eitaa logo
نسیم‌شلمچه
136 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
23 فایل
🕊⚘گرخسته تنی جان تری حال نداری/گربه لب آمدچشم تری بال نداری/من به توگویم،/گوینداباالفضل عاشق،عشاق حسین،است/بعیداست،به منزل نرسیدن⚘🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
پاسدار شهید نادر عیسی پور خدایا اکنون پای در راهی نهادم که نامش جهاد و شروعش به نام تو و ِ آرمانش در راه تو پایانش پیروزی بر دشمنان تو و به کمک تو هست. اما می دانم مقدمه ی این عمل هجرت است. هجرت از غیر به سوی خدا بریدن از همه و پیوستن به او هست و تا هاجر نشویم مجاهد نخواهیم بود
پاسدار شهید حسین رنجبر تکلیمی در صحنه ها آنچنان محکم باشید که کوه مثل شما نباشد در عین حالی که آنجا هستید دعا یادتان نرود. اگر در این راه شهید شویم مقام مان آنقدر بزرگ است که در اندازه ی پیامبران باشیم. سرباز اسلام و امام زمان هیچ وقت نمی هراسد این سلاح که در اختیار شما هست متکی به قدرت دیگری است و برای خدا هست می زنید و می کشید در میدان نبرد خدا را فراموش نکنید هر قدم تان برای خدا باشد وگرنه هیچ ارزشی ندارد
پاسدار شهید حسین رنجبر تکلیمی مبارزه تنها برای ما هدف نیست مبارزه و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر همه به انالله و انا الیه راجعون ختم می شود. بیایید با خودمان تسویه حساب بکنیم ما سلاح را برای خودنمایی بر دوش نگرفته ایم بلکه آمده ایم قوانین الهی را پیاده کنیم و شما راه امام حسین علیه السلام را طی می کنید و ضامن تداوم این حرکت خون شهدا بود و ما هرگز نباید غافل باشیم.
تشییع پیکر مطهر پاسدار شهید حسین رنجبر تکلیمی متولد عاشورای سال ۱۳۴۳ شهادت عاشورای سال ۱۳۶۱ محل شهادت بیساران مریوان فرازی از وصیت نامه شهید به راستی اگر ما پیوند خود را با خدا برقرار و عقل را بر نفس غلبه دهیم چه خواهد شد. زنده نگهداشتن خط سرخ شهادت به قول امام برای ما رحمت و سعادت بود
از راست پاسدار شهید حسین رنجبر تکلیمی برادر حبیب الله رجبی برادر علیرضا پورگل محمد از دستنوشته های پاسدار شهید حسین رنجبر تکلیمی در این شرایط جنگ ما باید ذلت را بپذیریم یا همچنان راه حسین علیه السلام را زنده نگهداریم و هر لحظه زندگی آزمایش است و امروز آزمایش ما مسلمانان است زیرا ما می خواهیم زندگی الهی و غیر فتنه بکنیم.دشمنان ما با خدا و ریشه و اساس مخالف هستند چون ما می خواهیم قوانین خدا را پیاده کنیم.
از راست برادر میرزاپور پاسدار شهید حسین رنجبر تکلیمی ناشناس ناشناس برادر حسینعلی نقوی جبهه کردستان مریوان سال ۱۳۶۱ فرازی از دستنوشته های پاسدار شهید حسین رنجبر تکلیمی آن چیزی که وحدت ایجاد کرد الله بود و اگر غیر آن منبع باشد زورگوییها باشد آنجا دیگر نسبت به هم بیگانه هستند هرچند در یک خانه زندگی کنند. عامل ایجاد تفرقه چیست که این موضوع که برگشتن انسان به صفات شیطانی است که جنگ خود را در این مرحله نشان می دهد برای غالب شدن در آن که آن را حاکم شدن مجوز بر تقوی گویند.
مرحوم عین الله شعبانپور قاری مداح و بسیجی و رزمنده ی با تقوایی بود و فا صدای دلنشینی که داشت در مراسمات شهدا قرائت قرآن می نمود. در اولین سالگرد شهادت پاسدار شهید حسین رنجبر تکلیمی او با قرائت قرآنش دلها را کربلایی نمود. او به دوستی با شهدا خصوصا شهید حسین رنجبر افتخار می کرد و آرزو داشت که با شهادت به دوستان شهیدش بپیوندد اما در حادثه ی زلزله ی رودبار که در سال ۱۳۶۹ خرداد ماه اتفاق افتاد جان به جان آفرین تسلیم کرد
برادر میرزاجانی از مداحان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس هست که در مراسم شهدا از سرور و سالار شهیدان می خواند و اشکها را جاری می ساخت او با شهیدانی چون مخزن موسوی حسین رنجبر سید مسیب سرداری و خیل عظیم شهدای گیلان و مازندران خاطراتی در سینه دارد و هنوز هم که مداحی می کند یاد می کند از یاران شهید خود یاد می کند از آن انسانهای بزرگ خدا بر توفیقاتش بیفزاید
✍فرازی از مناجات سردار شهید حاج علی حاجبی قائم مقام ستاد لشکر ۴۱ ثارالله... 🔸ای خداوند منان ای خداوند ستار و ای خداوند غفار تو خود می دانی که زبانها و قلم ها از ستایش و توصیف عاجزند پس چگونه من عاصی به خود اجازه می دهم که با تو درد دل کنم. 🔹خداوندا اگر یقین نداشتم که تو غفار و الذنوبی هرگز لب به سخن گفتن با تو نمی گشودم ولی تو در عین حال که غفاری و ستار هم هستی با وجودی که تمام اعمال سر و نهان را می دانی اما ذره ای پرده از کارم بر نمی داری و پیوسته الطاف خود را در تمام امور شامل حالم می نمایی. 🔸خدایا خود بهتر می دانی که تا به حال چه عیب هایی و چه نعمتهایی به من عطا نموده اید چه عنایت های بزرگی که من هرگز لیاقت آن را در خود نمی دیدم و اینها چیزهایی بود که من شعور درک آن را نداشتم و چه بسیار نعمتهایی که من قادر به درک آن نیستم.
رزمنده لشکر ده سیدالشهدا علیه السلام که به عنوان توپچی گلوله را در داخل قبضه می گذارد. البته دیده بان مختصات هدف را از طریق بی سیم با کد و رمز می داد و توپچی ها توپ را به همان مختصات اعلام ده تنظیم کرده گلوله را بازر گذاری کرده و با فریادهای الله اکبر و با نام و یاد اهل بیت علیهم السلام شلیک می کردند. گلوله‌ای توپها سنگر یا خاکریزهای دشمن را قرار می داد.
وصیت نامه بسیجی شهید اکبر خزاییلی
سردار شهید غلام محمد نیک عیش در پنجم شهریور 1334 در «قوچان» چشم به جهان گشود. وی در 23 آذر 1365 در حالی که مسئولیت فرماندهی محور طرح و عملیات لشکر ویژه شهدا را بر عهده داشت در «مهران» به شهادت رسید وقتی لشکر777 خراسان بدستور بنی صدر ریس جمهور خائن سپاه را تجهیز نکرد نیک عیش با چند اسلحه محدود تعمبری که به بعضب نیروهها اسلحه ترسید بسمت کردستان حرکت کرد وآنجا صیادشیرازی وقتی اشتیاق نیک عیش ونیروهایش را دید ببرخلاف دستور بنی صدر یک تیربار با مسولیت خودش به آنها داد آنحا بسمت منطقه ای که دست کومله دموکرات بود حرکت کردند نیک عیش گفت بچه ها مواظب باشید تیرها واسلحه ما کم است باید با هرگلوله یک نفر از آنان را به هلاکت برسانیم وضداننقلاب را بیرون راندند
