کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۶ قسمت ۵ اینجور خوابها را میگویند اضغاث احلام. اضغاث؛ ضغث، ضغث است. چ
نامهها بر نامهها ۱۶
قسمت ۶
برایش نوشتند.
گفت: حالا میخواهی برایت بنویسم؟
بفرما!
مینویسم برای تو.
منتها دردفتر تو میخواهم بنویسم،
دفتر تو چون دفتر بینقش و ساده است،
لوح محفوظ زلال است،
آنچه من بنویسم برای ابد میماند،
و تو میخواهی هادی مردم بشوی،
تمام حالات مردم را هم تو دفتر تو مینویسم
که مردمشناس باشی،
بین مردم رفتی بدانی؛ کافر کیه؟ مسلمان کیه؟ مشرک کیه؟ متقی کیه؟ امام کیه؟ ولیالله کیه؟
همه را برایت تمیز مینویسم.
حواس داشته باش! بین مردم رفتی همینها را به آنها بگو!
این است که قرآن شرح وجودی تمام مردم است در صقع جان خاتم انبیاء، به قلم اعلای حق متعال در وحی تشریعی و وحی الهیهاش که توسط جبرائیل برجان آقاجان نوشت.
بفرما! این کتاب وجودی؛ شرح وجودی توی خاتم انبياء و همهی مردم است (صلى الله علیه و آله وسلم )
و لذا آمد فرمود: آقا! من مأمورم؛ لوح محفوظ من چون صاف صاف بود، ليلةالقدر است.
(حالا اجازه بفرمایید همینجور که حضرت آقا بین دو نماز فرمودند، کمکم به شبهای قدر هم نزدیک میشویم)
این جانی که لوح محفوظ خدای متعال است، یعنی قلب خاتم انبیاء، این جان چون بینقش است؛ ساده است؛ هیچ غل و غشی
درش نیست، اصلا، یک سر سوزن بدی خود جناب رسول الله در آن ننوشته؛ جانِ پاکِ پاک است، این جان را می گویند: ليلةالقدر.
این جان لیله است؛ این شب است. این شب. این لیله است؛ این شبِ خیلی باقدر و باعظمتی است!
بعد خدای متعال هم به عرضهی وجودی خاتم انبیاء در پیشگاهش، که بارالها دل ساده به من دادهای، خودت بنویس.
بگذار. کاشتهها و نوشتن من چیست؟!
من چکارهام او را بنویسم حیف نیست؟!خودت او را بنویس.
خدا هم میفرماید:
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ
حالا که جانت را همان جوری که دادیم پاک پاک، درود بر پدر تو، درود بر مادر تو، که این جان را اصلا ضایع نکردند.
ای عبدالله! (سلام الله علیک) اگر إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْر، ما قرآن را، قرآن را قرآن چیست؟ مجموعهی علم بیکران نظام هستی است، از سرنوشت بشر در انسان سازی.
ما این کتاب را این قرآن را یعنی این مکتوب را در جان توِ پیغمبر نازل می کنیم؛
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ
این جانی که جانش شب است؛ شب است. شب است. هیچ رنگ ندارد؛ الان هوا که روز شود، ناگهان میبینی آن آفتاب است، این زمین است، آن چه است!
این درخت است؛ این نقش است؛ آن نگار است؛ نه نه نه...
شب.. شب که بشود تاریک محض است.. هیچی.. همه یکپارچه محو می شوند؛ در صفحهی وجودی خاتم انبیاء فقط قابلیت محضهی صاف و زلال است برای پذیرش حقایق غیبیهی الهی.
حالا که این است؛
إِنَّا أَنْزَلْناهُ، من تمام علوم ذاتی را از جان و سرّ خودم، ذات خودم این را تنزل می دهم، در جان تو می ریزم، سرنوشت تمام انسانهای اولین و آخرینِ این دوره و تمام دورهها در او است.
فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ، ما هم از باب احترام، شب قدرِ زمانی که میشود، مجموعهی این قرآن را میگیریم روی سرمان میگذاریم. این کتاب خوب است؛ این کتاب خوب است.
کجا بگذارمت که دلم آرام بگیرد؟!
آن حقیقتات را باید در دلم بگذارم تا آرام بگیرد.
اما ظاهرت که از بس که کتاب خوبی هستی، دیگر جایی بالاتر از سر ندارم؛ کجا بگذارم؟! میگذارم روی این سر.
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ
ليلةالقدر حقیقی آن است که قرآن به دل است؛ آن را پیغمبر داشت. ليلةالقدر حقیقی قرآن به دل است که پیغمبر قرآن به دل شد. بعد حالا ليلةالقدر زمانیاش قرآن به سر است که الحمدالله ما باید جان بکنیم ببینیم میتوانیم قرآن به سر کنیم توسلی کنیم انشاءالله کم کم قرآن به دل شویم؟
#قسمت۶
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۶
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۶
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۶ قسمت ۶ برایش نوشتند. گفت: حالا میخواهی برایت بنویسم؟ بفرما! مینویسم برای
یا نه؛ فقط شب بیست و سوم و نوزدهم و بیست و یکم قرآن را سر میکنند و از فردایش که رفتند باز تمام شد رفت که رفت! چون به محض اینکه قرآن را از سر پایین آوردی اینجا گذاشتی، تمام شد دیگر!
قرآن به سر تمام میشود، اما قرآن به دل تمام نمیشود.
پیغمبر از خدای متعال استدعا کرد، مرا قرآن
به دلم کن!
دلت را ببینیم!
آقا! دل؛ همانی که تو آفریدی، پاک آفریدی. الحمدلله نه پدرم او را آلوده کرد، نه مادرم آلوده کرد، نه در دوران حمل آلوده شدم، نه در دوران شیرخوارگی آلوده شدم، نه پدرم از ناحیهی کسب باطل آن را بدجور کرد، با من صله رحم کردند.
پدر و مادر خاتم انبیاء در نهایت اسم شریف سلام با این فرزند صله رحم کردند.
چون مادر باید با فرزندِ در شکم صله رحم کند؛ ای خدا! این صله رحم را آدم کی باید به این مردم تفهیم کند؟!
این فقط این نیست که آقا! مادر بچه را هرجور می خواهد دنیا بیاورد، بعد هر روز برود خونهی بچه که می خواهد صله رحم بکند!
نه! مادر؛ آن لحظه ای که میخواهد نطفه را از پدر بگیرد، با این نطفه صلهی رحم کند؛ یعنی ارتباط رحمیاش را حفظ کند صله کند با او مواصلت کند؛ این را بهماش نزند!
در شب فلان نباشد، در روز فلان نباشد، در ساعت فلان نباشد، قمر در عقرب نباش، نباشد، نباشد، نباشد!
پیغمبر به علی فرمود: علی! این فاطمه دختر من است؛ دارد میآید خانهی تو،
نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ
زنان کشتزار شما هستند؛ این زمین را درست بکاری ها!
