「شاخ ݩݕاٺツ」
📸 رستورانی در هند. ببینم نکته عکس رو کی متوجه میشه 😁 اینجا بگین ناشناس ↙️ https://gkite.ir/es/930
📨 #پیام_جدید
📝 متن پیام : عکس امام خمینی و آقای عزیزمون
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🗓 = 1402/11/3
🆔 @gkite_ir
🌐 https://gkite.ir
ایام البیض ...🤔
دراین باره چه میدانید⁉️
از امشب آغاز ایام بیض است‼️
با ماهمراه باشید.↙️↙️↙️
#ماه_رجب
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
در طول تاریخ دوستداران امیرالمومنین از ترس، فضائلش را پنهان کردند، دشمنان امیرالمومنین نیز از حسد و دشمنی، فضائلش را مخفی کردند و به این راضی نشدند و سالهای سال دستور به لعن و دشنام او دادند. با این وجود فضائل امیرالمومنین شرق و غرب عالم را پر کرده است. [خواستند نور خدا را بادهن هایشان خاموش کنند، ولی خدا نورش را کامل کرد]
(آیه ۸ سوره صف)
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
خداروشکر🤲🏻 که مولایم علی شد 💚💚
#میلاد_امام_علی علیهالسلام
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
c2157da7-4793-4cb5-adbf-3021693859a4.mp3
9.36M
🔊 #صوتی | تنظیم #استودیویی
📝 جانم به نجف
👤 کربلاییمحمد #فصولی
#میلاد_امام_علی علیهالسلام
#ماه_رجب
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
معاویه در سال ۴١ بخشنامه سب ولعن امیرالمؤمنین را صادر کرد، زمخشری میگوید زمان بنو اميه، در شرق و غرب بيش از هفتاد هزار منبر وجود داشت كه در آن علي (عليه السلام) به پيروي از سنتي كه معاويه بنا كرده بود، لعن ميشد، تنها شهرهایی که از لعن امیرالمؤمنین خودداری کردند، سیستان و قزوین بودند
📚ربيع الأبرار زمخشری، ج 2 ، ص186
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
سجستان افتخاراتي دارد كه در شهرهاي ديگر ديده نشده است و بزرگترين همه آنها اين است كه در زمان بني اميه همه مردم آنجا از ناسزاگويي به علي بن أبي طالب عليه السلام در منبرشان امتناع كردند
📚آثار البلاد و اخبار العباد ، ج1 ، ص79 ، باب سيستان
🌻🌻🌻🌻🌻🌻👂🏻
كارگزاران خالد بن عبد الله قسري و ساير كارگزاران بني اميه در مسجد قزوين امير المؤمنين عليه السلام را لعن كردند ؛ تا اين كه يكي از طرفداران بني الجند برخاست و خطيب را كشت ، از آن روز لعن بر امير المؤمنين عليه السلام در آن جا قطع شد .
📚التدوين في اخبار قزوين ، ج1 ، ص20
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
پیروان و دوستداران یزیدها و معاویهها، عبدالملک مروانها، منصوردوانیقیها، هارونالرشیدها کجا هستند؟ اصلا قبر این خلفا کجاست؟🤔🤔
اما....
🌻 شرق و غرب عالم از امیرالمؤمنین میگویند 🌻،
🌻ادیان مختلف شیفتهی او هستند،🌻
🌻نام نویسندگان و بزرگان مسیحی که واله و شیدای اویند از شمارش خارج است.🌻
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
میلاد امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام مبارک باد
بلند بگو
🎊🎊🎊مولا علی 🎊🎊🎊
#میلاد_امام_علی
#ماه_رجب
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دُرّ نجف رفت توی دست هرکی شد حُرّ نجف🌹
👤 #کلیپ مولودی زیبای «دُرّ نجف» با نوای کربلاییعلیاکبر #حائری تقدیم نگاهتان
#میلاد_امام_علی
#ماه_رجب
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
「شاخ ݩݕاٺツ」
ایام البیض ...🤔 دراین باره چه میدانید⁉️ از امشب آغاز ایام بیض است‼️ با ماهمراه باشید.↙️↙️↙️ #ماه
ا🌸1
#ایام_البیض🤔
معنای و وجه نام گذاری
1️⃣
ایام البیض در اصل 👈🏻«اَیامُ لَیالِی البیض»
👈🏻 به معنای روزهای شبهای سفید است که «لیالی» حذف شده است و این روزها به ایام البیض معروف شده است.
🌸🍃بیض جمع بَیضاء است که در عربی به معنای سفید است.
🌸🍃 اعراب قدیم رسم داشتند که ایام ماهها را بر اساس میزان روشنایی ماه نامگذاری کنند و از آنجا که نور ماه در این سه شب از شبهای دیگر بیشتر است، به این نام نامیده شدهاند.
🌸🍃از دیگر نامها این ایام ، اَواضح و غُرّ است.
🌻🌻🌻
2️⃣
🌸🍃دلیل دیگری هم برای این نامگذاری در روایات ذکر شده است. در علل الشرایع آمده است:
« جبرئیل ، آدم(علیه السلام) را در حالی که سر تا پا سیاه شده بود به زمین فرود آورد.
🌸🍃فرشتگان وقتی آدم را با این هیئت دیدند به ضجه در آمده و گریستند و به درگاه حق تعالی عرضه داشتند: پروردگارا مخلوقی را آفریدی و از روح خود در او دمیدی و فرشتگانت را به سجده کردنش وادار نمودی حال با یک گناه رنگ سفیدش را به سیاهی مبدل فرمودی!؟⁉️
🌸🍃منادی از آسمان ندا میدهد: امروز را برای پروردگارت روزه بگیر
🍃آدم آن روز را که مطابق با روز سیزدهم ماه بود روزه گرفت، پس ثلث سیاهی از او زائل گشت.
🍃سپس منادی در روز چهاردهم نداء کرد: امروز را برای پروردگارت روزه بگیر.
🍃آدم آن روز را هم روزه گرفت و ثلث دیگر از سیاهی زائل گردید.
🍃روز پانزدهم باز منادی او را به گرفتن روزه دعوت نمود، وی آن روز را هم روزه گرفت و تمام سیاهی او زائل گردید
🍃🌸و به همین خاطر این ایام به ایام البیض موسوم شد.»
ادامه دارد...
📚منابع
۱.شیهد ثانی، مسالک الأفهام، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۷۶.
۲. فراء، الایام و اللیالی و الشهور، ۱۴۰۰ق، ص۵۸؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۰۱ق، ج۳، ص۵۷۳
۳.صدوق، علل الشرائع، مؤسسة الاعلمی، ج۲، ص۲۳۵.
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
.
#اعتکاف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
🌸2
#ایام_البیض
❣️نزد ما شیعیان،
ایام بیض رجب، و درمرتبه بعد ، شعبان و رمضان ، از اهمیتی ویژه برخوردار است.
❣️مهمترین عمل در این سه روز اعتکاف و روزه است.
❣️ بر اساس آنچه از روایات به دست میآید، به نظر میرسد، روزه ۳ روز در هر ماه، در دوران پیش از اسلام نیز امری پسندیده بوده و روزۀ حضرت ابراهیم(علیه السلام) دانسته شده است.
❣️پیامبر(صلی الله علیه و آله)
ضمن برانگیختن مردم، از آنان خواسته است که روزه گرفتن ماهیانه خویش را در ایام بیض قرار دهند.
ادامه دارد...
📚منابع
۱. ملکی تبریزی، المراقبات، و مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۹، ص۳۹۹.
۲. نسائی، سنن نسائی، مکتب المطبوعات الاسلامیة، ج۴، صص۲۲۲-۲۲۳
۳احمد بن حنبل، مسند، دار صادر،
۴.رازی، الفوائد، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۸۵.
🌸🌸🌸🍃🌸🌸🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
🌸3
#ایام_البیض
🌻 *شب زنده داری این سه شب و روزه گرفتن سه روز ازماه رجب*
🍃🌸پیامبر مهربانمون حضرت محمد مصطفی صلّی الله علیه وآله می فرمایند:
🌻هرکس سه روز سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه رجب را روزه بگیرد و شب های این روزها را به شب زنده داری بپردازد،
👈 از دنیا خارج نمی شود مگر با توبه نصوح، و به ازای هر روزی که روزه گرفته باشد :
🌾 هفتاد گناه کبیره وی آمرزیده می شود ؛
🌾هفتاد حاجت وی در هنگام فزع اکبر،
🌾هفتاد حاجت وی در هنگام خروج از قبر،
🌾هفتاد حاجت وی در هنگام سنجش اعمال در موقف میزان،
🌾و هفتاد حاجت وی در موقف عبور از صراط برآورده خواهد شد.