عملیات مسلم ابن عقیل حاج بهزاد می گفت : تا رمز عملیات رو گفتم دیدم ستون از هم باز شد. دیدم قمقمه ها رو دارن خالی میکنن ، گفتم ۱۵ کیلومتر راهه چرا آب رو بیرون میریزید ؟؟ گفتن : مگه خودتون رمز عملیات رو نگفتی یا ابوالفضل العباس (ع)؟؟؟ ما حیا می کنیم با خودمون آب برداریم و با رمز یا ابوالفضل العباس (ع) بریم عملیات !! حاج رحیم می گفت بچه های این عملیات رو شهداشونو خودم از منطقه مندلی آوردم . میگفت : خدا میدونه !!! بعضی هاشونو میدیم دَر قمقمه ها باز و آبی نبود.... رو پیراهنشون نوشته بودند : قربان لب تشنه ات ابوالفضل العباس (ع)
سردار شهید مدافع حرم فرمانده مقتدر و توانا محمد رضا زاهدی اهل اصفهان همرزم شهیدانی چون حاج حسین خرازی حاج احمد کاظمی روحانی شهید مصطفی ردانی پور و محمد علی شاهمرادی او در زمان جنگ فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین علیه السلام و فرماندهی لشکر ۴۴ قمر بنی هاشم علیه السلام را برعهده داشت و پس از جنگ به فرماندهی لشکر قدس و بعد به فرماندهی نیروی زمینی سپاه منصوب شد. شهادت او به دست اشقی الاشقیا صهیونیستهای غاصب در سوریه اتفاق افتاد. او که هر وقت به زیارت مزار دوستان شهیدش می رفت ساعتها در کنارشان می ماند و اشک می ریخت فاتحه ای را نثارشان می کرد و وقتی شهید شد بنا به وصیتش در کنار حاج احمد و حاج حسین آرام گرفت
در تصویر برادر بسیجی مجروحی را می بینیم که از ناحیه دو پا جراحت پیدا کرده است اما چه استقامتی دارد حتی یک آخ هم نگفته است یا بی تابی نکرده است او در دلش خوشحال هست چرا که برای خدا نبرد کرده جنگیده و برای خدا مجروح شده و هیچ واهمه ای ندارد نمی دانم این چه سری بود چه رازی بود که بسیجیان عاشق حضرت روح الله هنوز زخمیان خوب نشده از بیمارستان فرار می کردند و خود را به جبهه ها می رساندند. شاید دنبال شهادت بودند شاید دنبال این بودند که جبهه را رها نکنند و تا آخر مقاومت کنند. شاید می خواستند حرف امام و رهبرشان زمین نماند. اما دوستان حرف دلشان این بود که برادرم غیرتت را حفظ کن و خواهرم حجابت و نجابت را حفظ کن که این کار شما جهاد اکبر است و مبارزه با نفس اماره
چفیه پارچه نخی مقدس که رزمنده از آن برای سجاده نمازش برای سفره غذایش برای بستن زخم همرزمش برای ریختن مهمات سلاحش روی آن برای متکای خوابش استفاده می کرد علاوه بر آن نماد مقاومت و ایثار بود. چفیه همدم و مونس رزمنده ها بود اگر زبان برگشاید از رزم بسیجیان قهرمان مان خواهد گفت از زخمهایی که با آن می بستند خواهند گفت از پایمردی مجروحان خواهد گفت آری چفیه مقدس است مقدس است مقدس است
خدا قوت دلاور مرد جنگ خدا قوت برادر بسیجی ام که برای حفظ ناموس و حفظ کشور از جانت گذشتی سیلی خوردی زخمی شدی اما بازهم وسط میدان ماندی آن زمان که خیلی ها جرات جبهه رفتن را نداشتند تو با تمام عشقی ‌که به امام داشتی دست بر شناسنامه ات بردی و وارد میدان نبرد شدی و جهان رزمت را دید شجاعتت را دید و حیران ماند. هنوز کوههای سر سبز کردستان و دشت‌های خوزستان و رمل های ایلام رزمت را به یادگار دارند. برادر بسیجی ام درود بر تو درود برتو درود بر تو
چه حال و هوایی داشت نماز خواندن در کنار خاکریز خط مقدم و چه حال خوبی داشت راز و نیاز کردن با خدای متعال در زیر رگبار گلوله و خمپاره و بعد از نماز دستها را به هم گره می زدند و دعای دلنشین وحدت را می خواندند. همین معنویتها جنگ ما را نبرد ما را پیروز کرد همین معنویتها بود که رزمندگان اسلام را قوت می بخشید. همین معنویتها بود که امام فرمودند بسیج لشکر مخلص خدا هست. همین معنویتها بود که دلهای بسیجی سپاهی و ارتشی را یکی کرده بود و همین معنویتها بود که دشمنان ا منکوب کرد. چه زیبا بود صحنه های شهادت در هنگام خواندن نماز و چون مولا علی در سجده ی شکر آوای فرت و رب الکعبه را سر دادن