حدیث. حدیث. وقتی خواست آن شب زفاف، دست فاطمه را بگیرد به دست علی بدهد، این زمین زلال صاف را به دست علی بدهد، فرمود: علی جان! این زمین است از او کشت میفرمایی و فرزندان بهدست میآوری مواظب باش درست کشت کنی! آن شب نباشد، آن شب نباشد، آن شبها نباشد، اول ماه (هلال است) نباشد، زیر درخت مثمر نباشد، مقابل آفتاب و ماه نباشد، رو به قبله و پشت به قبله نباشد!
علی جان! این این این زندگی درست شود! اینجا صلهی رحم کند مادر! اینجا صلهی رحم کند پدر!
پدر در غذای فرزند، در غذایی که کسب میکند میآورد مادر میل میکند میخواهد نطفه بشود، میخواهد غذا بشود، میخواهد دختر بشود، میخواهد پسر بشود، اینجا صله رحم کند؛ وگرنه بعد دنیا آمد هر جور هرزه، هی برود هر روز سر بزند، اینکه فایده ندارد! این کارِ خراب کرده است! این ماستِ ریخته است! این آبِ ریخته را چه کسی میخواهد جمع کند!
آمدی قرآن برایت بنویسیم، قلبات را ببینیم!
امام مجتبی علیهالصلوة و السلام، فرمود:
چون خدای متعال، قلب پیغمبر اکرم؛ جد ما را وسیعترین قلبها یافت، قرآن را در او نازل کرد.
پس (به فرمایش امام مجتبی)؛ انا انزلناه فی لیلةالقدر.
یعنی چه؟
یعنی؛ ما قرآن را در قلب پیغمبر نازل کرديم.
چه قلبی؟ قلبی که مادر پیغمبر، پدر پیغمبر، هیچ در این قلب تصرف بیجا نکردند؛ در نطفهشان، در غذایشان.
بروید راجع به زندگی حضرت عبدالله تحقیق کنید، ببینید چه مرد بزرگواری بود!
بروید در زندگی حضرت آمنه تحقیق بفرمایید!
#قسمت۷
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۶
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۶
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
نامهها بر نامهها ۱۶
قسمت ۷
آمدی قرآن برایت بنویسیم، قلبات را ببینیم!
امام مجتبی علیهالصلوة و السلام، فرمود:
چون خدای متعال، قلب پیغمبر اکرم؛ جد ما را وسیعترین قلبها یافت، قرآن را در او نازل کرد.
پس (به فرمایش امام مجتبی)؛ انا انزلناه فی لیلةالقدر.
یعنی چه؟
یعنی؛ ما قرآن را در قلب پیغمبر نازل کرديم.
چه قلبی؟ قلبی که مادر پیغمبر، پدر پیغمبر، هیچ در این قلب تصرف بیجا نکردند؛ در نطفهشان، در غذایشان.
بروید راجع به زندگی حضرت عبدالله تحقیق کنید، ببینید چه مرد بزرگواری بود!
بروید در زندگی حضرت آمنه تحقیق بفرمایید!
از قبل، کاهنین؛ کاهنین کسانی هستند که شبها مینشینند ستارهها را نگاه میکنند و از باب کهونت، یک خبرهایی میدهند.
کاهنین هم میتوانند افراد خیلی خوبی باشند، یک وقتی خدای نکرده میتوانند افراد بدی هم باشند.
کاهنان گزار ش دادند که؛ در آیندهی نزدیک همین نزدیکیها از نسل جناب عبدالله، از عبدالله (هنوز پدر پیغمبر اکرم ازدواج نکرده بود، جوان بود، هنوز دوران قبل از ازدواجشان بود) گفتند: آقا! ما از ستارهها نگاه کردیم، دیدیم این آقای عبدالله، پسر عبدالمطلب، فرزند هاشم، از نسل هاشم، این آقا یک فرزندی از او به دنیا میآید، که او شرق و غرب نظام هستی را فتح میکند و خاتم انبیاء میشود! (صلی الله علیه و آله و سلم)
هنوز آقا جان ازدواج نکرده بود.
خدا گواه است؛ در تاریخ نوشته.اند: آنقدر خانمها آمدند ازدواج را پیشنهاد دادند!
گفتند انشاءالله بلکه با او ازدواج کنیم، آن بچه مال ما باشد!
خانمها؛ حق هم دارند، ارزش دارد، خلاف هم نکردند.
اینقدر خانمهایی هم انتظار داشتند که انشاءالله عبدالله به خواستگاریشان برود!
حالا عبدالله یک زن میخواهد، فعلا نمیخواهد ده تا زن بگیرد که!
همان یک زن میخواهد.
به محض اینکه شنیدند عبدالله با آمنه ازدواج کرد _بعضی از تاریخها نوشتهاند، حالا بنده خیلی تحقیق علمی دقیق نکردهام، اما_ گفتهاند؛ خیلی از زنها سکته کردند، بیچارهها!
دل باخته بودند! آه آه! حیف شد که ما نصیب آقا نشدیم!
آن فرزند، چرا مال ما نشد؟!
یکی از این خانمها _یا رسولالله! الله الله الله_ میگویند فاطمهنام هم بود _این آدم را خیلی متحول میکند، سبحانالله_ فاطمهنام هم بود اسم آن خانم؛ چون قبل از اسم مبارک حضرت فاطمه، اسامی فاطمه خیلی بود. مادر حضرت خدیجه، او هم اسمش فاطمه بود.
جناب امالبنین، اسمشان فاطمه بود. مادر جناب امام امیرالمؤمنین فاطمهی بنت اسد.
فاطمهنام زیاد بودند.
این است که هر کجا که اسم فاطمه میآید، برای اینکه با فاطمههای دیگر (فواطم؛ جمع میبندند میگویند فواطم) اشتباه نشود؛ چون خانمهای فاطمه خیلی بودند و خانمهای فاطمهنام و مؤدب و باتقوی هم خیلی بودند!
اما این فاطمهی بنت رسولالله؛ یک چیز دیگر است!
این یک چیز دیگر است؛ این صاحب عصمت است.
غرض؛
یک خانمی بود فاطمهنام؛ میگویند که اینقدر علاقه به جناب عبدالله پدر جناب رسولالله داشتند؛ اینقدر، اینقدر علاقه به ایشان داشت!
این خانم بیچاره برای دیدن حضرت عبدالله فدایی بود؛ هر روز _حالا با اینکه عبدالله ازدواج کرده بود_ زنهای دیگر، همه ناراحت بودند از اینکه چرا با ما ازدواج نکرده.
اما این خانم، با اینکه حضرت عبدالله ازدواج هم کرد (میگویند) از بس که علاقه به حضرت عبدالله داشت، روز میآمد سر کوچه مینشست، که هر جوری شده، روزی یکبار چهرهی حضرت عبدالله را ببیند (پدر پیغمبر اکرم) اما هنوز پدر جناب رسولالله بچهدار نشده بود.
