eitaa logo
کانال شاخه طوبی
15.4هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
61 فایل
اولین کانال نشر آثار حضرت علامه حسن زاده آملی و شاگردان ایشان در ایتا و تلگرام
مشاهده در ایتا
دانلود
امام عليه السلام : بر جبل الرحمة كه بالا رفته اى آيا نيّت كرده اى كه خداوند هر مؤ من و مؤ منه را رحمت مى كند؟ شبلى : نه . امام عليه السلام : آيا به مزدلفه (مشعر) رفتى ؟ و از آنجا سنگ ريزه ها از زمين بركندى ؟ و مشعر الحرام مرور كردى ؟ شبلى : آرى . امام عليه السلام : آن گاه كه در مزدلفه مشى مى كردى و از آن سنگ ريزه ها بر مى كندى آيا نيّت كردى كه هر معصيت و جهل را از خود بركندى و هر علم و عمل را در خود نشاندى ؟ شبلى : نه . امام عليه السلام : به مشعرالحرام مرور كردى آيا نيّت كردى كه شعاير اهل تقوى و اهل خوف را شعار قلب خود قرار دادى ؟ شبلى : نه . امام عليه السلام : در مزدلفه مشى نكردى ، و آن سنگ ريزه ها برنداشتى ، و به مشعرالحرام مرور نكردى . پس از آن امام عليه السلام فرمود: در منى نماز گزاردى ؟ و رمى جمره كردى ؟ و حلق راءس (سر تراشيدن ) را انجام دادى ؟ و فديه (قربانى ) خود را ذبح كردى ؟ و در مسجد خيف نماز خواندى ؟ و به مكه بازگشتى ؟ و طواف افاضه به جاى آوردى ؟ شبلى : آرى . امام عليه السلام : آنگاه به منى رسيدى و رمى جمره ها كردى آيا نيّت كردى كه به مطلب خود رسيدى و هرگونه حاجت تو برآورده شده است ؟ شبلى : نه . امام عليه السلام : آن گاه كه سر تراشيدى آيا نيّت كردى كه از پليدى ها پاك شدى و از هر گناه و بد عاقبتى كه بنى آدم را است به درآمدى مثل آن روزى كه از مادر متولد شدى ؟ شبلى : نه . امام عليه السلام : آن گاه كه در مسجد خيف نماز خواندى آيا نيّت كردى كه نترسى مگر از خداوند و اميدوار نباشى مگر به رحمت او؟ شبلى : نه . امام عليه السلام : آن گاه كه قربانى خود را ذبح كردى آيا نيّت كردى كه طمع را سر بريدى و به ابراهيم عليه السلام به ذبح فرزندش اقتدا كردى ؟ شبلى : نه . امام عليه السلام : آن گاه كه به مكه بازگشت كردى و طواف افاضه به جاى آوردى آيا نيّت كردى كه افاضه (كوچ كردن ) به رحمت خدا كردى و به طاعت او بازگشت كردى و به سوى او تقرّب جستى ؟ شبلى : نه . امام عليه السلام فرمود: به منى نرسيدى ، و رمى جمره ها نكردى ، و حلق راءس انجام ندادى ، و قربانيت را ذبح نكردى ، و در مسجد خيف نماز نگزاردى ، و طواف افاضه به جاى نياوردى ، و به سوى خداوند تقرّب نجستى ، چه اين كه تو حج نكردى . پس شبلى از تفريط حجّش به ندبه و زارى افتاد و پيوسته آداب حج مى آموخت تا سال ديگر از روى معرفت و يقين حج بگزارد.
هدایت شده از آرشیو کانال
الهی! خانه کجا و صاحب خانه کجا؟ طائف آن کجا و عارف این کجا؟ آن سفر جسمانی است و این روحانی. آن برای دولتمند است و این برای درویش. آن اهل و عیال را وداع کند و این ماسوا را. آن ترک مال کند و این ترک جان. سفر آن در ماه مخصوص است و این راه همه ماه. و آن را یک بار است و این را همه عمر. آن سفر آفاق کند و این سفر انفس، راه آن را پایان است و این را نهایت نبود. آن می رود که برگردد و این می رود که از او نام و نشانی نباشد. آن فرش پیماید و این عرش. آن مُحرم می شود و این مَحرم. آن لباس احرام می پوشد و این از خود عاری می شود. آن لبیک می گوید و این لبیک می شنود. آن تا به مسجد الحرام رسد و این از مسجد الاقصی بگذرد. آن استلام حجر کند و این اشتقاق قمر. آن را کوه صفاست و این را روح صفا. سعی آن چند مرّه بین صفا و مروه است و سعی این، یک مرّه در کشور هستی. آن هروله می کند و این پرواز. آن مقام ابراهیم طلب کند و این مقام ابراهیم. آن آب زمزم نوشد او این آب حیات. آن عرفات بیند و این عرصات. آن را یک روز وقوف است و این را همه روز. آن از عرفات به مشعر کوچ کند و این از دنیا به محشر. آن رمی جمرات کند و این رجم همزات. آن حلق رأس کند و این ترک سر. آن را «لافسوق و لاجدال فی الحج» است و این را «فی العُمر». آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین. لاجرم آن حاجی شود و این ناجی. خنک آن حاجی که ناجی است.. الهی توانگران را به دیدن خانه خوانده ای و درویشان را به دیدار خداوندِخانه. آنان سنگ و گل دارند و اینان جان ودل. آنان سرگرم درصورتندو اینان محو در معنا. خوشا آن توانگری که درویش است.  الهی! تن به سوی کعبه داشتن چه سودی دهد آن را که دل به سوی خداوند کعبه ندارد؟ 🍀 @Shakhehtoba 🍀
به فکر باشید انسان باید بیشتر به فکر بنشیند و به نماز برخیزد دنیا را به اهل دنیا واگذارد و نصیب خود را فراموش نکند.خدای تعالی فرمود: و لا تنس نصیبک من الدنیا. 🍀 @Shakhehtoba 🍀
بهترین سرمایه سالک شیخ اجل پورسینا در مقامات عارفان اشارات، فکر لطیف و عشق عفیف در ریاضت نفس قوی‌ترین سبب برای تلطیف سر، و اعداد به وصول عشقی حقیقی که بهترین سرمایه سالک در تقرب به حسن مطلق است دانسته است. نکته 716 از کتاب شریف هزار و یک نکته 🍀 @Shakhehtoba 🍀
هدایت شده از آرشیو کانال
روزه سکوت در روایت است که حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) به حوایون خود، دستور صوم سکوتی داد که افطار آن موت باشد!ما از بس جفنگ می‌گوییم، دلمان را زنگ فرا گرفته است! باز در روایت است که حضرت آدم (علیه السلام)، با هده‌ای از اولادش نشسته بود و همه مشغول و سرگرم حرافی و صحبت بودند، یکی از ایشان پرسید که: شما چرا سخن نمی‌گویید، شما هم حرفی بزنید! حضرت آدم (علیه السلام) فرمود: ما که از بهشت خارج شدیم، خدا وعده‌ای داد که اگر می‌خواهید دوباره به بهشت بازگردید، از راه سکوت برگردید!  در محضر استاد، ص ۳۹. 🍀 @Shakhehtoba 🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 از دل و جان (به حضرت وصی امام علی علیه السلام) ایمان داریم، به عقل، به برهان، به خرد، به دلیل... ◽کانال سروش علامه دهر؛ 🆔 Sapp.ir/allameyedahr @shakhehtoba
