لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مخصوص_استوری
دخترهای ایرانی تمیز بودن!
و پادشاه عمان هم دوستشان داشت!
😡😡😡
#شاه_بیغیرت
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑تن فروشی دختران ایرانی !!!
به پادشاه عمان با دستور محمدرضا شاه
🔻تیترهای عجیب روزنامه ها در دوران پهلوی!
🔻غذای مردم ایران! نون تو آبجوش!!!
🔻۴قسمت از ایران که رضاشاه هدیه داد!!!
🔻بالاخره بحرین و شاه داد رفت یا نه!
در کلیپ بالا ببینید و آگاه شوید 🎥👆🏻
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
#دهه_فجر
در قرآن کریم هم خداوند به فجر قسم یاد کردند
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالْفَجْرِ ﴿۱﴾
سوگند به سپيده دم (۱)
وَلَيَالٍ عَشْرٍ ﴿۲﴾
و به شبهاى دهگانه (۲)
و ادامه سوره .......که فرصت کردید قران رو بردارید با معنیش بخونید
#دهه_فجر
بله دوستان از آنجاییکه مردم مظلوم ایران
سالهای سال زیر ظلم و ستم حکومت پهلوی
دست وپنجه نرم می کردند، انقلابیون با قیام
امام خمینی کبیر❤️
و خاموشی همیشگی شبهای ظلمانی
طاغوت، پیروزی این انقلاب را مثل روشنی
بامداد و طلوع خورشید صبحگاهی تعبیر کردند
که با امدنش بر سیاهی شب پایان بخشید☺️
#دهه_فجر
مردم ایران این خاطره ی زیبا و به یاد ماندنی را
هیچگاه از تقویم ملی حذف نخواهند کرد چرا که
صدای عدالت انسانی را با فریادهای؛ الله اکبر ✊
خمینی رهبر ✊به گوش جهانیان رساندند😊
دوس دارید فیلم اولین سخنرانی حضرت امام رو ببینیم ؟😍😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 سخنان تاریخی امام خمينی(ره) در بدو ورود به ایران
حتما ویدئو رو باز کنید وگوش بدید
ببینید بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در اولین
سخنانشون از مادران وپدران شهید تشکر و
قدردانی کردند و به خانواده ها ی شهدا تسلیت گفتند🥀😔
این یعنی میخواد به مردم بگه ما این پیروزی انقلاب رو مدیون شهدا هستیم ❤️
🌹 #دهه_فجر
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
همیشهمیگفت:
اگر میخوای سرباز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشی، باید توانایی های خودتو خیلی بالا ببری!
شیعه باید همه فن حریف باشه و از
همه چی سر در بیاره!!
شهیدمحمدرضادهقـانامیرے 🌿
#شهیدانه
حالِ خوب یعنی
خدا کنارته و تو
دلگرمی به بودنش
شبتون قشنگ
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇
♥️🖇♥️🖇♥️🖇
♥️🖇♥️🖇
♥️🖇
♥️
#رمان: #رهایی
#پارت: #بیستم
چه بد ولی برگشتنی برو پیشش باور کن بابات نمیاد چون فکر میکنه شما ها ترسیدید
راست می گفت باید همین کار را می کردم. مدرسه که تعطیل شد سری به همان کوچه رفتم صبر کردم دلم شور میزد و می ترسیدم ، کسی آنطرف ها نبود خیالم راحت شد. پرهام را دیدم.
" سلام محسن کجاست ببین عجله دارم زنگ بزن بگو سریع بیاد حرف دارم
سلام خوبی باشه الانا باید بیاد ، شماره محسن را گرفت و گوشی را دستم داد. صدایش پیچید.
"سلام محسن منم رها کجایی بیا من اینجا وایسادم که سری ببینمت
سلام عمرم اومدم وایسا
هنوز قطع نکرده بودم و گوشی را دست پرهام دادم.
داداش سریع بیا دیگه سردش میشه ، نه نیلوفر قهره باهام ، تماس را که قطع کرد محسن سرکوچه بود و داشت نزدیکمان میشد. متوجه حس پرهام به خودم شده بودم با این که نیلوفر را دوست داشت اما به من هم حس داشت اگر من حد و حدود را رعایت نمی کردم می دانستم تا الان خیلی پیشروی کرده بود و شاید پیشنهاد دوستی هم می داد.
محکم بغلش گرفتم و بوسه ای روی گردنش زدم چقدر دلتنگش شده بودم مگر چند روز گذشته بود. صورتش را با شرمندگی نگاه کردم.
خوبی؟ ناراحت نباش چیزی نشده بابات خیلی شکار بودا
" بغض کرده گفتم نمیدونم دیگه چیکار کنم اینطوری شرایطمون سخت شد که همش دارم به سختی میندازمت
مهم نیست بلاخره میبینیم هم و جای نگرانی نیست من شرایط سنجیدم که الان اینجام دیگه ولی حق نداری ازم دوری کنی سعی کن باز بیای پیشم به هر طریقی رها فقط یک ماه مونده تا عید رابطمون داره میشه تقریبا یکساله تازه میخوای پا پس بکشی؟ ما جاده صافم داشتیم ولنتاین یادته کادوهامون؟ یادته کافی شاپ رفتیم ؟ دست و تو دست هم ، کنار هم اره میدونم بعدش کلی کتک خوردی که دروغ گفتی و باشگاه نرفتی اما مگه کنار من بهت بد گذشت ؟ هیچکدوم خالی از لطف نبوده پس یادت نره تو هیچوقت کم نیاوردی
#نویسنده : #ثنا_عصائی
#نشانه : #ث_نون_الف
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇
♥️🖇♥️🖇♥️🖇
♥️🖇♥️🖇
♥️🖇
♥️
#رمان: #رهایی
#پارت: #بیستویکم
" چقدر خوب میگی بازم بگو ، سرم را گذاشته بودم روی سینه اش و صدای قلبش را که محکم به اسکلت بدنش می کوبید را می شنیدم.
همین بوسه های شیرینت ، همین بغل کردنات که جونم و واسش میدم همین قیافه قشنگت و چشایی که کل دنیای منه ، اگر شرایط واسه تو سخته واسه منم سخته آسون نیست.
من را از خودش جدا کرد و بوسه ای روی گونه ام زد و دستی روی سرم کشید. دستی روی کمرم گذاشت و با یک خداحافظی من را روانه خانه کرد.
نباید کم می آوردم هرطور شده بود ، مدت کمی که نبود به قول محسن نزدیک به یکسال می شد که با او در رابطه ام و نمیتوانستم همینطوری الکی به رابطمان خاتمه دهم. ما قبلا هم لو رفتیم قبلا هم تو همین چاله چوله ها پاهایمان گیر کرده دیگر باید عادت کنیم سختی عشق است دیگر
رسیدم خانه کسی حرفی نزد و دوباره به لانه خودم پناه بردم تنها جایی که درآن آرامش داشتم بغل محسن بود محسن برای من جدایی از خانوادم بود و عزیز کرده قلبم ، از خانوادم بدم نمیآمد اما وقتی محسن را نمیخواستند و عشق مارا نادیده می گرفتند دلیلی نداشت که آنها را دوست داشته باشم. همش که خرید کردن نبود همش که خورد و خوراک نبود من محبتی ندیده بودم ، من حتی از زبان آنها جانمی نشنیده بودم. پس این چطور دوست داشتنی بود که ازش دم می زدند؟
در اتاق باز شد و قامت پدرم را دیدم و صورتم رنگ باخت ترسيدم به گمانم باز من را دیده دیگر این دفعه ریختن خونم حلال بود.
رها صد دفعه گفتم با مادر لعیا برو بیا باز که خودت اومدی و باهاش نیمدی؟ بس نبود کتکی که پسره خورد؟ این دفعه یا تورو می کشم یا اونو که خیال خودت راحت بشه
" من فقط ندیدمش وگرنه می رفتم باهاشون میومدم ، جایی هم نرفتم یه راست اومدم خونه
امیدوارم همین چیزی که میگی باشه یادته قبلا هم گفتم ماه پشت ابر نمی مونه همون موقعی که از خونه بهش زنگ میزدی و هی صحبت می کردی تا زمانی که گوشیت و گرفتم اصلا انگار نه انگار دارم با تو حرف میزنم و بهت میگم تمومش کن و هشدار بهت میدم.
#نویسنده : #ثنا_عصائی
#نشانه : #ث_نون_الف
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇
♥️🖇♥️🖇♥️🖇
♥️🖇♥️🖇
♥️🖇
♥️
#رمان: #رهایی
#پارت: #بیستودو
هردفعه گوش زد می کردند و توجه نکردم آخریش هم یادم هست که شب هنگام چت کردن گوشی یکدفعه از دستم گرفته شد هرچه سعی کردم از دست پدرم بگیرم نشد. در صفحه چت بود و این نگرانم می کرد ، تلگرام یک قسمت چت های خصوصی داشت که برای آنها رمز می گذاشتی تا کسی وارد نشد اما آنها وارد شده بودند چون یکدفعه و ناگهانی گوشی را از دستم گرفت به عان یادم رفت از آن خارج شوم. چراغ اتاقشان را روشن کردند و مطمئن بودم دارند پیام ها را می خوانند جرعت نداشتم بروم و بگویم گوشی ام را بدهید. اضطراب و دلهره بدی داشتم خودمم عاقبتش را می دانستم. پیام هایم به محسن زیاد نبود زود به زود پاک می کردم اما چت هایم با آروین از قبل مانده بود و می دانم که تمام آنها را خواندند.
پدرم به غیر از من به مادرم هم می توپید که چرا حواسش به من نیست. دلم برای مادرم سوخت چه می کرد؟ مگه کسی جلو دارم بود. مادرم از قضیه عشق من به آروین می دانست، هرچی بود از نگاه های من باید می فهمید که دل دادم و دل بستم و همه اش تاکید می کرد دورو و بر آروین نباشم و خانواده آروین از این ماجرا بویی نبرند که دوستی خانوادگی ایمان بهم بخورد.
همه این هارا از چشم آروین میبینم چه می شد که منتظرم می ماند؟ پسر با خدایی بود و سربه زیر زیاد نگاهم نمی کرد همین اعصابم را بهم میریخت چرا باید عاشق کسی بشوم که عاشقم نیست؟
روزها درحال گذاشتن بود و من یواشکی و خیلی کم محسن را می دیدم آن هم با هزار دنگ و فنگ یکبار که وارد یک پاساژ نوپا شدیم که برق هایش هنوز کامل وصل نشده بود و تقریبا تاریک بود ، وارد راه پله شدیم که محسن چسباندم به دیوار و خودش روبرویم قرار گرفت.
سلام خوبی ؟ میدونی چقدر دلم تنگ شده چرا دیگه نمیای پیشم
محکم درآغوشم گرفت و بوسه ای بر پیشانی ام نشاند. چشم های لرزانم را به او دوختم.
" سلام ، محسن نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده که بابام همش تهدیدم میکنه و آمار در آورده که من چندباری هم از خونه بهت زدم قشنگ فهمیده و راه به راه تهدیدم میکنه که پشت سرتم من خیلی میترسم یه وقت باهم ببینمتون کارمون با کرامول کاتبینع
#نویسنده : #ثنا_عصائی
#نشانه : #ث_نون_الف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دو_خط_شعر
عشق ما را پی کاری
به جهان آورده است
ادب این است که
مشغول تماشا نشویم
#صائب_تبریزی
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
💠و رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصاكَ..
♥️..و حتی به آنکه نافرمانیت کند،
(از روی محبت) روزی می دهی...
✨فرازی از دعای ماه رجب
#چه_بی_منت_میبخشد_شکرت
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」