آن شبی که نطفهی حضرت پیغمبر منعقد شد، از حضرت عبدالله، دیگر منتقل شد رفت.
مسئولیت از روی دوش پدر برداشته شد. رفت در دامن مادر، در دامن حضرت آمنه،
یک وقتی این خانم _فردای همان شب_ فردایش آمد که برود روی علاقه جناب عبدالله را ببیند، دید که نه!
آن علاقهای که این روزها اینجور علاقه داشت، امروز ندارد! از او گرفته شد.
نوشتهاند: معلوم میشود شدت علاقهی این خانم به حضرت عبدالله (نعوذبالله) نه از باب علاقههای شهوی و امثال اینها بود. معلوم بود که آن شدت علاقهاش به خاتم انبیاء است، پیغمبر؛ او را دوست داشت.
منتها هنوز نطفهاش منتقل نشده بود از پدر به مادر، این زن به شدت علاقهمند به حضرت عبدالله بود.همینکه نطفه رفت، علافهی او برداشته شد!
میگویند:یکی از اسراری که پیغمبر اسم دخترش؛ فاطمه را فاطمه گذاشت، برای اینکه اسم آن خانم فاطمه بود، خواست جواب علاقهی او را به خودش بدهد!
اینها دیگر خیلی خرفها سنگین میشود، دیگر آدم نمیداند.
اینها، حالا ثبت شده مثل حضرت موسای کلیم، دنبال حضرت خضر راه افتاد؛ وقتی صحنهها برایش پیش میآورد، حالت اعتراضگونه میگفت که؛ چرا این کارها را میکنی؟!
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۶
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۶
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
نامهها بر نامهها ۱۶
قسمت آخر
چرا این کارها را میکنی؟!
فرمود:
اگر حرف نزنی برایت حل میشود.
بعد آن سه مورد را برایش گفت؛ این دلیلش این هست، آن دلیلش آن هست.
اينها چیزهای اسراری هست، به راحتی فاش نمیشود!
حالا باز هم حضرت موسای کلیم بود؛ با آن توان مقامی و جانی که داشت توانست برود مواردی را از جناب خضر بگیرد، مگر خضر کتوم حرف میزند؟!
قربان حضرت موسی! با یک نقشههایی او را به حرف در آورد، یک چند موردی حرف زد!
مابقی را خواست حرف نزند، یک جوری صحنه را کرد که فعلاً تعطيل بشود!
چون کسی که دارد، اگر واقعا میخواهد حرف نزند، آدم اسیر میشود بخواهد از او یک حقيقتی بگیرد!
البته این جور نیست که حالا هر کسی صبح معرکهگیری کند [بگوید]:
من چیزهایی دارم، نمیگویم!
نه اینها هم نیست،
حقايق و معارف، اینقدر خوش نشیناند؛ به هر آدم بی سر و پایی نمیدهند، که تا بیاید لوسبازی در بیاورد!
این هم نیست.
مثل مُسَیلمهی کذاب لوسبازی درمیآورد در مقابل ائمه علیهم السلام، در مقابل انبیاء!
یک زنی هم بود (بنت ابی العوجا) زنی بود که الان اسمش یادم رفته، او هم همین بود،
در زمان اهلبیت خیلی معرکهگیری میکرد!
اوه! چقدر زنها دورش جمع شدند، وای وای!
امروز، امروز،امروز در ایران ما، چه میگذرد، خدا میداند!
اوه! چقدر زنهایی هستند که زنهای بیچاره را دور خودشان جمع میکنند، به اسم اینکه امام زمان من را فرستاده و باید پول جمع کنیم برای ظهور آقا!
خاطرهای برای من هست؛
یکی از آقایان، یک پزشکی هم بود (طفلی) یک روز آمد؛ دیدم یک کیف سامسونت دستش هست.
چیه؟!
گفت: حاج آقا! نامه دارم.
گفتم: نامه چیه؟!
گفت: یک بسته نامهای دارم که یک زنی به
اسم حضرت استادِ شما نماینده شده از مردم پول جمع میکند! فقط من؛ دو میلیون تومان به او دادم!
گفتم: آقا تو چرا عقلت را از دست دادی؟!
نامه را درآورد (خدا گواه هست) چهل پنجاه برگ نامه.
گفت: این مقداری را که من گشتم، چون هرچه که میخواهم زنم را قانع کنم که این نیست قبول نمیکند!
من جان کندم، تازه این پنجاه برگ را (مثلا) برایت جمع کردم، شاید پنجاه هزار برگ باشد، نمیدانم!
(اونی که بین زنها پخش کرده و پول جمع میکند)
نامهها را من خودم گرفتم.
شاید همهشان را نه به دقت تکتک کلمه، امّا چون تمام جملهها شبیه هم بود، نامه هم دستخط یک زن است، یک نفر هم هست!
دیگر نمیشود بگوییم زیراکس.
نه، همه دستخط اصلی!!
بعد به این زن چجور،
به آن زن چه جور:
الان حضرت علامه ناظر بر تو هست،
الان آن نذر تو روا شده،
آن مقدار پول باید میدادی، به علامه دادم گفت: خیلی ممنون!
یک کارهایی کرده!
این آقای حسن زادهای که غایب نیست و حاضر هست و جزء رعیت امام زمان است، یکی از کسانیست که در مسیر پیغمبر و آل پیغمبر است!
حالا آن آقا جان که علیالظاهر الان غایب هست!
چه درمیآورند؟! نمیدانم.
خدا رحم کند!
یک عدهای هم رفتند در کشورهای غربی مثل انگلیس و اسرائیل و آمریکا،
آنجاها هم فهمیدند در ایران مسئلهی امام زمان یک مسئلهی عجیب و غریبی هست!
مردم عجیب اعتقاد دارند!
کسانی را تربیت کردند فرستادند،
آنها تازه معلمینی هستند که زیردستانشان هزاران شاگرد دارند.
به خدا پناه ببریم!
که میخواهد چه پیش بیاید، نمیدانم.
آن آقا الان در چه حالاتی باشند، حضرت بقيةالله [نمیدانم]!
اینکه در دعای افتتاحش هست، حالا دعای افتتاح مال آقا جان هست. میخوانيم.
خداوند انشاءالله خیر عطا بفرماید!
عقلتان را روشن نگاه دارید!
چراغ عقلتان را دائما روشن کنید، بدانید کجا قدم میگیرید؟ پیش چه کسی میروید چجوری؟!
حالا اینجا که الحمدالله در خدمت عالم ربّانی هستید، شما معطلی نباید داشته باشید،
هیچ!
بپایید! عصا بهدست بگیرید!
عصای علم و عالم را در دست داشته باشيد، هر کاری میکنید، سؤال بکنید!