روز کنعان و مصر به زیبایی زلیخا نبود، چه اینکه مردی به زیبایی یوسف کنعان نبود، آن ماه کنعان اگر بود زلیخا هم ماه مصر است. اما دید نمی تواند آنچه که در نهان اوست برای دیگران به علم فکری و به تعریف علم یقینی بگوید، مجبور است آنها را به علم حق الیقین برساند نه به علم الیقین. و لذا گفت: مجلسی بیارائید. اینها را در تاریخ نگاه بفرمایید که از دری آن معشوق را وارد کنند و از در دیگر بیرون ببرند، چون اینجا جای ماندن این معشوق نیست. من هم اینجایی نیستم، من هم که با او سر و سرّی داشتم من هم اهل اینجا نیستم، ولی او را از آن در وارد کنید و از در دیگر بیرونش ببرید، بگذارید ولو برای چند لحظه ای هم هست ببینند وگرنه این معشوق من یک سابقه غیبت دارد و یک لاحقه غیبت، چون وقتی در جمعی، درون یک فضایی باشیم کسی از دری درون آمد و از دری بیرون رفت، این فرد برای من و شما هم سابقه غیبت دارد و هم لاحقه غیبت دارد، فقط در یک مقطع زمانی ورود و خروج از این سالن مقام حضور می شود، او نمی خواست علی اش حضور دائمی پیدا کند، چون علی غائب، غائب می شود. آن که در غیبت نظام هستی اصل اوست، هرگز در شهود نظام هستی که فرع غیبت است، علی الدوام نمی ماند و لذا گفت یوسفم را نه اینکه بیاورید در جلسه علی الدوام بگذارید نه، بگذارید از دری بیاید و از دری دیگری هم بیرون برود، ولو برای یک چند لحظه ای هم که هست آنها هم به این عشق معشوق من متلبس بشوند. برای چند لحظه ای هم که شده، گرچه دوست ندارم در این عشقم شریک داشته باشم و لذا هیچکس هم با او شریک نشد اگرچه دستشان را هم بریدند. منتهی یک نقشه ای کشید حالا ببینید خداوند چگونه اینها را به ذهن ها القا می کند و اینها نکته هایی است که قرآن آورده، به تعبیر مولوی: ای برادر قصه چون پیمانه است               معنی اندر وی بسان دانه است [1]  - خطبه غدیریه منبع: افاضات حضرت استاد صمدی آملی -کاشان  عید غدیر خم زمان: 86/10/۸ @shakhehtoba
او که صاحب عصمت است همه اش در تمام شئون زندگی خودش راه توحید را طی می کند،  مواظب است چون او فرق بین حضور و غفلت، تار مو است. انسان با یک جزیی مشرک است در برهان، وقتی راه برهان را می خواهد طی کند آنچنان برهان تیز و برنده و باریک است که اگر یک بی احتیاطی جزیی کند مشرک است و کافر و اما اگر این بی احتیاطی را نکند اهل حضور است و در مقام عندیت است، این که کار فلسفه دشوار است، راه عرفانی طی کردن دشوار است نمی بینیم این که هزار هزار این راهها را شروع کردند اما در مسیر راه یا نتوانستند از عهده بربیایند یا بالاخره به پایان نرساندند، در وسط راه مجبور شدند کسانی که در مسیر عرفانی راه افتادند به چهارتا الفاظ احساساتی اکتفا بکنند و آنهایی هم که در مسیر برهان و فلسفه راه افتادند، مجبور شدند موهومات را جای معقولات خرج کنند. چون مردم که عوام اجتماع هستند، نه فرق بین معقول و موهوم را می دانند و نه فرق بین عقل خالص و عقل مشوب به وهم را می فهمند. چه می دانند؟ مگر عقل خالص و ناصح را با عقل مشوب به وهم تفریق کردن، کار آسانی است، کسی بتواند آنچنان سیر علمی دقیق کند، مسیر برهان اش را از دست جدل و خطابه و مغالطه و امثال اینها تنزیه کند، مگر کار راحتی است. ولذا تنزیه قرآن از انحراف کار دشواری است. امامت شبیه به توحید است، ولذا عدل بر نمی دارد. چون عدل بر نمی دارد ولذا امام قبل، خودش چون صاحب امانت است، نمی تواند امامت را به دیگری که غیر از امام واقعی بعد از اوست منتقل کند. اصلاً امامت منتقل نمی شود. یک سیری نیست که بشود از هر جانی به جانی برود. این آبی نیست که اگر شلنگ بگیرد این را به شاخه درخت بزند شاخه درخت این آب را جذب کند و بتواند به برگها برساند. این باید از مجرای ریشه به بالا برود فایده ندارد اگر بخواهد این امامت و این خلافت را با جار وجنجال و با بیعت و با امثال اینها بستانند. امامت و خلافت با بیعت ستانده نمی شود، معنا