هدایت شده از شرح کتب علامه حسن زاده آملی
#علامه حسن زاده آملی درباره سخت کوشی مرحوم حضرت علامه #ابوالحسن_شعرانی در تدریس و علم و دانش میگوید:
🔸خدمت ایشان که بودم، در سال تعطیلی نداشتیم. بنده از یادم نمی رود که یک سال برا ما گذشت و فقط دو روز درس را تعطیل کردیم، یکی روز عاشورا، یکی روز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و بقیه روزها را درس می خواندیم.
یکی از خاطرات خوشی که از محضر ایشان دارم این است که در یک زمستان برف خیلی سنگینی آمده بود و من مردد بودم که به کلاس درس بروم یا نه؟ به هر حال تصمیم گرفتم بروم.
وقتی در خانه ایشان رسیدم، خواستم در بزنم؛ با آن برف سنگین که آمده بود،خجالت می کشیدم. مدتی ایستادم که کسی بیرون بیاید، اما کسی نیامد. در هر صورت در زدم و وارد شدم.
پس از اینکه وارد شدم، دیدم ایشان مشغول نوشتن هستند. سلام کردم و به محض نشستن عذر خواهی کردم. گفتم: آقا در این برف مزاحم شدم، می خواستم نیایم. ایشان فرمودند: چرا؟ گفتم: در این برف نخواستم مزاحم بشوم گفتند: مگر شما که از مدرسه مروی تا اینجا می آمدید، گداها در راه ننشسته بودند و گدایی نمی کردند؟ گفتم: چرا فرمودند: امروز آنها بودند یا نبودند؟ گفتم: چرا بودند، امروز روز کسب و کار آنها است فرمودند: خوب آنها که تعطیل نکردند، چرا ما تعطیل کنیم؟!
📙 کتاب سلسه مباحثی برای طلاب علوم دینی ص۲۶ و ۲۷
__________________________________
✅شرح کتب علامه حسن زاده آملی ره
@samad100011
https://eitaa.com/joinchat/3273981962C171d4d16f3
💠به سند متصل از شیخ مفید در «ارشاد» از ام سلمه - رضی الله عنها - گفت:
«رسول خدا صلی الله علیه و آله شبی از نزد ما بیرون رفت و غیبت او طول کشید آنگاه بیامد ژولیده موی و گرد آلوده و مشت او بسته.
گفتم: یا رسول الله صلی الله علیه و آله چه می شود که تو را ژولیده موی و گرد آلوده می بینم؟
فرمود: در این وقت شبانه مرا به موضعی از عراق بردند که آن را کربلا گویند و در آنجا کشتارگاه حسین فرزندم و جماعتی از فرزندان و اهل بیت مرا به من نشان دادند و از خونهای آنها برداشتم و اکنون در دست من است و دست بگشود و فرمود: این را بگیر و نگاهدار.
پس بگرفتم دیدم چیزی مانند خاک اما سرخ است و آن را در قاروره ای نهادم و سر آن را بستم و نگاه داشتم، چون حسین علیه السلام به جانب عراق بیرون شد شیشه را بیرون می آوردم هر روز و شب می بوییدم و به آن نگاه می کردم و می گریستم برای مصیبت آن حضرت، پس چون روز دهم محرم شد و آن روزی است که حسین علیه السلام کشته شد آن را اول روز بیرون آوردم چنان بود، که بود و چون آخر روز بیرون آوردم ناگهان دیدم خونی تازه سرخ است و در خانه ی خود فریاد زدم بگریستم و اندوه خویش پوشیده داشتم مبادا دشمنان در مدینه بشنوند و در شادمانی نمودن شتاب کنند پس آن روز و وقت را پیوسته در خاطر خود نگاه می داشتم تا خبر مرگ آن حضرت را آوردند و حقیقت آشکار شد».
#حدیث_بیست_ونهم
#دمع_السجوم
علامه میرزا #ابوالحسن_شعرانی رحمةاللّه علیه
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🏴کانال شاخه طوبی 🏴
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
#خاطره
#زندگینامه
#علامه حسن زاده آملی درباره سخت کوشی مرحوم حضرت علامه #ابوالحسن_شعرانی در تدریس و علم و دانش میگوید:
🔸خدمت ایشان که بودم، در سال تعطیلی نداشتیم. بنده از یادم نمی رود که یک سال برا ما گذشت و فقط دو روز درس را تعطیل کردیم، یکی روز عاشورا، یکی روز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و بقیه روزها را درس می خواندیم.
یکی از خاطرات خوشی که از محضر ایشان دارم این است که در یک زمستان برف خیلی سنگینی آمده بود و من مردد بودم که به کلاس درس بروم یا نه؟ به هر حال تصمیم گرفتم بروم.
وقتی در خانه ایشان رسیدم، خواستم در بزنم؛ با آن برف سنگین که آمده بود،خجالت می کشیدم. مدتی ایستادم که کسی بیرون بیاید، اما کسی نیامد. در هر صورت در زدم و وارد شدم.
پس از اینکه وارد شدم، دیدم ایشان مشغول نوشتن هستند. سلام کردم و به محض نشستن عذر خواهی کردم. گفتم: آقا در این برف مزاحم شدم، می خواستم نیایم. ایشان فرمودند: چرا؟ گفتم: در این برف نخواستم مزاحم بشوم گفتند: مگر شما که از مدرسه مروی تا اینجا می آمدید، گداها در راه ننشسته بودند و گدایی نمی کردند؟ گفتم: چرا فرمودند: امروز آنها بودند یا نبودند؟ گفتم: چرا بودند، امروز روز کسب و کار آنها است فرمودند: خوب آنها که تعطیل نکردند، چرا ما تعطیل کنیم؟!
📙 کتاب #سلسه_مباحثی_برای_طلاب علوم دینی ص۲۶ و ۲۷
__________________________________
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