eitaa logo
「شاخ ݩݕاٺツ」
430 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
201 فایل
﷽ شاخ نبات 🍯💛 تو دهه هشتادی هستی و لایق بهترین ها پس خوش بگذرون 🥰🧡 اینجا همون دورهمیه ‼️ . .دوستاتم بیار😉 لینک حرف ناشناس https://daigo.ir/secret/8412366535 ارتباط با ادمین @Gerafist_8622. اینستاگرام: @shakh_nabat_1400
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸 بگرد نگاه کن پارت401 خب عزیز دلم برو مامانت رو قانع کن. بچه که نیستی با مامانت بری دانشگاه. اصلا بهش گفتی؟ من هی بهت می گم بذار همه چیز رو بهش بگم خودت قبول نمی‌کنی. نوچی کردم. –آخه همین جوری که نمی شه، اصلا مامان باور نمی کنه، باید بشینم یه نقشه‌ای بکشم. خندید. –می‌بینم که با دوستای ناباب گشتن تاثیر خودش رو گذاشته و واسه ننه ت می خوای نقشه بکشی. پشت چشمی برایش نازک کردم. –ناباب بووودن. الان که دیگه نیستن داری تهمت می زنیا. دستش را دور گردنم انداخت. –شوخی کردم خانمم. حالا چه نقشه‌ای؟ دستمال را روی میز رها کردم و دست هایم را دور کمرش حلقه کردم. –باید یه روز هلما رو دعوت کنم به مامان‌اینا هم بگم بیان پایین. رستا رو هم می گم بیاد. قبلشم همه‌ی محبت های هلما رو براشون تعریف می‌کنم. بعد وقتی همدیگه رو دیدن از هلما رونمایی می‌کنم و معرفیش می‌کنم. کمی از من فاصله گرفت. —حالا نمی شه یه نقشه‌ی دیگه بکشی پا نشه بیاد این جا. لب هایم را بیرون دادم. –نمی شه، بیرون از اینجا که نمی‌تونم برم. مکثی کرد. –خب حداقل برید بالا. این جا نه. لب هایم را روی هم فشار دادم. –چه فرقی داره؟ ولی باشه می ریم بالا. خندید. –خیلی دلم می خواد صحنه‌ای که مامانت می فهمه اون هلماست رو ببینم. امیدوارم به کتک کاری نکشه. با دهان باز نگاهش کردم. –کتک کاری؟! –آره دیگه، مامانت نمی خواد سر به تنش باشه حالا بیاد باهاش ناهار بخوره؟ این همه به خاطر روزی که تو رو برده بود توی اون خونه اعصابش خرد شد و حرف شنید. پای آبروش وسط بود، ممکن بود دور از جونش سکته کنه اون وقت به این راحتی ببخشه؟ روی صندلی نشستم. –اِ...؟ یعنی ممکنه؟ پس باید ساره رو هم در جریان بذارم که اگه لازم شد کمک کنه. علی پوزخندی زد. –چه شود؟ امیدوارم تو اجرای نقشه‌هات موفق باشی عزیزم. پوفی کردم. –خب حالا، یه نفر یه اشتباهی کرده الانم پشیمونه. خدا بخشیده اون وقت ماها نمی‌بخشیم. روی صورتم خم شد. –تو اون قدر مهربون و بی غل و غشی که فکر می‌کنی همه مثل خودتن. به مادرت حق بده. یه وقتایی از این همه خوب بودنت می‌ترسم نکنه دیگران ازت سوء استفاده کنن. دوباره به طرفش رفتم و سرم را روی سینه‌اش گذاشتم. –نترس، من که دیگه هیچ وقت بدون مشورت با تو کاری نمی‌کنم. صورتم را با دست هایش قاب کرد. –خود زندگی کم‌کم همه چی رو بهت یاد می ده. خداحافظ من دیگه برم. راستی خانم خانما، امشب زودتر میام شام رو خودم درست می کنم تو کاری نکن. دست هایم را روی سینه‌ام جمع کردم. –پس آشپزی‌ام بلدی، رو نکرده بودی کلک؟ از پله‌ها بالا رفت. –اصلا این کرونای لعنتی گذاشت که من هنرام رو بهت نشون بدم؟ –ببینم جارو و تمیز‌کاری هم بلدی؟ بوسه‌ای برایم فرستاد. –واسه شما همه کار بلدم، اگرم بلد نباشم یاد می‌گیرم. بعد از رفتن علی نفسم را بیرون دادم و به خاطرش خدا را شکر کردم. استکان چای را برداشتم و به لب هایم نزدیک کردم. –راستی مامان می‌دونی کدوم دوستم روز عروسی آرایشم کرد؟ مادر جرعه‌ای از چایش را خورد. –لعیا خانم دیگه؟ –نه، اون موهام رو درست کرد. اون روز اون خانمه از دانشگاه امده بود جلو در خونه. –خب. –اون بود. لیلافتحی‌پور .•°``°•.¸.•°``°•                               •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بگرد نگاه کن پارت402 مادر استکانش را روی میز گذاشت. –وا! مگه اون دوستت بود؟ اون اصرار داشت تو ازدواج نکنی اون وقت خودش پاشده اومده... –خب دیگه با هم دوست شدیم. بعدش بهش گفتم درسمم می خونم، خیلی خوشحال شد. مادر با تعجب نگاهم کرد. –یهو چطوری این قدر با هم دوست شدین که... –یهو نبود. قبلنم از دانشگاه با هم دوست بودیم. مادر ناباورانه نگاهم کرد. نادیا تبلتش را کناری گذاشت و پرسید: –پس چرا نموند واسه جشن عروسیت؟ –چون خبر فوت مادرش رو دادن مجبور شد بره. هر دو هینی کشیدند و من فرصت پیدا کردم اتفاق هایی که افتاده و همه‌ی محبت های هلما را با پیاز داغ فراوان برایشان تعریف کنم. حتی گردنبندی که آورده بود را نشان شان دادم و گفتم: –بیچاره تو اون وضعیت کادوش رو هم داد و رفت. مادر و نادیا با حیرت به من نگاه می‌کردند. نادیا با تردید پرسید: –این کدوم دوستته؟! چرا من تا حالا ندیدمش؟ تا حالا در موردش حرف هم نزده بودی. –واسه همین گفتم تو هفته‌ی دیگه دعوتش کنم تا هم باهاش آشنا بشید هم به خاطر همه‌ی کارایی که برام انجام داده ازش تشکر کنم. اگه بدونید تو بیمارستان چقدر به من می رسید. مادر مات زده نگاهم کرد. –چطوری ا‌ومده بود اون جا؟! علی آقا که می گفت داخل بیمارستان راه نمی دن. سرم را تکان دادم. –آره، ولی اون به عنوان نیروی داوطلب تو بیمارستان کار می‌کرد. مادر لبش را گاز گرفت. –وا! بالاخره اون چند جا مشغوله؟ نمی‌ترسه کرونا بگیره؟ –خب حتما پیه همه‌ی اینا رو به تنش مالیده دیگه. مادر گفت: –البته یه بار از رستا شنیدم که می گفت خیلی از روحانیون داوطلبانه برای کمک رفتن بیمارستانا، ولی تا حالا نشنیده بودم خانما هم این کار رو کردن. نکنه این همونه که چند بار تو بیمارستان گوشی تو رو جواب داد؟ سرم را تکان دادم. –آره خودشه، همه کار برام انجام می‌داد. مادر به نادیا نگاه کرد. –می‌بینی مادر؟ هنوزم همچین آدمایی تو این دوره زمونه پیدا می شن. حالا تو هر روز می گی این دوستم شیطان پرست شده، اون دوستم رفته تو گروه نمی‌دونم چی چی پرستا. خندیدم. –می‌بینم که من نبودم، توی قرنطینه حسابی با نادیا درد و دل کردید و جیک و پوک دوستاش رو درآوردین. مادر با نگرانی گفت: –آره دیگه، چیکار می کردیم؟ تو اتاق حوصله مون سر می رفت، با تبلت نادیا سرگرم می شدیم. توی اون دو هفته این قدر این نادیا خبرای عجیب و غریب از دوستاش می داد که فکر کردم همه چی تموم شده و شیطون همه رو تسخیر کرده. بچه‌ها‌ی این دوره چرا این جوری شدن؟ چه کارای دور از عقلی می کنن. انگار اصلا پدر و مادر بالا سرشون نیست. چایی‌ام را سر کشیدم. –بیشترش به خاطر فضای مجازیه. الانم که کروناست یه جورایی همه مجبور شدن واسه بچه‌هاشون گوشی و تبلت بخرن دیگه همه سرشون اون توئه. مادر نوچ نوچی کرد. –خدا رحم کنه! بعد از کرونا فقط خدا عالِمه چی می‌خواد بشه. لیلافتحی‌پور .•°``°•.¸.•°``°•                               •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوب بخوابی ... 😇🦋 ╲\╭┓ ╭ 🦋🌱 ┗╯\╲ 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ ✋از قعر زمین به اوج افلاک، سلام؛ از من به حضور حضرت یار، سلام؛ عطر یاد زهرایی شما درخانه ی قلب هرکس پیچید ، از دیدار تمامی بوستانها بی نیازشد ... ... و هوای حضور حیدری تان دراندیشه ی هرکس راه یافت از تکیه برهر پشتوانه ای وارهید ... شکر خدا که در پناه شما هستم ...🤲🌱 (عج)♥️ 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌸مبارک باد زیبا مبعثش که با 🕊🌸اقرا بسم ربک آغاز 🕊🌸و با انا اعطیناک الکوثر، بیمه 🕊🌸و با الیوم اکملت لکم الدین 🕊🌸جـاودانـه شـد 🕊🌸نغمه جاءالحق درتمام عالم 🕊🌸طنین افکنـد 🕊🌸 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
می نشينم لب حوض گردش ماهی ها روشنی ،من، گل، آب چه درونم تنهاست... 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ صبـح است ياس را بايد کاشـت توی گلدان ظريـفی که پُر از عـطر خــداست... 🍃 سلام روزتون بخیر امروزتون، پر اميد، پر برکت و پر از موفقیت عیدتون مبارک🌼🌺🌼🌺 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
لبخند بهانه‌ای‌ست برای شاد بودن😊 و لذت بردن از زندگی لحظه‌هاتون سرشار از این بهانه قشنگ🌸🍃 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
❤️آرزوهاتــون دســت یــافــتــنــی❤️ ❤️مــهرخــدا قــریــن لــحــظــه هاتــون❤️ 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توانگری به هنرست؛ نَه به مال بزرگی به عقل است؛ نَه به سال 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
حیف که نمی شود از دوست داشتن عکس گرفت و آن را قاب کرد!! 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
باید یاد بگیری خط پایانی وجود دارد و تو نباید همه چیز را در نیمه‌ راه رها کنی. باید تمامش کنی. زندگی پر است از این خط پایان‌ها، مهم شروع تازه‌ است. پر قوا شروع کن امروزت را . . . سلام روز بخیر 🌤 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
حس ناب زندگی. بوی مهر و مهربانی.😊 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
. بیصدا ادامه بده موفقیت خودش سرو صدا می‌کنه... 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
. قبل از آنکه دل برنجانی کلامت را بسنج 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
. 🌺 عید مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرخنده باد 🌺 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا