eitaa logo
「شاخ ݩݕاٺツ」
426 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
201 فایل
﷽ شاخ نبات 🍯💛 تو دهه هشتادی هستی و لایق بهترین ها پس خوش بگذرون 🥰🧡 اینجا همون دورهمیه ‼️ . .دوستاتم بیار😉 لینک حرف ناشناس https://daigo.ir/secret/8412366535 ارتباط با ادمین @Gerafist_8622. اینستاگرام: @shakh_nabat_1400
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴چگونه یک پیام رسانه‌ای را تشخيص دهیم و با آن مقابله کنیم؟ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
ترفندهای کلید‌ی 🗝 💢سومین ترفند از هفت تکنیک مهارتی در سواد رسانه‌ای، گروه‌بندی (Grouping) است: 🔹️تعیین این که چه عناصری از چه جهاتی با یکدیگر مشابه‌اند، چه عناصری از چه جوانبی با هم تفاوت دارند و ایجاد یک دسته‌بندی درست برای این عناصر را گروه‌بندی می‌گوییم. 🔸️این مهارت بر مقایسه و مقابله، تمرکز دارد؛ یعنی تعیین اینکه عناصر پیام چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند. چیدن عناصر، درون گروه‌ها باید به گونه‌ای باید باشد که یک گروه شباهت‌هایی با هم داشته باشند و آن‌هایی که داخل گروه نیستند، آن شباهت‌ها را دارا نباشند. 💢در موارد گوناگونی می‌توان مقایسه و مقابله را انجام داد: 🔸️نگریستن به رسانه‌ها در مقایسه با یکدیگر: زمانی که یک پیام از قیدوبند یک رسانه رها شد و در قیدوبند رسانه‌ای دیگر افتاد، چه تغییری در آن روی می‌دهد؟ ✔️برخی عناصر پیام دگرگون می‌شوند. 🔹️توجه به ابزار انتقال پیام: در هر رسانه ابزار متفاوتی هست. مقایسه بین ابزارهای انتقال برای ما دیدگاه‌های تدوین، محدودیت‌های تجاری و تصور مخاطب را آشکار می‌‌کند. 🔸️در مقایسه، مرور قسمت‌های یک نمایش داستانی، نکته مهمی است تا پیشرفت یک شخصیت را ببینیم یا مرور اجراهای یک هنرپیشه خاص را بررسی کنیم تا دامنه فعالیت‌های او را بفهمیم. ✔️نکته‌های امکان‌پذیر فراوانی در مقایسه هستند و همه آن‌ها به یک اندازه سودمند نیستند. داشتن یک برنامه دستوری، کلیدی برای به کارگیری مهارت‌های پیشرفته است که مجموعه گسترده و ژرفاتری از مفهوم پیام‌ها را ارزیابی می‌کند. ما می‌توانیم این مهارت‌ها را برای رسیدن به هدف، آگاهانه به کار ببندیم. ادامه دارد... ✍️🏻میم.صادقی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🎥 چه قدر فرق میتونه داشته باشه زندگی "‎ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. حرکت جالب شهروندان کشورهای خارجی برای تحریم حامیان جنایت اسرائیل ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توجه ✅موسسه امام رضا(ع) برگزار میکند: دوره آموزش و توانمندسازی فعالین فرهنگی و اجتماعی 🟡زمان : ۱۴۰۲/۸/۱۸ 🟢ساعت : ۹ صبح الی ۱۲ 🟣مکان : حسینیه قدس 🔴کلاس کاملا رایگان میباشد. 🌹مخاطب : خانمها و آقایان برای کسب اطلاعات بیشتر با موسسه تماس حاصل نمایید. ☎️۵۵۷۹۲۱۷۹ ☎️۵۵۷۹۲۱۸۹ 🌱🌷🌱 🔸 @alreza72 لطفا کانال های ما رو به دوستان خود معرفی کنید🍃🌼 @shakh_nabat_1400 شاخ نبات @amamreza400 شکوفه ها @goodsenseofife_99 حس خوب زندگی
