#روضه_مكتوب_روز_هفتم_محرم
💠#السلام_علیک _یا_باب_الحوائج
کاش بر خیمه ی سبزت گذرم می افتاد
کاش بر صورت ماهت نظرم می افتاد
کاش از چشم تر تو، دو سه قطره باران
پسر فاطمه ، بر چشم ترم می افتاد
کاش در لحظه ی تاریک گناهان، آقا
مرده بودم به خدا بال و پرم می افتاد
کاش می مردم ولی در حال گناه منو نمی دیدی. آقا ی من. می دونم هر روز و شب دلت داغدار مصیبت جدتون ابی عبد الله هست .ای کاش من دیگه داغ رو داغتون نمی گذاشتم. نکنه وقتی پروند مو ببینی بگی: تو دیگه چرا تو که گریه کنه حسینی از تو توقع نداشتم.
کاش از سوی تو ای صاحب ما یک قرعه
گریه و ناله به وقت سحرم می افتاد
کاش آن لحظه که در کرب بلا می باشی
لحظه ای هم گذر من به حرم می افتاد
کاش هر جمعه که می شد فقط از عشق خودت
فکر دنبال تو گشتن به سرم می افتاد
==========================================
♦️مرحوم حجه الاسلام فلسفی می گفت
بچه را که از شیر مادر می گیرند تا یک سال و نیم گاهی بیشتر یا کمتر او را از شیر مادر می گیرند اگر قرار باشد بچه را از شیر بگیرند با وسایلی که مادرها بهتر می دانند ولی حضرت #علی_اصغر امام حسین (ع) را در شش ماهگی آنهم با تیر سه شعبه با دریدن گلویش ازشیر گرفتند.
(حسن اشعری مداح معروف قم)
با سرعتی که تیر به حلقوم او نشست
حتی برای بستن چشمش زمان نداشت
گیرم گرهْ، حسین، زقنداقه باز کرد
تا دست و پا زند ،تن اصغر که جان نداشت
پاشید خون او به سماو به ناله گفت
شش ماهه که نیاز به تیر و کمان نداشت (3)
از خجالت و شرمندگی ابا عبدالله(علیه السلام) از طفلان حرم بگو یم که لبشان تشنه بود.
از خجالت ابا عبد الله (علیه السلام) در خصوص لب تشنه دخترش سکینه بگو یم.
ازخجالت ابا عبد الله در هنگامی بگو یم که اکبر از میدان بر گشت عرض کرد بابا تشنگی مرا هلاک کرد آبی به لبهای من برسانید و حضرت زبان در زبان علی اکبر گذاشت.
از خجالت ابا عبدالله بگویم بر بالین قاسم که از فرط جراحت صیحه می زد و یا عماه می گفت تا جایی که از شدت شرم حضرت فرمود ای پسر برادر بر من گران است که عمویت را بخوانی و نتواند تو را اجابت کندواگر اجابتت کند برایت سودی نداشته باشد
از خجالت وشرمندگی ابا عبدالله بر بالین ابوالفضل العباس بگویم .
یا از خجالت رباب مادر علی اصغر که نتوانست حتی یک قطره آبی به لب طفل شش ماهه تشنه اش برساند.
یا از هنگامی بگویم که ابا عبد الله قنداقۀ خونین اصغر را از میدان به خیمه گاه آورد اما اهل حرم دیدند که حضرت به طرف پشت خیمه ها حرکت می کند (چون از روی رباب شرم می کرد که اصغرش را با آن حالت با حلق و گلوی از گوش تا گوش بریده در قنداقه ای خونین ببیند) چه کرد نشست پشت خیمه با تیزی خنجر شروع به کندن قبر کوچکی برای اصغر، که ناگاه صدای رباب را از پشت سرش شنید یا اباعبدالله علیه السلام صبر کن برای آخرین بار روی فرزند دلبندم علی اصغر را ببینم. (4) .
5) و اما دفن، پس بحسب بعض روایات از برای طفل رضیعش با شمشیر قبری حفر نموده و او را دفن کرد و شاید سرش چند وجه باشد.
یکی آنکه از آن متمکن شد.
دوم اینکه از قطع رأس او را نجات دهد.
سوم اینکه سه روز به روی خاک نماند.
چهارم اینکه پایمال سم اسبان نشود.
پنجم آنکه بدن او را به این حالت مشاهده ننمایند.
بلی آنچه را متمکن شد آنجناب نسبت به اصحاب به جا آورد، مثلا اجساد ایشان را جمع می نمود، و بعضی را پهلوی بعضی می گذاشت، و بعضی را خود به نفس نفیس نقل می نمود، و تشییع می فرمود اگر دیگری حمل جنازه می کرد.5
تازه می خواست گلم بشکفد و باز شود
زود گلچین، گل من چیدی پر پر کردی
اهل کوفه به حسین ظلم فراوان کردند
حرمله، تو ز همه ظلم فزون تر کردی
مگر این طفل چه می خواست که از راه جفا
خون او ریختی و خون دل مادر کردی
=========================
منابع:
(1) سه مطلب اول از کتاب: باب الحوائج( حسینی دشتی)
(2) نهضت حسینی (علیه السلام) از یازدهم محرم تا آخر محرم ج2 ص 14 مولف حاج شیخ علی فلسفی.
(3) مشق نیزه ص112 شاعر رضا رسول زاده
(4) مصائب امام حسین(علیه السلام) مؤلف حاج شیخ جعفر شو شتری(ره)تنظیم غلام علی ر جائی،ص140
(5)خصائیص الحسینیه(علیه السلام) ص 115
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🏴کانال شاخه طوبی 🏴
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a