الان این مسجد، با داشتن این عالم ربّانی
نباید معطل بشويد یک وقت به دامن افرادی بیفتد که خدای نکرده در مسیر غیر انسانی با یک سری شعارهایی با یک سری زرقوبرقهایی!
نمیتوانیم خیلی از حرفها را بزنیم.
اگر نمط دهم اشارات برای عزیزان باز بشود؛ یک کسی با یک نگاه کردن برای یک لحظه آنچنان میتواند متحولات کند بیچارهات کند با یک نگاه!
با یک لباس پوشیدن،
با یک ریخت راه رفتن،
با یک نحوه به تو کجوکوله نگاهکردن،
میتواند آنچنان در تو اثر و تصرف بکند آنوقت هرچه دلش میخواهد میتواند بر علیه تو انجام بدهد!
اینها را رمز و رموزهایش را نمیخواهد یاد بگیرید، امّا حواستتان را جمع کنید!
مسیر راهتان روشن هست.
واجباتتان، حرام الهی، تکالیف شرعیه،
این همه رسالههای عملیه که شده
#قسمتآخر
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۶
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۶
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
4_671561043452887340.mp3
7.38M
نامه ها برنامه ها ۱۷
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۷
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۷
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
نامهها بر نامهها ۱۷
قسمت ۱
بسماللهالرحمنالرحیم
الْحَمْدُ وَ الثَّنَاءُ لِعَیْنِ الْوُجودِ , ثُم الصَّلاَةُ وَ السَلامُ علی واقف مواقف الشهود، سیدنا ابی القاسم محمد (ص) و علی آله امناء المعبود.
روز وفات حضرت خدیجه (س) همسر گرانقدر حضرت خاتم انبیاء پیامبر اکرم (ص)، امیدوار هستیم در همه ایّام این ماه بهخصوص امروز که روز وفات آن بزرگوار است، بعد از حوادث فراوانی که در زندگیشان مشاهده کردند، خیر و برکات خاصّهی الهی به طفیل وجودی حضرتش نصیب همگان بشود، انشاا....
اینها برای خواهران گرامی ما، برای جامعهی ما الگو هستند. شجره، شجرهی طیّبهی انسانی است، درخت پرنور الهیاند.
الحمدللّه که تابع کسانی هستیم که در زیارتشان به محضرشان عرضه میداریم که شماها در تمام اصلاب گذشتگان، از پدرهایتان و در ارحام تمام مادرهایتان، اجدادتان پاک و مطهرید.
خودشان پاکند، اجدادشان پاکند، مادران گرانقدرشان طهارت دارند. مثلاً به محضر مبارک حضرت معصومه (س) میگوییم:
کنتِ نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره
بعضی از خانوادهها چه شجرهی پاکی میشوند! کسبشان، غذایشان، نطفه، رحم، پستان، شیر، مادر، پدر، کار پدر، شغل پدر، زندگی او چه پاک میشوند!
بعضی از خانوادهها هم متأسفانه چه جور آلوده میشوند! میخواهند از آلودگیهایی در بیایند نمیتوانند.
حضرت خدیجه (س) با اینکه در زمان خودشان، تقریباً متمولترین خاندان عرب بودند، از جنبهی مالی، زندگی، زندگیدار در حد بالا، دستههای شتران برای تجارتی که حضرت خدیجه (س) میفرستادند، اما دنیا شکارشان نکرد. در متن دنیا بودند، ولی شکار دنیا نشد. آن قابلیت او، لیاقت او، او را کشاند به سوی شوهری به نام حضرت خاتم انبیاء پیامبر اکرم (ص) و رحم زهدان نازنین مطهرش شد قرار مکین برای نطفهی حضرت بیبی فاطمه زهرا (س).
مگر هر مادری لیاقت تربیت چنین فرزندی را دارد؟
مگر در هر دامنی، فرزند الهی میروید؟!
خاتم انبیاء (ص) کیست که باید خدای متعال چنین همسر گرامی را نصیب ایشان بفرماید که در تمام ناملایمات زندگی حضرت، کسی که در وسعتترین مالی بود از جنبهی زندگی، راحتِ راحت! زیردستان او، اوامر او را اجرا میکردند.
نامه ها برنامه ها ۱۷
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۷
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۷
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۷ قسمت ۱ بسماللهالرحمنالرحیم الْحَمْدُ وَ الثَّنَاءُ لِعَیْنِ الْوُجودِ , ث
نامهها بر نامهها ۱۷
قسمت ۲
همهی کسانی که چارپادار، شتربان خدیجه کبری بودند در خدمت او بودند،
زندگی به ظاهر مرفه، در گشایش،
بدون هیچ سختی.
ناگهان آمد همسر رسول خدا شد و سختیهای حداقل ۲۵ سال با حضرت را به دوش کشید.
قبل از بعثت، بعد از بعثت.
چندین سال (بیش از ۱۰ سال) قبل از بعثت سختیهای زندگی حضرت را بر دوش گرفت. زن و مرد با همدیگر همدرد باشند،
در مشکلات زندگی اینها همسر هم میشوند، همسایهی هم میشوند،
مرد در سایهی زن، زن در سایهی مرد زندگی میکنند. اگر خدایی ناکرده حضرت خدیجه به تعبیر متعارف ما (لفظ را میآوریم برای اینکه منفی را که بگوییم مثبت بهتر خودش را نشان میدهد) اگر لج میکرد میگفت: من خانم تو هستم حق نداری شب از منزل بیرون بروی، حق نداری یک شب هم که شده از من جدا بشوی؛ کجا این همه فیوضات قرآن میتوانست بر ما نازل بشود؟!
چون هیچ جای وحی نداریم که پیغمبر در کنار همسرانشان شبی را به سر میبردند در لحظهی بهسر بردن با همسر در محل استراحت، بر او وحی شده باشد، تمام این وحیها همه در بیرون خانه با همسران بوده است.
در غار حرا، در مسجد النبی،
در مسجدالحرام، در حال کسب و کار،
در حال امور دیگر.
اگر نعوذ بالله زن لج میکرد
و میگفت؛ زن هستم احتیاج به مرد دارم و اجازه نمیدهم که یک شب در خانه نباشی! چه زن بزرگواری است که تحمل بکند
۴۰ شبانه روز پیغمبر از منزل برود!
یکدفعه بر او وحی شد: برای اینکه
فاطمه زهرا را میخواهیم به شما عطا کنیم؛ شما ۴۰ شبانه روز از همسرت فاصله بگیر در خانه ابوطالب، در محضر مادر امام امیرالمؤمنین؛ فاطمه بنت اسد
که آن بزرگوار برای حضرت مادری کرد،
۴۰ شبانه روز حضرت را در اتاق تنهایی منزلش پذیرایی کرد؛ تا آن خلوت او،
توجه در مقام عزلت او،
کاری کند که بتواند بعد از ۴۰ شبانه روز
وقتی با حضرت خدیجه جمع میشوند،
نطفهی فاطمهی زهرا منعقد بشود.
فاطمهای که صاحب عصمت است،
زنی در نظام هستی نه قبل از این دوره و نه در این دوره به عظمت این دختر نرسد!
اگر برکتش از پیغمبر اکرم است
برکت او از خدیجه هم هست
نباید گفت که فاطمه خودش فاطمه شد بدون اینکه مادری مثل خدیجه داشته باشد، مگر میشود؟!
مگر هر زمینی هر بذری را میتواند درست بپروراند و آنچه را که حق آن بذر است
به او عطا کند؟!
لذا اگر به ابوالفضل مینازیم باید به مادر او ادای احترام کنیم.
امام امیرالمؤمنین بعد از فاطمهی زهرا به برادرشان عقیل فرمودند: شما نصابه هستی،
علم انصاب تمام قبایل عرب را میدانی؛ نسلشان کی هست؟
اجدادشان کی هست؟
طوایفشان کیان اند؟
پدرهایشان کیست؟
خصوصیات اخلاقی این طایفه
چگونه است؟
من یک زنی میخواهم که؛
از او فرزندان شجاع بدنیا بیاید.
زن محل رشد فرزند است،
به تعبیر قرآن نِسَاءُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ
زنان کشتزار مردان هستند،
برای افشاندن بذر نطفه و بدست آمدن میوهی طیبهی فرزند.
لذا مادری به نام فاطمه کلابیه امالبنین نیاز است که ابوالفضل در دامن او
شجاع، نترس، با غیرت، غیور،
برادردوست، تابع انسان کامل،
عبد مطیع حق متعال و رسول و ولی او، اینجوری به دنیا بیاید.
نامه ها برنامه ها ۱۷
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۷
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۷
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
نامهها بر نامهها ۱۷
#قسمت_۳
مادری مثل حضرت خدیجه میخواهد که در دامن او صاحب عصمتی به نام فاطمه زهرا روییده شود .
و البَلَدُ الطَیّبُ یَخرِج ُنَباتُه بِاذنِ رَبّه؛
آن شهر پاک آن زمین پاک است که فرزند پاک و مطهر میرویاند.
نباید گفت فقط فاطمه خودش فاطمه هست با صرف نظر از پیغمبر، پدرش و با صرف نظر از خدیجه کبری مادر، مگر میشود؟!
درست است گاهی اتفاق میافتد پدر مادرهای مردهای از آنها فرزندان زندهای خدا در میآورد؛
یُخرِجُ الحَیّ مِنَ المَیّت.
گاهی هم پدر مادرهای خوب، متدین، اهل مراقبت، مواظب زندگی، مواظب کسب و کار، مواظب نطفه و مواظب اجتماع، مواظب غذا و دوران حمل، مواظب شیر، اما بچه با همهی مراقبتهای پدر و مادر باز هم یک فرزند میّتی میشود؛ مرده آمده؛ یُخرجُ المَیّتَ مِن الحَیّ.
اینها هست، اما اینها قید غالب نیست، اینها گاهگاهیست، گاهی پیش میشود.
پدر و مادری بسیار محترم از دوران جوانیشان همه تعریفشان را میکنند؛ میگویند:
هم خانم، خانم است واقعاً
هم آقا واقعاً آقاست
اما بچه چرا اینجور در آمده نمیدانیم!
حضرت حوا حضرت آدم به این بزرگواری هر دو تا، حضرت آدم نبیالله، صفوةالله، صفوه، زبده، خلاصه، عصاره، خالص، صاف صاف، آدم.
حضرت حوای مطهره به تعبیر دعای امداوود در نیمهی ماه رجب که از امام کاظم (ع) است؛ حواءُ المُطهرةِ من الدَنَسِ و الرِّجس حوایی که از تمام ناپاکیها از همهی دنسها چرکها رجسها پاک پاک است.
اما قابیل کجا بود آمد؟ اینجور همان اول کار (به تعبیر عادیمان میگوییم) خلقت، کار را اینطور به هم زد و قابیلیان را چقدر در اجتماع پراکنده ساخت!
که اجتماع ما یا هابیلی مشرباند یا قابیلی مقدماند. اما اینها قید غالب نیست، همیشه اینطور نیست،
گهگاهی پیش میآید که فرزند میت است، پدر و مادر زنده.
گاهی پدر و مادر زندهاند حیات انسانی دارند اما فرزند مرده است یا به عکس.
اما اصل این است که خدایمتعال میخواهد فرزند را نفخ بفرماید؛
از کانال وجودی پدر و مادر
از مجرای نطفه و رحم
از مجرای غذا و شیر
کسب حلال
یا خدای ناکرده کسب حرام
فرزند را نفخ میکند.
این حضرت خدیجه کیست ؟
حضرت آمنه خانم کیست؟
چه مادری است که در دامن او ختمالانبیاء است و در دامن این فاطمه زهراست!
مادر، کیست چه ارزشی دارد؟!
ارزش مادر؛
الجنة تحت اقدام الاُمهات؛ بهشت زير پای مادران گرامی هست.
برای اینکه اگر فرزند بهشتی میشود؛
زیر سر غذای مادر است،
زیر سر ایام حمل مادر است،
زیر سر مواظبت و مراقبت مادر است در ایام حمل و در ایام بزرگ کردن و در ایام شیردهی.
این مادر است که فرزند بهشتی میسازد،
چه اینکه باز هم همین:
الجهنم تحت اقدام امهات.
منتها برای اینکه آن ارزش و احترام حقیقی مادر را پیغمبر و اهلبیت به او تکریم کنند، گفتند: الجنة تحت اقدام الامهات؛ بهشت زیر پای مادران است.
خب همینجور که بهشت زیر پای مادران است که فرزندان بهشتی از دامن مادرِ بهشتساز برمیخیزند، فرزندان جهنمی هم از مادر جهنمساز بر میخیزند.
منتها به جنبهی تکریم به حریمِ عنوان اُم و مادر حرف بهشت را پیش آوردند.
خب البته ابیعبدالله هم در روز عاشورا فرمود که؛ کسی مرا برای بیعت با خودش میخواهد که شخص زنازاده پسر زنازاده است!
آن مثالی که از امام صادق (ع) گفتیم که به آن پسر گفت: تفسیر آن زیر درخت است!
و کم له من نذیر.
الجنة تحت اقدام الاُمهات؛
مادرهای عین بهشت، بهشت سازند.
فرزند بهشتی تربیت میکنند و بهشت میسازند.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۷
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۷
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۷ #قسمت_۳ مادری مثل حضرت خدیجه میخواهد که در دامن او صاحب عصمتی به نام فاطمه
نامهها بر نامهها ۱۷
#قسمت_۴
چه اینکه خدایی ناکرده اگر زنی جهنمی باشد، غذای او حرف او، کلام او، مطلق شئون او در ایام بارداری و حمل و ایام ولادت، در ایام شیردهی اگر بخواهد افکار جهنمی داشته باشد، دیدههای جهنمی، شنیدههای جهنمی، غذاهای جهنمی. خب البته فرزند بیچاره هم میشود جهنم!
درست است؛ این فرزند را میشود تربیت کرد اما تربیت این فرزند هم جان خود او را به لب میآورد هم جان مربی را!
درست است اجتماع و معاشر، درست است که استاد و مربی از بیرون میتوانند در این فرزند تأثیراتی داشته باشند، اما جان این فرزند به لب میرسد؛ بخواهد آن ریشههای فاسد را آن خویهای نامطلوب را ریشهکن کند و به تعبیر آقایان در علم اخلاق آنها را تخلیه کند، رذایل را از خودش دور کند، بعد حقایق فضایل را در خودش بکارد.
اینکه جایگاه حضرت خدیجه رفیع است، چه همسری است برای پیغمبر اکرم! که این همسر امروز از دنیا رفت، سالیانی که پیغمبر در قید حیات بودند در فراق این همسر گریه میکرد. چه همسری بود!
بعد از ایشان هم عدهای دیگری هم همسران آقا شدهاند؛ اما چرا آقا برای آنها اینقدر دل نگران نبود؟!
اما برای خدیجه چرا؟
خدیجهای که تحمل کند، پیغمبر چهله بگیرد برای انعقاد نطفهی بیبی فاطمه. چهله بگیرد در غار حرا برای تنزل وحی تنزیلی قرآن؛ اقرأ باسم ربک الذی خلق
بعد هر روز هم از مکه تا پای کوهی غار حرا؛ جبلالنور آنجا برای حضرت با وسیلهای مثل شتر، مرکب، بعد آنجا با پای پیاده آن گردنهی صعبالعبورِ آن روز، حالا با اینکه امروز آن کوه جبل النور را آن قله بالایش را که غار حرا در آن موجود است با اینکه پلهها زدند (پلههای سیمانی) یک مقداری راهش را هم درست کردند، اما همگان که نمیتوانند همین الان بالا بروند.
حالا ۱۴۰۰ سال قبل را در نظر بگیرید؛ آن روزی که نه پلهای بود، نه دور و اطرافش شهری بود، الان بالای جبلالنور که میایستی دور در دور این کوه تا مکهی مکرمه، خود شهر مکه پر نور برق است.
اما آن روز مکه نه برقی، نه شهر آبادی! شهری که لقد خقلنا الانسان فی کبد
هذا البلد الامینای که یک شهر سختی است، سنگلاخ!
الان مکه را کوههایش را گرفتند مثل بغل خانه ی خدا آن کوه بلندی ابوقبیس را گرفتند، رفتند تا پاییناش مجدداً یک ساختمان مجلل هتل زدند به قد همان کوه رفتند بالا. اما آن روز مکه را در نظر بگیر!
آن روزِ مکهای که تو درون شهر مکه که شهری بود کلاً کوهستانی، قلههای مرتفع، یک چند تا خانه دامنه این قله، چند تا خانه آنجا، یک مقدار آنجا، یک خانه خدایی که بین چند تا کوه مرتفع، آنجا تو درون یک دره.
الان میروید، الان را حساب نکنید ببینید ۱۴۰۰ سال قبل چه بود؟
از اینجا تا جبلالنور غار حراء دوازده کیلومتر راه است، آنجا هم از اینجا تا آنجا ناآبادی!
یک سرزمینی است که فقط به درد چوپانها برای چوپانی میخورد.
هر کجا هم میدانیم چوپان و چوپانان و گوسفندان هستند، گرگها هم در منطقه فراوان خرسها، خوکها، عقربها، هزار گونه حشرات، (چه) حیوانات موذی.
مکر آنجوری از اینجا خانه خدا تا جبل النور دوازده کیلومتر راه کلاً هم کوهستان، همه هم صعبالعبور، راههای کوهستانی، تکراههایی برای پیادهروی، نه ماشینرو، نه جاده نه هیچی!
حضرت خدیجه هر روز برای حضرت غذا ببرد پای جبلالنور و آنجا آن کوه صعبالعبور را بالا برود برای آقاجان افطار ببرد، که آقا در حال روزه گرفتن است، در چهله هست. میخواهد برای روزی که اقرأ باسم ربک الذی خلق، بیست و هفتم ماه رجب مبعوث به امر فاصدع بما تؤمرِ اقرا بشود
حالا اظهار کن! آن هم آن راه را!
آن راهی که همین الان وقتی شبها بالای کوه جبلالنور باشی و جمعیت نباشد، میبینی خوکچهها دور در دور غار حراء فراوانند.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۷
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۷
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۷ #قسمت_۴ چه اینکه خدایی ناکرده اگر زنی جهنمی باشد، غذای او حرف او، کلام او، م
نامهها بر نامهها ۱۷
#قسمت_۵
رفتیم یک دو رکعت نماز بخوانیم از غار که در آمدم ، بالای غار که قرار گرفتیم،
دور غار همه پر از خوکچه، همه به فرار؛ الان تازه! آن موقع چه بود؟!
قربان حضرت خدیجه؛ چه زن همکار پیغمبر اکرم !
ما در تنزل قرآن، مدیون خدیجهایم.
آفرین بر این زن! اینقدر مؤدب؟!
اینقدر شوهردار ؟!
بهترین وصف زن؛ حُسن التبعل است.
بهترین صفت زن، خوب شوهرداری کردن است.
روایات ما، از زبان مطهر ائمهی معصومین (علیهم السلام) آمد:
آنها به رمز و راز ما خبر دارند، آگاهی دارند.
آنها میتوانند بگویند که ما چکار کنیم.
از مسجد نماز خواندن برای زن، بهتر؛ خوب شوهرداری کردن است، خوب شوهرداری کند.
زمینهی رشد شوهر را فراهم کند.
زمینهی معنویت مرد را فراهم کند.
ارتقاء و بالا رفتن مرد را ایشان فراهم کند.
مزاحمش نشود.
ضمن اینکه دوستدارترین فرد نسبت به مرد هم او باشد. از همهکس مرد را بیشتر او دوست داشته باشد. حتی به یک تعبیری از پدر و مادر شوهر هم به شوهرش وفادارتر، علاقهمندتر.
اسم مبارک حضرت بیبی فاطمهی زهرا را به یکی از القاب ستودهاند؛ هانیه. هانی مرد است، هانیه زن است (مونث است ، از مادهی هنن است ،هنَّ)
هانیه؛ از بس که به شدت به علیبنابیطالب، به شوهرش علاقهمند است، آن شدت علاقهی زهرا به علی را اسمش را، لقبش را گذاشتند، هانیه!
فاطمه چه کسی است؟
هانیه است، از بس که شوهردوست بود! آقا جان را دوست دارد، خیلی دوست دارد.
دوستیاش به چیست؟ اینکه خوب شوهرداری میکند تا علی، علی باشد!
دوستیاش به این است که حضرت خدیجه خوب شوهرداری میکند تا پیغمبر به وحی برسد. مزاحمش نمیشود، بهانه نمیگیرد، محیط منزل را ناآرام نمیکند، وضع را به هم نمیزند.
حالا که وقتی شوهری گیر آوردی، به این عظمت، به این خوبی، که جا برای رشد دارد، میتواند رشد کند در معنویت، میتواند بالا برود، چرا زن زمینهی رشد او را فراهم نکند؟!
الرجال قوامون علي النساء
اگر این مرد رشد کند، به کمالات انسانی نائل بشود، به مقامات و درجاتی راه پیدا کند _چون مرد مقوِّم زن است در منزل و زن متقوِّم مرد است در منزل_ آنچه که مرد کسب کند، خیر و برکت او به زن هم برمیگردد.
البته معکوساش هم هست، همینجور؛
مرد هم برای زن شوهری کند، زمینهی ارتقاء او را فراهم بیاورد.
ازدواج برای انسان شدن است ، ازدواج علاوه از اینکه زن و مرد میخواهند به وسيلهی ازدواج صورت انسانی را خدای متعال از کانال وجودیشان انشاء کند _که رحم زن کارخانهی صورت انسانسازی است در نطام هستی_
علاوه از این؛ خود زن و مرد ازدواج میکنند تا نه تنهایی به سوی خدا بروند بلکه به صورت زوج پیش او بروند. مرد در کنار زنش به عنوان اینکه زوج اوست مُرتَقی بشود، ارتقاء وجودی پیدا کند، به درجات عالیه را نائل بشود.
زن از باب اینکه زوجهی مرد است درکنار او، در معیت او بالا برود که ازدواجشان باعث بشود نصف دیگر دینشان هم حفظ بشود، آدمتر بشوند.
اگر قبل از اینکه ازدواج کردند، پنجاه درصد انسان بودند، حالا که ازدواج کردند صددرصد آدم بشوند، و صددرصد آدمساز بشوند.
اول خودشان را تکمیل کنند؛ که در روایات ما فرمود:
ازدواج نصف دینتان را کامل میکند.
اول خودشان را کامل کنند با ازدواج،
این شهوتِ سرکشِ غضبناک را، این را کنترلش کنند؛
اطفاء شهوت؛ مقدمه است برای تکامل انسانی. هدف ازدواج، اطفاء شهوت نیست.
هدف ازدواج این است:
که شهوت که یکی از شئون زن و مرد است، خاموش بشود.
که کمالات انسانی روشن بشود.
عقل روشن بشود.
چراغ عقل روشن بشود.
این حقیقت ازدواج است.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۷
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۷
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۷ #قسمت_۵ رفتیم یک دو رکعت نماز بخوانیم از غار که در آمدم ، بالای غار که
نامهها بر نامهها ۱۷
#قسمت_۶
وقتی چراغ عقل زن و مرد روشن شد، از آن گرمای شدید شهوت تنزل کردند، این شهوت خاموش شد، سرد شد، ارضاء شد، عقلشان روشن شد، بدانند که چگونه فرزنددار بشوند که فرزندشان آدم به دنیا بیاید.
و لذا هدف ازدواج هم این است که؛
زن و مرد خودشان انسانتر بشوند
و هم اینکه فرزندان انسانی از این بلدِ طیّب پدر و مادر روییده بشود، از این سرزمین پاک پدر و مادر روییده بشود.
خلاصه شهوت؛
یکی از موانع راه است،
ضمن اینکه یکی از مقدمات راه هم هست.
از لابهلای گرفتاری شهوت؛ اگر یک جوانی نجات پیدا بکند و خودش را حفظ کند، یوسفیمشرب است.
خدای متعال در قرآنش اول تأیید مردانگی حضرت یوسف را کرد گفت: همَّت بهِ و همَّ بها
هم ایشان نسبت به او اهتمام داشت هم آن زن نسبت به این اهتمام داشت،
تا یک کسی نگوید که این همه از یوسف تعریف میکنید؛ یوسف شما که مرد نبود میل به زن نداشت اگر گناه نکرد.
نه، مرد بود، صفت مردانگی داشت!
هَمَِّ بها، (اما)
لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ
در مورد آن زن نگفت قرآن، در مورد زن گفت که او به این حضرت یوسف؛ هَمَّت بهِ
نسبت به او اهتمام داشت که به او برسد؛ از جنبهی نامطلوب.
اما وقتی بعد _دیگر اینجا را استثناء نمیدهد، اینجا را با لَولا نمیآورد_ نه، ایشان دیگر الان مجذوب یوسف شده و جمال یوسف او را گرفته، میخواهد به هر صورتی هست، زلیخایی که آن روز در مصر، در کنعان، در منطقه مصر، زنی زیباتر از زلیخا نبود.
اگر مردی زیباتر از یوسف پیدا نمیشد، زنی هم زیباتر از زلیخا نبود! زن شاه شد! شاهان آن روز هم معمولاً زیباترین افراد اجتماع را میگرفتند.
زن هم زیبا بود! تازه خودش را هم آرایش هم کرد چهجور آرایشی! که دیگر زنی آن روز در روی کرهی زمین در اطراف مصر پیدا نشود به زیبایی این زن!
تا بتواند یوسف را مجذوب کند.
اما قرآن میفرماید که این زن
هَمَّت بِه
زن به سوی حضرت یوسف به شدت میل پیدا کرد که به او نزدیک بشود.
حضرت یوسف هم؛ نگویید که مردانگی نداشت، مرد نبود، عقیم بود، مردی که عقیم باشد میلی به زن ندارد. نه؛
هَمَّ بها
نه؛ حضرت یوسف هم مردانگی داشت، مرد بود؛
همَّ بها (به این زن)
وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ
منتها آن برهان ربَّش او را اجازه نداد.
برهان؛ از بَهُرَ است، برهان را که برهان میگویند؛ یعنی آشکار، روشن،
لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ
اگر نمیدید روشنایی رب را،
اگر نمیدید روشنایی رَب را،
اگر در حضور حق متعال خودش را مشاهده نمیکرد،
اگر مشاهده نمیکرد: اللهُ حاضرٌ ، اللهُ نورٌ،
خب البته مرد بود، هر مردی به سوی زن میل پیدا میکند.
یکی از عزیزان روحانی ما، به رحمت اِله رفت، گفت: یک وقتی برای یک کاری رفته بودم خانهی یکی از این خانها، اربابهای منطقهمان، خانمش برای ما چایی آورد. به محض اینکه چایی آورد دیدم خانمش لخت است!
