eitaa logo
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
348 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
399 ویدیو
6 فایل
✍️ خاطرات #شهید_سعید_شاهدی_سهی (جمع آوری و تدوین؛ به همت #خانواده شهید) ✅ ارسال مطالب با آدرس کانال 🔸خاطرات ، عکس و ... درباره سعید را می توانید به این شناسه ارسال نمایید 👇 @moameni66shahedi 🔹آدرس کانال در بله ؛ https://ble.ir/shalamchekojaboodi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صبح حسینی
اشکهایش به مادرش رفته  سینه ی پر شراره ای دارد  نه! به یک طشت اکتفا نکنید  جگر پاره پاره ای دارد  از علی هم شکسته تر شده است!  علتش کینه ها، حسادت هاست  غربت چشمهای مظلومش  سند محکم خیانت هاست خواهرش را کسی خبر نکند  مادرش خوب شد که اینجا نیست  لخته خونها سرِ لج افتادند  هیچ طشتی حریف آنها نیست  از غرور شکسته اش پیداست  صبر هم صحبت ِ دل ِ آقاست  نه! من از چشم سم نمی بینم  کوچه ای شوم قاتل آقاست  کوچه ای تنگ، کوچه ای تاریک  شده کابوس هر شب ِ آقا برگه را پس بده...نزن نامرد….  چیست این جمله بر لب ِ آقا؟  از صدای ِ شکستن بغضش  چشم دیوارها سیاهی رفت  مادرش راه خانه ی خود را  تا زمین خورد، اشتباهی رفت  تا که باغش میان آتش سوخت  میله های قفس نصیبش شد  کودکی نه! بگو خزان ِ بهار  پیری زودرس نصیبش شد  نفسش بند آمده، ای وای  به خدا نای روضه خوانی نیست  شُکر دارد که گوشه‌ی این طشت  لااقل چوب خیزرانی نیست وحید قاسمی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
پدر من به رحمت خدا رفته بود و سعید یه وقتایی به شوخی می گفت تو یتیم و بی پدری، روایت داریم باید رو سر یتیم دست بکشید. توی این عکس بهم گفت بیا بشین کنارم( پشت سر راننده) که بتونم دست به سرت بکشم...🙈 عادتش هم این بود؛ با هرکی قهر می کرد، قهرش یکی دو ساعت بیشتر طول نمی‌کشید تهش. یه بار با هم دعوا کرده بودیم و از دستش ناراحت بودم. بهش گفتم تو خیلی... همه ش داری به من دری وری می گی. گفتم سعید دیگه باهات صحبت نمی‌کنم و باهاش قهر کردم. دم مغرب اومد تو پایگاه، از پشت سر، شونه‌هامو گرفت یه فشار داد، گفت ممد! جانِ ممد دیگه بهت فحش نمی‌دم، بیا با هم رفیق شیم، بیا هرچی بود دیگه فراموش کن، تمومه؟! تکیه کلامش هم این بود؛ راضی‌ام راضی باش، گفت راضی ام راضی باش با هم رفیق شیم. گفتم باشه ولی سعید اگه این دفعه فحش بدی، خدا شاهده دیگه نگات نمی‌کنم. گفت نه به جون ممد، دیگه بهت فحش نمی‌دم، بیا با هم رفیق شیم. یک بیسیم ترانک داشت از این طوسی بلندای قدیمی. همین که روبوسی کردیم، با اون بیسیمش زد تو سرم، گفت خرت کردم خاک به سر.😅 گفتم خب آخه چرا ؟ آخه چرا زدی؟😩 گفت اینو زدم که یادت بمونه دیگه با من قهر نکنی.😅 راوی؛ آقای محمد _____________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
دیشب در حرم امیرالمومنین(ع) خیلی یاد شهید عزیزمون آقا سعید بودم و یاد مادر و پدرشون @shalamchekojaboodi
قطعا هر کسی به نیابت از شهدا این روزا راهی بشه و شهدا را در بهشت روی زمین یاد کند، بی شک شهدا هم در بهشت زمین و آسمانها یادش می کنند و ان شاء الله زیارت با معرفت تری نصیبشان خواهد شد. این عکس ارسالی از طرف اقوام همسر محترمه آقا سعید که پارسال به عنوان اولین عکس، داخل کانال قرار گرفت، شروعی برای رجعت یک شهید شد؛ شهیدی که به خواست خدا از اربعین پارسال جمعی را واداشت تا خاطراتش را بیان و ثبت و ضبط کنند. کاری که جز به اراده‌ی الهی و خواست شهید امکان نداشت محقق شود. امسال نیز یاد شهدا را در این اربعین زنده نگهداریم تا شهدا نیز یادشان را برای ما زنده تر کنند. @shalamchekojaboodi
‌ ‌ هر کس در شب‌ جمعه شهدا را یاد کند، شهدا او را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند. (شهید مهدی زین الدین) ‌شهدا را با یاد کنیم ♥️ ‌ @shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا