eitaa logo
「شاخ ݩݕاٺツ」
425 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
201 فایل
﷽ شاخ نبات 🍯💛 تو دهه هشتادی هستی و لایق بهترین ها پس خوش بگذرون 🥰🧡 اینجا همون دورهمیه ‼️ . .دوستاتم بیار😉 لینک حرف ناشناس https://daigo.ir/secret/8412366535 ارتباط با ادمین @Gerafist_8622. اینستاگرام: @shakh_nabat_1400
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
「شاخ ݩݕاٺツ」
داستان #مثل_اینکه_اومدن☺️🍁 #قسمت_سوم - بخش چهارم اونشب با هم کلی خندیدیم ..اما این باعث نمی شد که م
داستان ☺️🍁 - بخش هفتم یکم پیاده رفتم بطرف خوابگاه ... ماشین از من جلو افتاد و یکم پایین تر ایستاد ... راستش من که تا اون موقع از این کارا نکرده بودم یکم استرس گرفتم .. ولی با خودم گفتم : طاقت بیار ..بزار ببینیم چی میشه ... شاید اون بخت کوفتی تو همین باشه ... تا دیدم از ماشین پیاده شد ..بی اختیار گفتم : وای نیاد جلو ؛ ..ولی اومد و نزدیک و نزدیک تر ..و گفت : ببخشید میشه چند دقیقه وقت شما رو بگیرم ؟ .. در حالیکه دندون هام داشت می خورد بهم و با چشم خریدارانه نگاهش می کردم .. گفتم : بله بفرمایید .. گفت : واقعا مزاحم شدم ..من معمولا از این کارا نمی کنم ..ولی خوب ..می دونین یک خواهش از شما داشتم ... ممکنه ..به حرفم گوش کنین ... چون من قصد مزاحمت ندارم و ..اهل اینکه ... ببخشید میرم سر اصل مطلب ... تو دلم گفتم : برو ...برو سر اصل مطلب ...در حالیکه من به اون نگاه می کردم و اونم داشت جون می کند ..و سرش پایین بود ..ادامه داد ... من چند وقته از دور شما و دوستتون رو می ببینم ..شما متوجه ی من نشدین ؟ گفتم : نه خیر ... گفت : خوب بله ...البته با نظر پاک و شرافتمندانه دنبال شما بودم .. گفتم : خوب ؟ دست کرد تو جیبشو یک نامه در آورد و طرف من دراز کرد فورا گرفتم ولی پرسیدم : این چیه ؟ .. داستان ☺️🍁 - بخش اول خیلی با ادب گفت : منو ببخشید نتونستم با دوستتون حرف بزنم میشه این نامه رو به ایشون بدین .. اگر مایل باشن من مادرم رو بفرستم منزل ایشون .... برای امر خیر ... دیگه طاقتم تموم شد مغزم داغ شده بود و تمام دق و دلیمو سر اون بیچاره خالی کردم ؛؛ کاغذ رو زدم تو سینه اش و گفتم : احمق بیشعور تو با خودت چی فکر کردی ؟ لات بی سر و پا ،، تو غلط کردی مزاحم من شدی ..و با صدای خیلی بلند داد زدم .. پدرت رو در میارم ....میندازمت زندان .... و دیگه نمی فهمیدم چی از دهنم در میاد ...و چنان گریه ای سر دادم که مرد بدبخت دستپاچه شده بود و در حالیکه مونده بود من برای چی این کارو می کنم پا گذاشت به فرار .... تنها فکری که می تونست کرده باشه این بود که من دیوونه هستم . با همون چشم گریون رفتم خوابگاه اونقدر عصبی بودم که دلم می خواست همه چیز رو بزنم و بشکم .... مرضیه با دیدن من فکر کرد اتفاق بدی برام افتاده ... پرسید : چی شده ؟بطرفش حمله کردم و داد زدم و گفتم به تو چه ؟ هان به تو چه ؟ به هیچ کس مربوط نیست .... غلط زیادی نکن ..اصلاً برو بمیر ولم کن .... و هر چی دم دستم اومد یک لگد بهش زدم .... داستان ☺️🍁 - بخش دوم بعد نشستم رو تخت و در مقابل چشم حیرت زده ی مرضیه که تا اون موقع از این کارا از من ندیده بود و دلیل این کارم رو نمی دونست..شروع کردم به گریه کردن .. با ترس پرسید : نیلو جان چیزی شده به من بگو تو رو خدا ... گفتم :از اینجا برو ...جلو نیا وگرنه اونقدر می زنمت تا بمیری .. گفت : نیلوفر چت شده مگه من چیکارت کردم ؟ گفتم : بهت میگم دهنت رو ببند ..حرف نزن اعصاب ندارم .... اونم ساکت یک گوشه نشست و گاهی زیر چشمی منو برانداز می کرد .... .. یواش یواش به خودم اومدم و کمی آروم شدم و ..با خودم فکر کردم این چه کاری بود کردی دختر .. یاد خواستگار مرضیه افتادم و قیافه اش وقتی داشت فرار می کرد ...و زدم زیر خنده..... وای خندیدم ..خندیدم تا ریسه رفتم ..ولی نمی دونستم به مرضیه چه توضیحی بدم ... اون فکر کرده بود دیوونه شدم ..اومده بود التماس می کرد نیلو جان نخند..تو رو خدا نخند می ترسم ؛؛ آخه چت شده ؟ گفتم : برات خواستگار پیدا شده ...و باز خندیدم .... و مرضیه دور از چشم من زنگ زد به خونه ی ما و گفته بود حال نیلوفر خوب نیست بیاین ببرینش ... ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
^___^ من‌ندارم‌به‌جهان‌غیر‌تمنای‌تورا نکنم‌نقش‌به‌دل‌جز رخ‌زیبای‌تورا سرو‌زیبای‌چمن‌باهمه‌رعنایی‌وحسن میخوردحسرت‌آن‌قامت‌رعنای‌تورا |استاد حسین انصاریان| 💙🦋 |@shakh_nabat_1400| 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁از عمق جان نفس بکش 💞نگرانی‌هایت را به خدا بسپار 🍁چایت را با آرامش خیال بنوش 💞و تمام خاطراتِ خوبت را مرور کن 🍁این تنهـا هدیـه‌ای هست کـه 💞می‌توانی به خودت بدهی 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
ســـــــــلام 🕊🍎 صبح قشنگ🕊🍏 پاییزیتون بخیر🍎 تـنتون سـالـم🕊🍏 لحظـه هـاتـون 🕊🍎 سرشـار از آرامش🕊🍏 و دست مهربون خـدا🕊🍎 هـمیشـه یـاورتـون بـاشـه🕊🍏 سه‌شنبه خـوبـی داشتـه باشیـد 🕊🍎 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم☘❣ سلام سلام 😍😇 💙☁️🌊 یادتونه😃 خب....اردوی جمعه ۲۷ آبان باغ گیاه شناسی ایران اتوبان تهران کرج یک فرصت استثنایی در فضای سبز انواع گل و گیاه و درخت کلی انرژی مثبت🎋🍃🌴🥀🌷 🌸راستی یه مختصر ناهار همراه خود داشته باشید 😊 🔹هزینه : ۶۰ هزار تومان 🔸آخرین مهلت ثبت نام: چهارشنبه تا ساعت ۲۰ 💢زمان و مکان حرکت : جمعه ۲۷ آبان ساعت ۷ صبح جلوی درب موسسه امام رضا(ع) 💢لطفا در صورت تمایل اسامی خود را اعلام بفرمایید. ⛔️اولویت با افرادی می باشد که زودتر ثبت نام نمایند. 🌱🌷 دخترا با مادراشون ثبت نام کنن 👈 لطفا هزینه اردو خود را به شماره کارت: 6037991199538798 به نام موسسه امام رضا( ع )واریز نمایید. فیش واریزی را به آیدی زیر ارسال کنید @Mariha_43 دوستاتم بیار😇😉 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️انتشارش با شما 🖐 👒رفیق جوووونااااا😍تو زندگی خواه ناخواه مشکلات وجود داره و خیییلی از این مشکلات به دست ما نیست اما افراد در اینجا دو نوعن: گروهی در زندگی مشکل دارن و گروهی با زندگی مشکل دارن و بین این دوتا خیلی فرقه 🤔🤔🤔 💎 شما از کدوم گروهید⁉️⁉️⁉️ 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」