"این بیماری از نوع نادره. هر دارویی امتحان کردم، جواب نمیده. فقط یک راه داری. آزمایشش رو بفرستی آلمان. اونجا بررسی میشه و میگن کدوم دارو جواب میده."
- هر کاری لازمه، انجام بدید. فقط بگید چکار کنم.
- برای این تومور... دو تومن، دو و دویست، این حدودا...
- جورش میکنم آقای دکتر. شما فقط بنویسید.
خانهمان را دوست داشت. هر بار نقلی از قندان به دهان میگذاشت، میگفت:"حمید، خونهمون نقلیه. خیلی دوستش دارم."
مانده بودم حالش خوب شد، چطور به او بگویم خانه را فروختهام.
پلکهایم خواب را فروخت. شب از نیمه گذشته بود. آرام سر از بالش برداشتم. پاورچین به ایوان رفتم. فانوس را از گل میخ گرفتم و راهی خانهی فاطمه شدم. دلم تنها به این خوش است که دوباره صاحب خانهاش کردم. خانهای نقلی.
@shahrzade_dastan
معرفی کتاب
سوزانا پیکاک سیوپنج ساله از میراث شرمآور مادر خود به فروشگاهش، بازار طاووس، پناه میبرد. در دیوارهای جادویی فروشگاهش نه تنها دوستی را کشف میکند و از مشکلات ازدواجش میگریزد بلکه با بزرگترین شور و عشق واقعی زندگی خودش روبهرو میشود.
اما شبح مادرش هنوز بر زندگی سوزانا سایه افکنده و باعث ایجاد رویدادهایی چشمگیر میشود. او فقط به واسطه مقابله با گذشته توان روبهرو شدن با آینده را پیدا میکند …
یک قاچ کتاب📚📚📚
آتنه فورستر هم مثل بسیاری دیگر از زنان به دهه شصت زندگی رسید، او که لقب ”آخرین ترشیده“ را یدک می کشید بسیار لوس، زیبا و خارج از کنترل بود. در مدت دو سال پس از ازدواجش، یک بار دیگر شایعاتی در مورد او بر سر زبان ها افتاد. سوزانای سی و پنج ساله از میراث شرم آور مادر خود به فروشگاهش، بازار طاووس پناه می برد. در حصار دیوارهای جادویی فروشگاه نه تنها دوستی واقعی را کشف می کند بلکه از مشکلات ازدواجش نیز می گذرد و با بزرگ ترین شور زندگی واقعی مواجه می شود. اما شبح مادرش هم چنان بر زندگی سوزانا سایه افکنده و مجموعه ای از رویدادهای دراماتیک را شاهد هستیم. فقط به واسطه مقابله با گذشته است که او بالاخره توان مواجهه با آینده را کسب می کند.
📚بازار طاووس
✍جوجومویز
#معرفی_کتاب
@shahrzade_dastan
ابزارهای پرداخت
قسمت دوم
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
۲. توصیف
توصیف یعنی ارائه تصویر ساکن از دنیای بیرون در توصیف اساساً با واقعه مواجه نیستیم تا بحث از فشردگی یا عدم فشردگی باشد؛ مثلاً اگر نویسنده تصویری از یک خیابان سوت و کور و خالی از هرگونه رفت و آمد ارائه دهد، عمل توصیف را انجام داده است بیاینکه به واقعه یا حتی حرکت ساده ای مثل افتادن برگی از درخت اشاره کند.
فیلیس بنتلی در کتاب ملاحظاتی چند در باب هنر روایت تعریفی کوتاه و دقیق از توصیف به دست داده است وقتی رمان نویس (نویسنده) جهان گردنده داستان خویش را متوقف میسازد و به ما میگوید که چه میبیند، ما این نوع روایت را توصیف میخوانیم.
منظور از توقف جهان گردندۀ داستان این است که هیچگونه حرکت یا گفتاری در محیط داستان اتفاق نیفتد و نویسنده فقط تصویری ساکن از محیط بیرونی یا حالت درونی آدمها را ارائه دهد توصیف را در نمونه زیر میبینید.
📚پیک قصه نویسی
✍مهدی حجوانی
#ابزارهای_پرداخت
#تلخیص
@shahrzade_dastan
تقوای قلم در نویسندگی
حسین پایداری
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
برای نوشتن، قلم یک ابزار است و علاوه ابزار بودن یک ارزش میباشد و این ارزش، اوج کار را بجایی رسانده که خداوند سبحان به آن قسم خورده ن والقلم و مایسطرون. پس قلم یک اسطوره در جهان بینی الهی است . و نکته کلیدی این است که درنگاه ماتریالیستی هم این اسطوره فوق العاده ارزشمند است. در نگاه الهی قلم ابزاری است برای تغییر ، رشد و کمال و در جهانبینی مادی ابزاری است برای سلطه و مهندسی افکار و ذهن برای زورمداران و زرمندن جهان . با این مقدمه قداست قلم برای هر دو نوع تفکر بشری روشن گردید.
قلم در حقیقت یک نماد و اسطوره است که این نماد، گستره همه نوشته ها و شنیده ها و گفته ها و تصاویر را شامل میشود،
بنابراین نگاه ابزاری به قلم برای نوشتن کم ارزش کردن آن است در واقع هر چیز قابل ثبت زیر مجموعه قلم است.
تقوا هم یک واژه قرانی است و دارای یک مفهوم عام و یک مفهوم خاص است در مفهوم عام آن عدالت ، انصاف ، جهاد ، دفاع را هم شامل میشود و در حقیقت هر آنچه در سیطره فطرت الهی است جزیی از مفهوم عام تقوا می باشد و آیه من ذکر و انثی و جعلناکم......تا عند اکرمکم اتقاکم گستره تقوا و عظمت عام آنرا به نمایش می گذارد در مفهوم خاص بشکل روشن تر و قابل استناد تر میتوان بدان پرداخت مثل تقوای اجتماعی بدین معنی تاثیر پذیری از ماهیت عبادت و نه شکل آن بدنبالش تقوای اجتماعی را به نمایش میگذارد که شکل عینی آن به این شکل بروز میکند که در نیمه شب با نبودن پلیس و نبودن حتی یک خودرو شما پشت چراغ قرمز که تنها شما استفاده کننده ان هستید متوقف و قانون را رعایت میکنید که بطور اخص به این حرکت تقوای اجتماعی گفته میشود
آیا قلم و نوشتن که در شکل رسانه ای آن میتواند از قاعده تقوا مستثنی باشد.؟ قطعا چنین نیست.در دنیای رسانه هم، قانون کپی رایت شما را به رعایت تقوای قلم تشویق میکند.
در واقع تقوا به ساده ترین معنا یعنی نگهدارنده از مجازات که یک معنای سلبی است و در معنای ایجابی آن یعنی علم و آگاهی از گناه و آثار مرتبط با آن و دوری از آن یعنی فهم و درک حقیقی تقوا.
قلم که توانایی نوشتن دارد بدون تقوا میتواند تیغ در کف زنگی مست باشد هم استعمار کند و از آن مهمتر با مهندسی ذهن استحمار نماید ، متاسفانه امروزه قلم بدستان مزدور دست به تولید محتوا هایی میزنند که جامعه را به لب پرتگاه های نیستی مبتنی بر بی اخلاق برده و روح انسانیت را از این پرتگاه به پایین پرت میکنند. همه تلاش این مقاله مسئولیت پذیری قلم بدستان است چرا که هر فردی توانایی نوشتن و گفتن و تصویر سازی دارد باید رسالت به کمال رساندن انسان را فارغ از ایدئولوژی را داشته باشد .
نویسندگی از این قاعده مستثنی نیست لذا مسئولیت نوشته ها و آثار انها را بپذیریم ، تقوای قلم شما را از نواهی مصون میدارد . در دنیایی که هجوم داده های اطلاعاتی از هزاران ترابایت در روز گذشته، حفظ تقوای قلم سخت و در عین حال غیر ممکن نیست پس میتوان با هوشیاری هم نوشت و هم اصل تقوا را رعایت کرد هر نویسنده باید با بروز بودن و شناخت دقیق و رعایت تقوای قلم در راستای کمال انسانی تلاش بکند
در این وجیزه تلاشی هشدار گونه که در دام زر و زور و تزویر و از همه مهمتر تحریف نیفتیم.
@shahrzade_dastan
شهرزاد داستان📚📚
#چالش_هفته نوشته اشرف بهزادی نیک 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 سال اول راهنمایی بودم .آن سالهایی که سرگرمی خاصی به
👆👆👆👆
#نقد
متن خانم بهزادی نیک را خواندم که درباره خرابکاری دختری در آشپزی بود. متن بیشتر شبیه خاطره بود و خبری از شخصیت پردازی نبود اما کمی توانسته بود کشمکش شخصیت با خودش را نشان بدهد. ممنونم از خانم بهزادی نیک. 🙏🍀
شهرزاد داستان📚📚
#چالش_هفته مزه زندگی نوشته زهرا زرگران 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 از صبح که بلند می شد باید یک راست می رفت آشپزخانه
👆👆👆👆
#نقد
متن خانم زرگران را خواندم. حس پنجگانه در داستان موج میزد و خواننده را با خودش همراه میکرد. اما برای تبدیل شدن به داستان فاصله زیادی داشت. میتوانست با خودش در مورد پختن کشمکش داشته باشد. ممنونم از خانم زرگران عزیز🙏🍀