eitaa logo
شجره طیبه ایلام
160 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
16 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 📚 می‌گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او می‌گوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می‌دهد و می‌گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد. مرد کشک ساب می‌رود و پاتیل و پیاله ای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی می‌کند و چون کار و بارش رواج می‌گیرد طمع کرده و شاگردی می‌گیرد و کار پختن را به او می‌سپارد. بعد از مدتی شاگرد می‌رود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز می‌کند و مشغول فرنی فروشی می‌شود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد می‌شود. ⇦ کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می‌رود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم می‌کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او می‌گوید: «تو راز یک فرنی‌پزی را نتوانستی حفظ کنی حالا می‌خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ تو برو کشکت را بساب.»
نماز یک مهندس روسی تعدادی کارگر ایرانی استخدام کرد. کارگر ها موقع اذان نمازشونو می خوندند. یه روز مهندس روسی بهشون اخطار داد که اگه موقع کار نماز بخونید آخر ماه از حقوقتون کم می کنم!! بعضیا از ترس این که حقوقشون کم نشه نماز رو بعد از کار میخوندن و بعضی هم همچنان اول وقت... آخر ماه شد. مهندس به اونایی که نماز اول وقت رو ترک نکردن بیشتر از حقوق عادی(ماهیانه)داد!💵 بقیه بهش اعتراض کردند که چرا به اینا حقوق بیشتری دادی؟! گفت:اهمیت دادن این افراد به نماز و چشم پوشی از کسر حقوق نشون میده ایمانشون بیشتر از شماست. این تیپ آدما هیچوقت در کار خیانت نمی کنند همون طور که به نمازشون خیانت نکردن....
📗 ‌روباه در حادثه‌ای دمش را از دست داد. روباه‌های گله از او پرسیدند دم‌ات چه شد؟ روباه دم‌بریده با حیله‌گری گفت که خودم قطع‌اش کردم! همه با تعجب پرسیدند چرا؟ دم نداشتن بسیار بد است و اکنون زیباییت را از دست دادی. روباه گفت: خیر! حالا آزادم و سبک. احساس راحتی می‌کنم! وقتی راه می‌روم فکر می‌کنم که دارم پرواز می‌کنم. یک روباه دیگر که بسیار ساده بود، رفت و دم خود را قطع کرد. چون درد شدیدی داشت و نمی‌توانست تحمل کند، نزد روباه دم‌بریده رفت و گفت: تو که گفته بودی سبک شده‌ام و احساس راحتی می‌کنم. من‌که بسیار درد دارم! دم‌بریده گفت: صدایش را درنیاور! اگر نه تمام روز روباه‌های دیگر به ما می‌خندند! هرلحظه ابراز خشنودی کن و افتخار کن تا تعداد ما زیاد شود، و الا تمام عمر مورد تمسخر دیگران قرار خواهیم گرفت... همان بود که تعداد دم‌بریده‌ها آن‌قدر زیاد شد که بعداً به روباه‌های دم‌دار می‌خندیدند. فقط یک داستان بود فکر بد نکنید؟
خروس🐓 و شيرى🦁 با هم رفيق شدند شب هنگام خروس🐓 برای خوابيدن بالای درخت رفت. شير🦁 هم پاى درخت دراز کشيد. هنگام صبح خروس🐓 مطابق معمول شروع به خواندن کرد.. روباهى🦊 که در آن حوالى بود به طمع افتاد ، نزدیک درخت آمد و به خروس 🐓گفت: بفرمایيد پایين تا نماز را به شما اقتدا کنيم! خروس‌🐓گفت: بنده فقط مؤذنم،  پيش‌نماز پاى درخت است او را بيدار کن! روباه🦊 که تازه متوجه حضور شير🦁 شده بود، با غرش شير 🦁پا به فرار گذشت! خروس 🐓پرسید: کجا تشريف مى‌بريد؟! مگر نمى‌خواستيد جماعت بخوانيد؟! روباه 🦊در حال فرار گفت: دارم مى‌روم تجدید وضو کنم! 😂 . . دشمنان داخلی و خارجی جمهوری‌اسلامی‌ایران بدانند که: شیران 🦁🦁🦁🦁🦁🦁زیادی پای درخت انقلاب آماده جان‌فشانی هستند. بهتر است دور و بر آن پرسه نزنند تا نیاز به تجدید وضو پیدا نکنند! 😉😋 واقعا مواظب باشید خدای نکرده با این دو قطبی ایجاد شده غربگداهای روباه صفت به نفع بیگانگان درخت انقلاب را بالانروند 🌷🌷🌷🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ‌