ندارد. بیعت یک نکته ای در مسیر تاریخ بود. بیعت به یک تعهد بین ماموم با امام بر می گردد. بیعت تعیین کننده امام نیست، بیعت، تعهد بین کسی است که می خواهد تابع امامت شود. ولذا بیعت به معنای     تعهد، یواش یواش انحراف تاریخی پیدا کرد، بیعت بصورت انتخاب شد که اینها بحث های      تاریخی هم دارد بحث های علمی هم دارد. عرض من این است امامت چون مقام اطلاقی است    امامت اطلاقیه این به غیر آن کسی است که شخص حقیقی امام بعدی است،                   اصلاانتقال پیدا نمی کند. وقتی امامت انتقال پیدا نکند، شخص بعد خلیفه نیست. شخص بعد، عنوان خلیفه به آن صدق نمی کند. کی خلیفه است؟ آن کسی است که بتواند امامت اطلاقیه رااز امام قبلی تحویل بگیرد. این است که جناب رسول الله فرمود :"من کنت مولاه"[1] ببینید جمله (به تعبیر طلبگی ما)، جمله ی اسمیه است. "من کنت مولاه" چون این "من" مبتدی است (به تعبیر طلبگی ما)، کنت (فعل و فاعل) خبرش است، این مبتدا یک خبر دارد به نام کی ؟ "فهذا علی مولی"، هذا هم مبتدی است، علی هم مبتدای دوم، مولاه، مبتدای علی است، علی و مولا، این مبتدی و خبر هر دو برای هذا خبر می شوند، این جمله مبتدا و خبر که جمله اسمیه است   مجموعا خبر می شوند برای کی؟ برای "من کنت مولاه"، چون آن من ، من موصوله است.    این   من موصوله مبتدا ، کنت (فعل و فاعل) خبرش است. این جمله مجموعا مبتدا است. جمله "فهذا علی مولاه،" آن مولاه خبر علی است، علی خبر برای هذا، هذا علی مولاه ، این جمله خبر برای من کنت مولاه است.                                                                                                                                                        .......جمله اسمیه است. این جمله می گوید اصلاً امامت به غیر از علی منتقل نمی شود، نه اینکه من نمی خواهم، بحث من نمی خواهم نیست، نمی شود. این من کنت مولاه می گوید اصلاً نمی شود. چه کار می شود کرد؟ عنایت بفرمایید نمی شود. "من کنت مولاه فهذا علی مولاه" این بعدی ها چه پیش آمد، بگذارید همان که شاعر عزیز هم خواندند که خیلی خوشم آمد آن تشبیهی که رفتی دنبالش که اینهایی که آن روز بودند و بخٍ بخٍ و چه اینها، یکی از تشبیهی که یکی از بزرگواران هم خوب تشبیه کرده حالا نمی دانم این بزرگوار، شاعر، به تعبیر طلبگی اش، جناب شیخ الرئیس در اشارات را عرض می کنم وگرنه از این الفاظی که به کار می برم به معانی اصطلاحی عمومی، ذهن منتقل نشود. این مجموعه الآن باهم باشید، دیگر اصلاً بیرون نروید خیلی رندی حرف است. آن آقای بزرگواری هم گفته می دانید مثل خاتم انبیاء با علی در محفل غدیر مثل چه کسی در قرآن است ؟ گفت مثل آن مثل بزرگوار خانمی است که عاشق یوسف شد و دید این عشق را هیچکس نمی تواند بفهمد جز این که ببینند، تا نبینی نمی شود و لذا وقتی که به او گفتند که تو زن پادشاه مصری، تو که در مقام عظمتی، چون خودش خیلی زیبا بود. (زلیخا) زنی در آن
ای سالک بنگر ای سالک! بنگر که وحدت و کثرت را چگونه می‌بینی.تنها وحدت بینی یا فقط کثرت؛ یا هر دو را.اگر تنها وحدت را می‌بینی، پس تو، تنها با حقی و دوگانگی را از میان برداشته‌ای، و اگر تنها کثرت را در وحدت فانی، در این صورت بین دو کمال را جمع کرده‌ای و به مقام نیکویی رسیده‌ای.  رساله لقاء الله، ص ۴۷. 🍀 @Shakhehtoba 🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ از خارجـی هزار به یک جو نمی خرند  گو، کوه تا به کـوه منـافق سپـاه بـاش امـروز زنـده ام بـه ولای تـو یا عـلی  فـردا به روح پـاک امامان گـواه بـاش @shakhehtoba