رزمندگان ادوات شیران روز و زاهدان شب رزمندگانی که سوار بر اسب آهنین ذوالجناح شده بودند و حسین وار و جلوتر از خط مقدم ادوات زرهی ابرهه زمان را منهدم می کردند. مردانی که ازدست جان حسین شسته بودند و با ندای الله اکبر لرزه بر دل دشمن انداختند به یاد مردان مردی چون علی اسد زاده محمد اسد زاده سید صادق شفیعی جهانگیر یوسفی محمود روشی علی نادعلیزاده . به راستی که این بندگان مخلص خدا در شجاعت بی نظیر بودند جسم و روحشان خدایی بود رزمشان خدایی بود و چه خوب خداوند آنها را خرید و شهادت نصیب شان کرد اگر به عکسهای سید صادق شفیعی جهانگیر یوسفی عمیقا نگاه کنیم لبخند زیبای شان حاکی از این هست که خداوند از آنها راضی بود و آنها نیز شاد بودند. خدایا ما را هم همانند این شهدای بزرگ نزد خود بخوان و شهادت را نصیب مان کن هرچند که تو آمرزنده ای و بخشایشگر یا ارحم الراحمین
آماده می شوند برای رزم برای نبرد فقط می خواهند به تکلیف شرعی و انسانی خویش عمل کنند چون می دانند در مکتب عاشورا شهادت تاریخ‌ساز است شهادت هنر مردان خدا هست یادش به خیر نوای آهنگران یا کویتی پو. یا فخری در سراسر پایگاه یل پادگان به گوش می رسید بچه ها همدیگر را بغل می کردند چون معلوم نبود که آیا تا ساعاتی دیگر در کنار هم هستند یا نه وداعشان عارفانه عاشقانه جانسوز بود. وصیت نامه می نوشتند در وصیت نامه ها از حفظ حجاب و حفط دین و پشتیبانی از ولایت و انجام کارهای خیر می نوشتند.هنگام عزیمت که فرا می رسید با صلوات سوار آیفاها می شدند و به خط مقدم می رفتند. شده بود که در هنگام عزیمت به خط مقدم شده بود که هدف بمباران هوایی دشمن قرار گیرند شده بود که شیمیایی بشوند اما ماندند دنیا حیرت مانده بود از رزمشان سران کفر بر اندامشان لرزه افتاده بود. آری فرهنگ عاشورایی بسیج فرهنگ ایثار شجاعت و شهامت و شهادت است. آن هنگام که آقا روح الله فرمودند جوانان به جبهه بروند و مسئله جنگ را زود حل کنند دیدیم مشاهده کردیم خیل عظیم این جوانان را وقتی تلویزیون نشان می داد که یک نوجوان بسیجی تعدادی افسر عراقی را اسیر کرده است شور و شعف خاص داشتیم از آن طرف رسانه های دشمن القا می کردند که این جوانان با زور به جبهه آورده شده اند اما حقیقت چیز دیگری را نشان می داد. در واقع این سربازهای دشمن بودند که با زور اسلحه صدامیان به جبهه آمده بودند و وقتی اسیر می شدند الموت الصدام الموت الصدام سر می دادن
شب یلدای اسرای شیرمرد ایرانی در رمادیه‌ی عراق ▫️چند روز مانده بود آذر ماه تمام بشه که دسر انار دادند. (البته خود این دسر هم داستانی دارد. فکر نکنید بهترین میوه را می‌دادند، حرف حرف می‌آورد، همین جا فقط با ذکر یک خاطره کوچک بگویم که دسر اسرا چه کیفیتی داشت. یک روز که دسر سیب دادند، سرباز مادر مرده و عقب افتاده عراقی که فکر می‌کرد به ما خیلی خوش می‌گذرد و انگار ما از آفریقا آمدیم و چیزی به خودمان ندیدیم، از پشت پنجره با لحنی تحقیرآمیز به ارشد آسایشگاه ۳ گفت: «مرتضی تو ایران از این سیب‌ها هست؟» ▫️....