پدر من به رحمت خدا رفته بود و سعید یه وقتایی به شوخی می گفت تو یتیم و بی پدری، روایت داریم باید رو سر یتیم دست بکشید. توی این عکس بهم گفت بیا بشین کنارم( پشت سر راننده) که بتونم دست به سرت بکشم...🙈
عادتش هم این بود؛ با هرکی قهر می کرد، قهرش یکی دو ساعت بیشتر طول نمیکشید تهش.
یه بار با هم دعوا کرده بودیم و از دستش ناراحت بودم. بهش گفتم تو خیلی... همه ش داری به من دری وری می گی.
گفتم سعید دیگه باهات صحبت نمیکنم و باهاش قهر کردم. دم مغرب اومد تو پایگاه، از پشت سر، شونههامو گرفت یه فشار داد، گفت ممد! جانِ ممد دیگه بهت فحش نمیدم، بیا با هم رفیق شیم، بیا هرچی بود دیگه فراموش کن، تمومه؟!
تکیه کلامش هم این بود؛ راضیام راضی باش، گفت راضی ام راضی باش با هم رفیق شیم. گفتم باشه ولی سعید اگه این دفعه فحش بدی، خدا شاهده دیگه نگات نمیکنم.
گفت نه به جون ممد، دیگه بهت فحش نمیدم، بیا با هم رفیق شیم. یک بیسیم ترانک داشت از این طوسی بلندای قدیمی. همین که روبوسی کردیم، با اون بیسیمش زد تو سرم، گفت خرت کردم خاک به سر.😅
گفتم خب آخه چرا ؟ آخه چرا زدی؟😩 گفت اینو زدم که یادت بمونه دیگه با من قهر نکنی.😅
راوی؛ آقای محمد #زارعین
#خاطرات_سعید
_____________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
#ارسالی_اعضا
دیشب در حرم امیرالمومنین(ع) خیلی یاد شهید عزیزمون آقا سعید بودم و یاد مادر و پدرشون
@shalamchekojaboodi
قطعا هر کسی به نیابت از شهدا این روزا راهی بشه و شهدا را در بهشت روی زمین یاد کند، بی شک شهدا هم در بهشت زمین و آسمانها یادش می کنند و ان شاء الله زیارت با معرفت تری نصیبشان خواهد شد.
این عکس ارسالی از طرف اقوام همسر محترمه آقا سعید که پارسال به عنوان اولین عکس، داخل کانال قرار گرفت، شروعی برای رجعت یک شهید شد؛ شهیدی که به خواست خدا از اربعین پارسال جمعی را واداشت تا خاطراتش را بیان و ثبت و ضبط کنند.
کاری که جز به ارادهی الهی و خواست شهید امکان نداشت محقق شود. امسال نیز یاد شهدا را در این اربعین زنده نگهداریم تا شهدا نیز یادشان را برای ما زنده تر کنند.
#یادداشت
@shalamchekojaboodi
هدایت شده از شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا او را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد میکنند. (شهید مهدی زین الدین)
شهدا را با #صلواتی یاد کنیم ♥️
@shalamchekojaboodi
هدایت شده از شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
صدای سعید ، من که زائر کرببلایم.mp3
زمان:
حجم:
2.63M
من که زائر کرببلایم
من مسافر شام بلایم ...
ما با سعید روزگارهای زیادی رو گذروندیم؛ از واحد تسلیحات بگیر تا عملیات مرصاد و بعد از مرصاد؛ تهران و درگیری ها و بحرانهایی که اون اوایل توی خیابون استخر تهرانپارس پیش اومد.
سعید به عنوان یه دوست خیلی خوب برای من بود و من به ایشون خیلی علاقه داشتم. اولین بار سال ۶۴ ایشون رو توی واحد تسلیحات زیارتش کردم.
با توجه به اینکه اختلاف سنیمون خیلی کم و در حد یکسال بود، اون زمان هم سعید خیلی جثهش کوچیک و ظریف و نحیف بود هم من خیلی کوچیک بودم. یه دونه ریش تو صورتمون نبود.
سعید خیلی قشنگ ارتباط میگرفت و روحیات بسیار پاکی داشت. شوخیهای خیلی قشنگی میکرد و تو شوخیهاش همیشه تلاشش بر این بود که کسی رو مورد آزار قرار نده.
روزگار جالب و قشنگی رو من با سعید گذروندم.
سعید یه خلوص نیت صادقانه و معصومانه ای تو وجودش بود و یه خصلتهای عجیب و غریبی داشت. یکی از اون خصلتهای بسیار زیبا و دیدنی؛ قنوتهای نمازاش بود.
قنوتهای خیلی قشنگی میگرفت توی نمازاش، این قنوتا مال هر کسی نبود. من با خیلی آدما نشست و برخاست کردم و با خیلیا رفاقت داشتم، اما این قنوت های سعید را تو هیچ یک از رفیقام ندیده بودم.
قنوتای سعید، خدایی و امام زمانی بود.
یه سیم وصل داشت که دوشاخه و پریزش هم تو همین دستاش بود.
راوی؛ آقای سیدداوود #امیرواقفی
#خاطرات_سعید
__________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi