📚 #بخوانید | تحقیر ایرانی به سبک آمریکایی!
🔶 بیمارستان گروه مشورتی نظامی هیئت ارتش آمریکا در پل رومی کنار جاده قدیم شمیران در اواسط دهه ۱۹۶۰ برای تکمیل کادر آمریکایی خود پرستاران ایرانی تحصیلکرده را استخدام کرد.
‼️ به کارگران ایرانی اجازه داده نمیشد در موقع غذا خوردن از اتاق غذاخوری استفاده کنند و بنابراین در اتاق دربان غذا میخوردند. مدتی بود که این شیوه به اجرا گذاشته شده بود و اتاق غذاخوری مخصوص پزشکها و پرستاران آمریکایی بود، کارکنان ایرانی از فارسی حرف زدن در بیمارستان حتی در میان خودشان منع شده بودند!!
♨️ در غروبی در اواخر سال ۱۹۶۶ یک تصادف اتومبیل شدید در نزدیکی این بیمارستان روی داد و منجر به مجروح شدن کودکی شد که به مراقبت پزشکی فوری نیاز پیدا کرد.
💢 پدر وحشتزده طفل برای گرفتن کمک به این بیمارستان مراجعه کرد اما به وی گفته شد بیمارستان مخصوص پرسنل نظامی و دیپلماتیک آمریکاست و از پذیرفتن این کودک و مراقبت از وی امتناع شد.
‼️ پدر ایرانی که کودک را در دست داشت آخرینبار درحالیکه در جستجوی اتومبیلی و رفتن به یک بیمارستان محلی بسوی پائین جاده قدیم میدوید دیده شد...
📚 منبع: کتاب عقاب و شیر، مؤلف: جیمز بیل، ص592
🛑 داستان فوق یکی از ۳۰۰ داستان کتاب #خدا_زاده جدیدترین اثر اندیشکده راهبردی سعداء است که ان شاءالله تا چند روز آینده به چاپ خواهد رسید.
♨️ منتظر این #کتاب_مهم باشید!
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
📚 بخوانید | رفتاری مثل سگ با ملت!
🖋سر ریدربولارد، وزیر و سفیر بریتانیا در ایران، دیپلمات و نویسندهی بریتانیایی در کتاب «نامههایی از تهران» مینویسد:
📌 شهامت اخلاقی ایرانیان به حدی کم است که وقتی یک آدم معمولی با آنها به مقابله میپردازد، فوری #عقبنشینی میکنند؛ به همین دلیل رضاشاه توانست به مدت #طولانی با آنها #مثل_سگ رفتار نماید.
🛑 داستان فوق یکی از ۲۲۲ داستان کتاب #خود_خدا جدیدترین اثر اندیشکده راهبردی سعداء است که ان شاءالله تا چند روز آینده به چاپ خواهد رسید.
♨️ منتظر این #کتاب_مهم باشید!
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
📚 بخوانید | جنایتی غیر قابل باور در حق لرها!
🖋 ویلیام داگلاس قاضی دادگاه عالی ایالات متحده در کتاب سرزمین شگفت انگیز و مردمی مهربان و دوست داشتنی مینویسد:
♦️ همینطور که غذا می خوردم، به فکر لُرهایی افتادم که زمستان قبل از گرسنگی مرده بودند. [...] تنها هشت ماه پیش، در نزدیکی جایی که نشسته بودم، از یک دهکده پنج هزار نفری لُرها، نهصد نفر از گرسنگی مردند؛ در نهایت بالاخره دولت مرکزی مقداری گندم تقسیم کرده بود؛ ولی چه سود که تنها از یک دهکده، پانزده لُر به قدری لاغر بودند که بعد از رسیدن گندم از گرسنگی مردند.در بهار سال جاری نیز لرهای ساکن در برخی از روستاها که من بازدید کرده بودم آنقدر ضعیف شده بودند که نمیتوانستند بیش از پنج دقیقه به صورت پیوسته روی پا بایستند.
🛑 داستان فوق یکی از ۲۲۲ داستان کتاب #خود_خدا جدیدترین اثر اندیشکده راهبردی سعداء است که ان شاءالله تا چند روز آینده به چاپ خواهد رسید.
♨️ منتظر این #کتاب_مهم باشید!
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir