eitaa logo
「شاخ ݩݕاٺツ」
425 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
201 فایل
﷽ شاخ نبات 🍯💛 تو دهه هشتادی هستی و لایق بهترین ها پس خوش بگذرون 🥰🧡 اینجا همون دورهمیه ‼️ . .دوستاتم بیار😉 لینک حرف ناشناس https://daigo.ir/secret/8412366535 ارتباط با ادمین @Gerafist_8622. اینستاگرام: @shakh_nabat_1400
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇♥️🖇 ♥️🖇 ♥️ : : به سمت پنجره رفتم رو به باغ باز می شد و منطقه بی نظیری داشت. در همین حال بودم که در بی هوا باز شد. ترسیده عقب گرد کردم که آروین را در چارچوب در دیدم. نگاهی بهم انداخت و سرش را کمی پایین گرفت. + سلام ببخشید رها خانم نمی دونستم اینجایید آخه اینجا اتاق منه اگر در نزدم هم به همین خاطر بود. _ سلام اشکالی نداره یک لحظه فقط حواسم پرت بود ترسیدم. بله میدونم اتاق شماست مادرتون گفتن من بیام اینجا اگر مشکلی دارید من برم + این چه حرفیه مشکلی ندارم فقط من اگر اجازه بدید بیام داخل وسایلم رو بردارم _ بله حتما بفرمایید داخل اتاق شد و یکسری وسایل برداشت دوست داشتم نظاره گر کار هایش باشم به همین منطور چشم ازش برنداشتم. چشمم به یک دستبند افتاد. دستبند چرمی که مادرش هم برای من و هم برای او خریده بود. من هم هنوز داشتم. از شوق بود یا هرچه به زبان آمدم. _ هنوز دستبند رو دارید؟ همونی الان گذاشتید تو ساکتون نگاهش را بالا گرفت و همانطور حلقه های چشمانش دستم را نشانه گرفتند و دستبند را دیدند. لبخندی زد. + بله دارمش بلاخره مادرم گرفته و یادگاری‌یادگاریه عجیب نیست اما شما تا الان دارید عجیبه پشیمان شدم از گفته ام حالا چه باید جواب می دادم. _ برای منم ارزشمنده سال ها میگذرن اما بعضی چیزها عوض نمیشن آدم اونارو تا اندی سال به دوش میکشه : : ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