توجه ✅موسسه امام رضا(ع) برگزار میکند: دوره آموزش و توانمندسازی فعالین فرهنگی و اجتماعی 🟡زمان : ۱۴۰۲/۸/۱۸ 🟢ساعت : ۹ صبح الی ۱۲ 🟣مکان : حسینیه قدس 🔴کلاس کاملا رایگان میباشد. 🌹مخاطب : خانمها و آقایان برای کسب اطلاعات بیشتر با موسسه تماس حاصل نمایید. ☎️۵۵۷۹۲۱۷۹ ☎️۵۵۷۹۲۱۸۹ 🌱🌷🌱 🔸 @alreza72 لطفا کانال های ما رو به دوستان خود معرفی کنید🍃🌼 @shakh_nabat_1400 شاخ نبات @amamreza400 شکوفه ها @goodsenseofife_99 حس خوب زندگی
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برگردنگاه‌کن پارت103 از در خانه که بیرون رفتیم دلم حال غریبی داشت. چیزی بین حسرت و شادی. شادی به خاطر دیدنش و حسرت برای این که کاش بیشتر نگاهش می‌کردم. کاش میشد بمانم و با هم روی این زلف های پریشان پاییز قدم بزنیم. کاش اینقدر از هم دور نبودیم. کاش میشد... از پیچ کوچه که پیچیدیم و پا به خیابان گذاشتیم. چشم‌هایم جایی را ندیدند جز جایی که ساعتی پیش ملاقاتش کردم. باورم نمیشد، هنوز همانجا دست در جیب ایستاده بود. میخکوبش شدم. در جا ایستادم و حرکتی نکردم. سرش پایین بود و با پاهایش برگها را جابه جا می‌کرد. هوا سوز داشت یعنی تمام این مدت همانجا ایستاده بود؟ چرا نرفته بود؟ معلوم بود که غرق افکارش است. رستا که چند گام جلوتر رفته بود برگشت و نگاهم کرد. –چرا موندی؟ من با این وضعم از تو جلوترم.( اشاره به شکمش کرد) سرآسیمه و پچ پچ کنان گفتم: –بیا برگردیم. –چیکار کنیم؟ همانطور که نگاهم خیره به روبرو بود با تاکید بیشتری گفتم: –میگم برگردیم. رستا نگاهم را دنبال کرد و او هم به تبعیت از من پچ پچ وار گفت: –مگه اون کیه؟ برگشتم. دنبالم آمد و هر دو پشت به امیرزاده راه رفته را برگشتیم. وارد کوچه که شدیم دستم را کشید. –کیه؟ چرا ازش می‌ترسی. ایستادم. –نمی‌ترسم. نمیخوام من رو ببینه. سوالی نگاهم کرد. نگاهم را پایین انداختم و آرام گفتم: –امیرزادس. همون که در موردش باهات حرف زدم. چشم‌هایش گشاد شدند. –اینجا چیکار میکنه؟ –میخواد بدونه چرا ازش فرار می‌کنم، چرا بلکش کردم، چرا... دوید در حرفم. –خب بهش بگو. هنوز نگاهم به زمین بود. رستا بازویم را گرفت. –میگم چرا بهش نمیگی؟ چشمهایم حوض آب شد. نوچی کرد. –خب، مگه نمیخوای دست‌از سرت برداره، مگه نمیخوای فراموشش کنی؟ نه، نمی‌خواستم دست از سرم بردار، نمی‌خواستم برود. فراموش کردنش کار من نبود. رستا اخم کرد و دستم را کشید. دستهایش گرم بودند و من کوه یخ. –تو برو خونه، من خودم میرم بهش همه چی رو میگم. سطل سطل حوض چشم‌هایم روی گونه‌های برجسته‌ام خالی شد. اخم‌هایش را باز کرد و مهربان شد. –این اشکها یعنی بهش نگم؟ سکوت کردم. دوباره لحنش خشن شد. –خب حداقل بگو دیگه نمی‌خوای ببینیش؟ بگو ازش خوشت نمیاد، چه می‌دونم یه چیزی بباف بگو بره دنبال کارش. وقتی حرفی نمیزنی اونم ازت سواستفاده میکنه خب. لیلافتحی‌پور .•°``°•.¸.•°``°•                                     •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·