مرتضی که هر جاست خدا نگهدارش باشد، گفت: «نه سیدی!» سرباز عراقی با خوشحالی پرسید: «نیست؟ تو ایران سیب نیست؟» مرتضی گفت: «سیدی تو ایران از این سیب‌ها نیست، آخه ما این سیب‌ها رو می‌دیم خر بخوره و اصلاً کسی این‌ها رو از زیر درخت جمع نمی‌کنه.» سرباز عراقی که فهمید چقدر بدبخت هستند، با عصبانیت گفت: «قرشمال یالا امشی امشی!» حال متوجه شدید دسر چه کیفیتی داشت؟!) ▫️بله گفتم به ما انار دسر دادند که به هر دو نفر یک انار می‌رسید و معمولاً هر کس که با کسی بیشتر جفت و جور بود، دسرشان را با هم تقسیم می‌کردند.» آن روز شاید کمتر کسی فکر می‌کرد که چند شب دیگر شب یلدا است، به همین خاطر چون امکانات نگهداری نداشتیم، تقریباً همه بچه‌های آسایشگاه انارشون را خوردند، بجز دو تا از بچه‌های یزد به نام‌های محمدرضا میرجلیلی و محمدرضا جعفری، که میرجلیلی سرما خورده بود و بدحال بود و میلش نمی‌کشید. به همین خاطر جعفری هم معرفت نشان داد و انار را نگه داشت تا محمدرضا خوب بشود. ▫️این قضیه گذشت تا این‌که شب یلدا بچه‌ها یادشان افتاد که کاش انارها را نخورده بودند. در همین لحظه جعفری رو کرد به ارشد آسایشگاه، حجت‌الله تیموری و گفت: «ما انارمون رو نخوردیم.» در این لحظه، شالچی، معاون تیموری که فردی خوش‌فکر و منظم بود، سریع انار را گرفت و آن را دان کرد و به بچه‌ها گفت همه لیوان‌هاشان را آماده کنند، بچه‌ها که اصلاً انتظارش را نداشتند، دیدند که شالچی به هر نفر فکر کنم دو یا سه دانه انار داد و گفت: «بچه‌ها خدا رسوند؛ اینم میوه شب یلدا!» ▫️انگار دنیا را به ما دادند. همین که مزه دهان بچه‌ها عوض شد خیلی خوشحال شدن و همه با هم می‌گفتند: «فردا به بقیه آسایشگاه‌ها می‌گیم که ما شب یلدا گرفتیم و قسم‌مون راسته که میوه خوردیم.» یادش به خیر تا چند روز از این اتفاق به خوشی یاد می‌کردیم و فکر کنم این خاطره از یاد کمتر کسی از بچه‌های آسایشگاه ۲، قاطع ۲، کمپ ۹ رمادیه رفته باشد. البته آن شب بچه‌ها نهایت استفاده را هم کردند و نمازهای قضا بجا آوردند، قرآن ختم کردند و فال حافظ گرفتند.... راوی: آزاده سرافراز محمود نانکلی
پاسدار شهید گرجی قرداشی تولد: ۱۳۲۸ شهادت: ۳ خرداد ۱۳۷۱ محل شهادت : فیروزآباد فارس شرح شهادت: در پایان ماموریت در منزل بارها عکس قطعه شده شهدا را تماشا می کرد و اشک می ریخت و می گفت: آرزو دارم که همچون ابوالفضل(ع) بدنم قطعه قطعه در راه اسلام فدا شود تا پیش امام حسین(ع) رو سفید باشم. که این آرزوی او با توجه به وصیتانامه اش در روز سوم خرداد 1371 در پادگان آموزشی شهید بهاءالدین مقدسی فیروزآباد، در حین ماموریت و منهدم نمودن گلوله خمپاره های عمل نکرده زمان جنگ جامه عمل پوشیدو همراه با همسنگرش در راه اعتلای کلمه لااله الا الله قطعه قطعه شد و به خیل شهدای اسلام پیوست. وصیت نامه شهید گرجی قرداشی: از همه شما می خواهم که خدا را فراموش نکنید و از خط حضرت آیت الله خامنه ای که همان خط امام خمینی می باشد کاملا پیروی کنید. همیشه حامی اسلام باشید. به شماها سفارش می کنم که با افراد بی تقوا و افرادی که پایبند به اصول اسلام نیستند تماس آن چنانی نداشته باشید و نیز بچه های خودتان را به این راه سفارش کنید.