همان خانم خان خانی!
دوران شاه؛ آن هم آن ایّام نه الان.
گفت: ما سرمان را پایین کردیم که خانمش را نگاه نکنیم. چایی را گذاشت و رفت، خان برگشت به من گفت که؛ راستی سرت را پایین کردی؛ یعنی دلت هم نمیخواست ببینی یا واقعا نخواستی؟! حقیقتاً اصلا میل نداری؟! گفت به او گفتم: من مرد هستم، هر مردی چشمش به زنی نامحرم محرم (هرچه) بیفتد طبیعت مرد این است که میل پیدا میکند.
اما قرآن و خدا به ما اجازه نمیدهد.
نخواستم نگاه کنم؛ نه اینکه اینقدر خودم بیطبع و بی میلام.
نه؛ میخواهم میل خودم را با امر الهی جلوگیری کنم.
گفت: خیلی خوشش آمد!
گفت: والله اگر میگفتی که من اصلاً طبعا میل ندارم؛ اصلاً تو را از خانه بیرون میکردم!
من گفتم: نه؛ چون خدا اجازه نمیدهد. وگرنه چیز روشنی است؛ هر مثبتی به منفی میل دارد هر منفی هم به مثبت میل دارد.
کسی که باعث شد یوسف گناه نکرد؛
امر الهی است
برهان رب است
حضور اوست
برهان اوست
روشنایی اوست
او نمیگذارد.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۷
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۷
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۷ #قسمت_۶ وقتی چراغ عقل زن و مرد روشن شد، از آن گرمای شدید شهوت تنزل کردند، ای
نامهها بر نامهها ۱۷
قسمت ۷
وگرنه، اگر یوسف نعوذبالله با صرف نظر از مقام توحید و حضور و مراقبتش، یک مرد متعارف است؛ هر مردی به زن میل دارد، هر زنی هم به مرد میل دارد؛ این چیز طبیعی است. این میل، میل خدادادی است. این میل طبیعی است.
باید به آنی که خدا دستور داد مصرف بشود؛ در غیر موردش مصرف نشود.
میل طبیعی است. همین میل طبیعی هم هست که اگر زن و مردی که با هم محرماند واقعا بر اساس این میل طبیعی در پیشگاه الهی با هم جمع بشوند، از مواردی است که بهترین خوشحالی ملائکةالله فراهم می شود؛ همین میل است.
اما این میل در غیر موردش مصرف بشود که حق متعال اجازه نمیدهد، آنجاست که اوقات نظام هستی تلخ میشود، اوقات ملائکه تلخ می شود، خدای متعال غضبناک میشود.
هر چیزی روی حساب است.
و لذا حضرت خدیجهی کبری با اینکه به جناب رسولالله اینقدر علاقهمند است، اینقدر ابراز علاقه میکند، حتی وقتی که خبر به حضرت خدیجه رسید، فاطمهی بنت اسد مادر امام امیرالمؤمنین از طرف رسول الله آمدند به حضرت خدیجه فرمودند که؛ آقا جان به امر الهی در خانهی ما در اتاق خلوتی مشغول عبادت شدند و تا چهل شبانه روز پیش تو نمیآیند، به من فرمودندکه به تو بگویم:
در این چهل شبانه روز اصلا با زنهای همسایه کار نداشته باش،
شب هیچکس را رفیق منزل خودت نگیر،
در خانه بنشین و ملازم منزل باش،
شب هم که شد از غروب که هوا میخواهد تاریک شود در را از پشت در درون ببند!
و خدا حافظ توست.
بعد نوشتهاند که حضرت خدیجه عین دستور آقاجان را عمل کرد؛ شب وقتی به رختخواب میرفت از فراق پیغمبر گریه میکرد!
البته؛ علاقهمند است، عاطفه دارد، اما چون و چرا نه، معترض نیست، حرف بیجا نمیزند،
به شدت به آقایش علاقمند است. به شدت هم به او برای فراقش گریه هم میکند، اما امر آقای خودش را هم انجام میدهد؛ در خانهی تنهایی و خلوت، شب چهلم پیغمبر از آن مکان قبلی خودشان برگشتند، آمدند، تشریف آوردند در منزل؛ نطفهی فاطمهی زهرا...همکاری زن و مرد این است.
ما در تنزل قرآن مدیون خدیجهایم. حق داشتند به او گفتند؛ خدیجهی کبری. مادر صاحب عصمت.
خدیجهای که فرزندی تحویل داد، تک فرزند نظام هستی؛ دیگر بالاتر از او دختری پیدا نمی شود! تک فرزندی که اگر علی اختصاص به این پیدا کرد به یک خصیصهای که حتی خود پیغمبر هم به این خصیصه اختصاص نداشته اند؛ آن خصیصه این است که همسر امیرالمؤمنین، صاحب عصمت است. دیگر هیچ کسی را پیدا نمیکنید که همسر او صاحب عصمت باشد.
فقط علی. علی امیرالمؤمنین علیه السلام این برکت را از چه کسی دارد؟!
دختری از خدیجهی کبری در این دامن از پیغمبر اکرم.
اگر پدر، آن است مادر هم این است.
پدر و مادر اگر خوب باشند چه می شود؟!
تمام سختی های زندگی همه هموار میشود. تمام فراز و نشیبها همه هموار می شود.
پدر و مادر زحمت بکشند زمینهی خوبیِ فرزندان را فراهم بیاورند.
ازدواج برای تکمیل زن و مرد است در وهلهی اول. وقتی مادر و پدر کامل شدند با ازدواج، حالا فرزندانی از او به صورت انسانی می آیند؛ این برکت ازدواج است.
خدای متعال فرد است فرد است؛ و لذا حضرت زکریا وقتی بچهدار نمیشدند، (لااله الا الله) چون معمولا انسان میخواهد که متصف به اسمای الهی بشود، نمایندهی حق است؛ خلیفة الله است؛ انی جاعل فی الارض خلیفه است.
اما وقتی حضرت زکریا میخواهد فرزنددار شود در سورهی مبارکه انبیاء که اسامی چند پیغمبر با بعضی از حالاتشان آمد، مثل حضرت یعقوب، حضرت ایوب، جناب حضرت ابراهیم خلیل، همین مسئلهی حضرت زکریا، فرمود که:
رَبِّ لا تَذَرْنی فَرْداً
بارالها با زن ازدواج کردیم، اما فرد دارم میشوم! فردا اگر من و خانم هر دو از دنیا برویم ایشان تک، من هم تک. تکی هیچی نداریم!
چهکسی باعث میشود ما زوج باشیم؟ فرزند.
رَبِّ لا تَذَرْنی فَرْداً
فرمود: بارالها لا تذرنی مرا به صورت فرد رها مکن! که وقتی من از دنیا رفتم بقا نداشته باشم!
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۷
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۷
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a