📕إقبال الأعمال، ص156
💕ان شاءالله توفیق حاصل شود.
🌸🌸🌸🍃🌸🌸🌸
#ماه_رجب
═✧❁🌸❁✧═؛
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
ا🌸4
#ایام_البیض
*نماز پر فضیلت این سه شب*
🌸در نظرتان باشد که شب سیزدهم ماه رجب،
🍃اولین شب از لیالی و ایام بیض و
🍃شب مناجات با پروردگار جلیل عظیم است،
🍃شب مناجات موسی بن عمران با معبود خویش است
🍃 شب ولادت مولایمان امیرمومنان علی (ع)
🍃و شبی که مراقبت تمام و کمال را میطلبد
🍃و نمازی در آن خوانده می شود که اگر کسی آنرا بگزارد به فضیلت این عبادت می رسد و آن همه عطایایی که برای نماز و روزه و احیا و عبادات سه ماه رجب و شعبان و ماه رمضان در نظر گرفته شد به دست می آید پس از خداوند توفیق بخواه که تو را به عبادت این شب ها موفق کرده و هرگونه بیماری و کسالت و اشتغالات دنیایی را از تو دور می کند.
❣️ نمازی که در شب های بیض ماه های رجب و شعبان و ماه رمضان گزارده می شود این روایت را از امام صادق (علیه السلام) نقل می کنیم،
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
"به این امت سه ماه داده شده
که به دیگر امت ها به مانند آن داده نشده و آن رجب و شعبان و ماه رمضان است و نیز *سه شب که به مانند آن به دیگران داده نشده* و آن *شب سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم از هر ماه است* و به این امت سه سوره داده شده که به مانند آن به دیگر امت ها داده نشده و آن یس و تبارک الملک و توحید است، پس هر کس میان این سه را جمع کند بهترین چیزهایی که به این امت داده شده، را جمع کرده و گـرد می آورد گفته شد چگونه میان این سه را جمع کند؟
🍃🌸پس فرمود در هر شب از شبهای بیض این سه ماه،
🍃🌸 *در شب سیزدهم*
دو رکعت نماز بگزارد که در هر رکعتی سوره حمد و سه سوره یس ، ملک، توحید را بخواند
🌸🍃 *و در شب چهاردهم،*
👈🏻چهار رکعت بگزارد ؛دو نماز دو رکعتی
ودر هر رکعت بعد از سوره حمد و این سه یس ملک وتوحیدرا بخواند
🌸🍃 *و در شب پانزدهم،*
👈🏻شش رکعت بگزارد سه نماز دو رکعتی
ودر هررکعت بعداز سوره حمد و این سه سوره یس و ملک و توحیدرا به همان شکل بخواند
◀️ *پس به فضیلت این ماه های سه گانه رسیده و هر گناهی از او جز شرک آمرزیده می شود."*
❣️نکته
*اگر کسی می خواهد دعای استفتاح را خوانده و اعمال معروف به ″ام داوود″ را بجای آورد،، باید از روز سیزدهم روزه بگیرد.*
📚کتاب وسائل الشیعه
🌸🌸🌸🍃🌸🌸🌸
#ماه_رجب
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
「شاخ ݩݕاٺツ」
ا🌸4 #ایام_البیض *نماز پر فضیلت این سه شب* 🌸در نظرتان باشد که شب سیزدهم ماه رجب، 🍃اولین شب از ل
عزیزای دلم این روزا رو خوب استفاده کنید
تا ان شاءالله بزرگ شدید مادر شدید فرصت کم بود افسوس نخورید 💚😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بگرد نگاه کن
پارت359
بعد از رفتن علی به ساره پیام دادم و تمام ماجرا را برایش تعریف کردم.
آه از نهادش بلند شد.
پیام داد:
–با این حساب شام از کفمون رفت که، من حاضرم کرونا بگیرم ولی شام عروسی رو بخورم. کلی شکمم رو صابون زده بودم.
آهی از ته دل کشیدم و نوشتم.
–فعلا که لنگ یه تزریقاتچی و یه آرایشگریم، تو اینا رو برام پیدا کن من چهار تا شام عروسی بهت می دم.
شکلک قلب فرستاد و نوشت.
توی بچههای مترو زیادن، فقط چون کرونا داری ممکنه بترسن و نیان.
–خب بگو دو برابر بهشون پول می دیم فقط بیان.
شکلک تعجب فرستاد.
–حالا چرا این قدر عجله داری؟ خب صبر کن حالت خوب بشه بعد. این جوری که کوفتت می شه، اصلا هیچی از جشن نمی فهمی.
–چون میترسم دوباره یه چیزی بشه ما از هم دور بشیم. تو دلم آشوبه، همه ش فکر میکنم این مریضی می خواد من رو از علی جدا کنه. برای همین دقیقا امروز مریض شدم.
شکلک متفکر فرستاد و نوشت.
–من تمام سعی و تلاشم رو می کنم، بعد بهت خبر می دم.
نگاهی به ساعت انداختم و چشمهایم را بستم. وقتی چشمهایم را باز کردم تقریبا یک ساعتی گذشته بود و خبری از علی نبود. بدن دردم بیشتر شده بود.
پیام هایم را چک کردم ساره نوشتهبود هیچ کدام از دوست هایش حاضر نشدهاند که بیایند و همه از کرونا میترسند.
برایش نوشتم:
–یادته همه ش می گفتی یه روز محبتام رو برام جبران می کنی؟ الان وقتشه، بازم بگرد شده از زیرِ زمین برام پیدا کن.
شکلک تعجب برایم فرستاد و من دیگر جوابش را ندادم.
زنگی به علی زدم و دلیل دیر آمدنش را پرسیدم.
گفت که سِرُم گیر نمیآید و عکس نسخه را به یکی از دوستانش داده که برایش بگیرد و منتظر است که بیاید.
بعد از چند دقیقه نادیا که در یک دستش فلاسک و در دست دیگرش یک پارچ پر از شربت عسل بود وارد شد و همان جا جلوی در ایستاد.
–آبجی، خوبی؟ فلاسک را روی میز گذاشت.
–به مامان قول دادم جلو نیام. اشاره به فلاسک کرد.
–اینا رو آوردم که تند تند مایعات بخوری. مامان داره برات سوپ درست میکنه.
مایوسانه نگاهش کردم.
–برای شب آماده باشیدا، جشن برقراره.
سرش را تکان داد.
–آره، علی آقا گفت. رستا همین چند دقیقه پیش اومد، الان بالاست. گفتش هر جا رفته هیچ آرایشگری حاضر نشده بیاد خونه آرایشت کنه.
می گم حالا نمی شه بمونه بعد از وقتی که خوب شدی؟ تو دوهفته که اتفاقی نمیفته؟ به خاطر هزینههاش می گی؟
بلند شدم و نشستم.
–خب اونم یه دلیلشه، تو این گرونی این همه میوه و شیرینی و کیک و سفارش غذا و...
–این همه که نیست. تعداد مهمونا به پنجاه نفرم نمی رسه.
–خب باشه، دلم می خواد عقدمون امروز باشه، علی خودشم این جور می خواد. به مامان و بابا بگو، تا حالا من به حرف شما گوش کردم یه امروز رو شما به حرف من گوش کنید. کرونا بگیر نگیر داره ها! یه وقت میفتم می میرم حسرت به دل می مونم. شمام می گید کاش به خواسته ش اهمیت می دادیم.
نادیا بغض کرد.
–این جوری نگو، خدا نکنه اتفاقی بیفته. من می رم بالا.
لیلافتحیپور
.•°``°•.¸.•°``°•
•.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت360
ساعت نزدیک سه بعد از ظهر بود که علی یاالله گویان وارد شد.
در یک دستش کیسهی بزرگی از داروها و سرم و آمپول و در دست دیگرش هم یک قابلمهی کوچک سوپ بود.
با لب خندان وسایل را روی میز گذاشت.
–عروس خانم من چطوره؟ مامان گفت یه پارچ شربت عسل فرستاده پایین، همه رو خوردی یا نه؟
همان طور که شالم را سفت میکردم بلند شدم نشستم.
–همه رو که نه، ولی خوردم. تو چی کار کردی برای شب آقا دوماد؟!
همان طور که داروها را دانه دانه از نایلون درمیآورد و نگاه میکرد گفت:
–والله همه چی بستگی به خودت داره. من هر کاری که تو بگی انجام می دم. تا حالا که برنامهها رو کنسل نکردم.
–ممنونم. البته بعضیاشون خود به خود کنسل می شن، مثل آتلیه.
علی سرش را تکان داد.
–آره، اگرم بخوایم جشن برقرار باشه، باید تو حیاط برگزارش کنیم. بالاخره هوای باز خیلی بهتره.
–حیاط که خیلی کوچیکه.
–خب فقط خانما و محارم تو حیاط میان. آقایون داخل خونه می شینن، این جوری جا می شن. بعدشم موقع شام همه می رن بالا.
لبخند زدم.
–چه فکر خوبی! پس باید چند تا میز و صندلی جور کنیم. البته فکر کنم نصف مهمونا به خاطر کرونا نیان.
–آره، از طرف ما هم همین طوره. با این حال خیلی کار هست که باید انجام بدیم.
–خب می تونی بعضی کارا رو به آقا میثاق بگی انجام بده.
–همین کار رو کردم.
من فقط نگران تو و کارای باقیمونده ت هستم.
–منم خودم دنبال کارام هستم. فقط معطل یه آرایشگرم، دعا کن گیر بیاد.
خندید.
–تو نیازی به آرایشگر نداری.
لبخند زدم.
–بالاخره لازمه دیگه.
یک قرص را از جلدش در آورد و با یک لیوان آب مقابلم گرفت.
–خودت یا رستا خانم نمیتونید یه جوری سر و تهش رو هم بیارید؟
–رستا موهام رو شاید بتونه ولی من نمیخوام بهش بگم. اون مادر سه تا بچه س، اگه مریض بشه مکافات داریم.
قرص را خوردم و به نایلون های روی میز اشاره کردم.
–کی می خواد اینا رو تزریق کنه؟ کسی رو پیدا کردی؟
–آره، فقط باید تو اجازه بدی که بیاد، اگه دوست نداری دوباره باید بگردم.
با تعجب نگاهش کردم.
–کی؟!
به طرف قابلمهی سوپ رفت و درش را باز کرد.
–هلما، مثل این که ساره بهش گفته که تو مریضی. بهم زنگ زد و گفت می خواد برای تزریق بیاد.
بهش گفتم من هنوز سِرُم گیرم نیومده. گفت که می تونه جور کنه.
بعد نایلون آمپول ها را نشان داد.
–عکس نسخه رو براش فرستادم بعد از نیم ساعت یه آژانس اینا رو آورد.
اخم ریزی کردم.
–مگه تزریق بلده؟!
–تزریق که از اولم بلد بود. حالا اگه زنگ زد بهش بگم بیاد؟
نگاهم را به دست هایم دادم.
علی بشقاب سوپ را مقابلم گرفت.
–ولش کن، می رم دوباره سرچ کنم ببینم می تونم یه پرستار پیدا کنم. منم دلم نمی خواد بیاد.
تا خواستم حرفی بزنم گوشیام زنگ خورد.
هلما بود.
نمیدانستم چه کار باید بکنم.
علی گوشی را دستم داد.
–بهش بگو نمی خواد بیاد خودمون یه کاریش میکنیم.
–آخه چی کارش میکنیم؟ زمان نداریم. درمونگاه ها هم خیلی شلوغن. منم جون تو صف وایسادن ندارم.
–الو...
هلما با لحن مهربانی گفت:
–سلام عزیزم، ساره بهم گفت کرونا گرفتی، خیلی ناراحت شدم. الان چطوری؟
–سلام. ممنون. یه کم بدن درد و تب اذیتم می کنه، می خوام پاشم کارام رو انجام بدم نمیتونم.
–عزیزم اصلا نگران نباش میدونم که شب، جشن دارید. ببین تو کارا رو به من بسپار تا شب یه عروس سرحال و خوشگل تحویل علی بدم.
از حرفش امید در دلم جوانه زد. باورم نمی شد این جمله را از زبان هلما میشنوم. مکثی کردم و با تردید پرسیدم:
–چطوری؟!
لیلافتحیپور
.•°``°•.¸.•°``°•
•.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´