روحانیت انقلابی در جنگ و دفاع مقدس نقش بسیار حساسی داشتند چرا که اولا روحانی بودند و یاید در کنار رزمنده ها می بودند برای اینکه رزمنده بتواند روحیه داشته باشد. گاهی روحانیت به عنوان نیروی ساده ی رزمی حضور می یافت و آرپی جی دست می گرفت و تانک و نفربرهای دشمن را که آن زمان در مکالمات بی سیم با کد و رمز به آنها خرچنگ می گفتند منهدم می کرد درعزاداری ها که در عقبه معمولا شکل می گرفت حضور داشت و علاوه بر روضه خوانی و سخنرانی میدان‌دار هیئت بودند در اعزام نیروها هم با سخنرانی‌های آتشین و انقلابی خود دل رزمنده ها را محکم می کردند. حتی در اسارت هم موجب وحدت اسرای قهرمان می شدند. آری روحانیت را نباید تنها گذاشت بلکه باید از آنها پشتیبانی کرد و انقلاب اسلامی را که با خون هزاران شهید آبیاری شده است و اکنون درخت تنومندی شده است به پیش برد. روحانیت مبارز سربازان حقیقی اسلام هستند. درود بر روان پاک شهدای روحانی
🌷🌷🌸🌸🌷🌷 ✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ✨ اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّــــــــدٍ وآل مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم امروز شنبه : 1403/10/1 وَاللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ خدا می‌خواهد شما را ببخشد (و از آلودگی پاک نماید) (نساء/۲۷) یا مفتح فتح یا مسبب سبب ۱۴هزار شاخه گل صلوات هدیه به۱۴معصوم علیهم السلام به نیت تعجیل در فرج حضرت ولیعصر ارواحنافداه 🌹🌷🌷🌷🌹 شادی روح مطهر شهدای گمنام شهید ابوالحسن محمدی  🌹🌷🌷🌷🌹 و 🌹 شفای عاجل و درمان کامل همه بیماران قرائت سوره حمد به نیت شفای عاجل ءان شاءالله بحق صلوات بر محمد و آل محمد ذکر روز شنبه 🌺  يارب العالمين   🌺 ✨إلهی هب لی کمال الإنقطاع إلیک✨ 💐💐💐💐
روز مادر بر همه زنان و مادران و همسران شجاع کشورم مبارک باد روز مادر ولادت بزرگ بانویی است که در علم و بردباری از همه زنان عالم اعلم تر بود خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها مادر سادات شفیعه ی محشر هست. این سیده ی جلیل القدر آن قدر مهربان و فداکار بود که به همه ی سالان و نیازمندان کمک می کرد او مادر امامان معصومی هست که در راه خدا با شمشیر و زبان با دشمنان جنگيدند و اگرچه شهید شدند اما راهشان ادامه دارد و ان شاالله آخرین فرزند ایشان مهدی موعود ظهور خواهد کرد و جهان را از هرچه ظالم هست پاک خواهد نمود اینک شما را دعوت می کنیم به خواندن اشعاری از امام روح الله این فرزند برومند آن بانوی اطهر 👎👎👎👎🌺
🌺شعر امام خمینی(ره) در مدح حضرت فاطمه زهرا و حضرت معصومه ای ازلیت به تربت تو مُخَمّر وی ابدیّت به طلعت تو مقرّر آیت رحمت ز جلوۀ تو هویدا رایت قدرت در آستین تو مُضمَر جودت هم‌بسترا به فیض مقدس لطفت هم‌بالشا، به صَدرِ مُصَدّر عصمت تو تا کشید پرتو به اجسام عالَم اجسام گردد، عالم دیگر جلوۀ تو نور ایزدی را مَجلی عصمتِ تو سرّ مُختفی را مظهر گویم واجب تو را، نه آنَتْ رتبت خوانم ممکن تو را، ز ممکن برتر ممکن اندر لباس واجب پیدا واجبی اندر ردای امکان مَظهر ممکن امّا چه ممکن، علتِ امکان  واجب، امّا شعاع خالق اکبر ممکن امّا یگانه واسطۀ فیض  فیض به مهتر رسد و زآن پس کهتر ممکن امّا نمودِ هستی از وی ممکن اما ز ممکنات فزون‌تر وین نه عجب زآنکه نور اوست ز زهرا نور وی از حیدر است و او ز پیمبر نور خدا در رسول اکرم پیدا کرد تجلی ز وی به حیدر صفدر وز وی تابان شده به حضرت زهرا اینک ظاهر ز دخت موسی جعفر این است آن نور کز مشیت «کُن» کرد عالم، آن کو به عالم است منوّر این است آن نور کز تجلّی قدرت داد به دوشیزگان هستی زیور شیطانْ عالِم شدی اگر که بدین نور ناگفتی آدم است خاک و من آذر آبروی ممکنات جمله از این نور گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر جلوۀ این خود عَرَض نمود عَرَض را ظِلّش بخشود، جوهریّت جوهر عیسی مریم به پیشگاهش دربان موسی عمران به بارگاهش چاکر آن یک چون دیده‌بان فرا شده بر دار وین یک چون قاپقان معطّی بر در یا که دو طفلند در حریم جلالش از پی تکمیل نفس آمده مُضطر آن یک انجیل را نماید از حفظ و ین یک تورات را بخواند از بر گر که نگفتی امام، هستم بر خلق موسی جعفر، ولیّ حضرت داور فاش بگفتم که این رسول خدایست معجزه‌اش می‌بوَد همانا دختر دختر جز فاطمه نیابد چون این صُلب پدر را و هم مَشیمه مادر دختر چون این دو از مَشیمۀ قدرت نامد و ناید دگر هماره مقدّر آن یک امواج علم را شده مبدأ وین یک افواج حلم را شده مصدر آن یک موجود از خطابش مَجلی وین یک معدوم از عقابش مُستر آن یک بر فرق انبیا شده تارک وین یک اندر سرْ اولیا را مِغفر آن یک در عالم جلالت «کعبه» وین یک در مُلک کبریایی «مشعَر» لَمْ یَلِدم بسته لب وگرنه بگفتم دختِ خدایند این دو نور مُطهّر آن یک کون و مکانش بسته به مَقنَع  وین یک ملک جهانش بسته به مِعجر چادرِ آن یک، حجابِ عصمت ایزد مِعجَر این یک، نقابِ عفت داور آن یک بر ملک لایزالی تارک این یک بر عرش کبریایی افسر تابشی از لطفِ آن، بهشت مُخَلَّد سایه‌ای از قهر این، جحیم مُقعَّر قطره‌ای از جودِ آن بِحار سماوی رشحه‌ای از فیض این ذخایر اغبر آن یک خاک مدینه کرده مزیّن صفحه قم را نموده این یک انور خاک قم این کرده از شرافت جنّت آب مدینه نموده آن یک کوثر عرصه قم غیرت بهشت برین است بلکه بهشتش یَساولی است برابر زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر شاید گر لوح را بیابد همسر خاکی عجب خاک، آبروی خلایق ملجأ بر مسلم و پناه به کافر گر که شنیدندی این قصیده «هندی»  شاعر شیراز و آن ادیب سخنور آن یک طوطی صفت همی نسرودی ای به جلالت ز آفرینش برتر وین یک قمری نمط هماره نگفتی «ای که جهان از رخ تو گشته منوّر»