eitaa logo
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
349 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
399 ویدیو
6 فایل
✍️ خاطرات #شهید_سعید_شاهدی_سهی (جمع آوری و تدوین؛ به همت #خانواده شهید) ✅ ارسال مطالب با آدرس کانال 🔸خاطرات ، عکس و ... درباره سعید را می توانید به این شناسه ارسال نمایید 👇 @moameni66shahedi 🔹آدرس کانال در بله ؛ https://ble.ir/shalamchekojaboodi
مشاهده در ایتا
دانلود
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
‌ فرمانده دسته بود.‌ یکبار خیلی از بچه‌ها کار کشید. شب برایش جشن پتو گرفتند و حسابی کتکش زدند. سعید
‌ ‌این خاطره که در کانالهای زیادی گذاشته شده ، راوی اش را نمی دانیم چه کسی ست، لطفا اگر کسی اطلاع دارد به ادمین کانال پیام دهد. ‌
‌ روز ۱۷ربیع الاول بعد از خواندن خطبه عقد توسط حضرت آقا و موقع برگشت از بیت رهبری، از گمرک، یک دوچرخه به عنوان هدیه تولد ۵ سالگی رضا خرید. رضا تعریف می کرد ؛ « فقط روز اول و دوم با چرخ های کمکی دوچرخه سواری کردم و بعدش بابا سعید کمکی هاشو باز کرد و گفت باباجون! رکاب بزن برو ... من پشتت هستم. منم به امید اینکه بابا سعید هوامو داره ، با خیال راحت ، بدون کمکی کلی رکاب زدم و جلو رفتم . یک لحظه برگشتم پشت سرم را نگاه کردم و با کمال تعجب دیدم از بابا خبری نیست ...😳😄 البته یه جوری پشتم بود که روی پای خودم واستم. من به نسبت همسن و سالهام خیلی زود دوچرخه سواری بدون کمکی رو یاد گرفتم. » راوی؛ آقای   _________کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی) @shalamchekojaboodi
گاهی اینقدر فعالیت می کرد که فرصت غذا خوردن هم نداشت، یکبار گفت مامان من سه روز است غذا نخوردم گفتم چطور حال داری ؟ گفت حتی حال خوردنش را هم ندارم. البته به دلیل مجروحیتی که در عملیات مرصاد از ناحیه شکم پیدا کرده بود ، مشکلات گوارشی هم کم نداشت و حتی موقعی که خیلی گرسنه بود نمی توانست غذای زیادی بخورد. راوی؛   _________کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
‌ از همون ابتدا که وارد شهرک صابرین شد ، توی شهرک، یه هیئت هفتگی برای فرزندان شهدا تشکیل داد . ما هم خیلی استقبال کردیم و خواستیم در منزل ما هم هیئت را برگزار کنند. این هیئت، شب‌های چهارشنبه تشکیل می شد ، آقا سعید قبلش یه روایتی نکته ای می گفت و بعد هم روضه و سینه زنی انجام می شد . هم خودش مداحی می کرد هم می سپرد به بعضی فرزندان شهدا که بخوانند. توی این هیئت روضه ی همه اهلبیت علیهم السلام به خصوص روضه حضرت زهرا سلام الله علیها را می خواند، غیر از یک روضه و اونم روضه ی حضرت رقیه سلام الله علیها بود. با تمام ارادت خاصی که به حضرت رقیه داشت، می گفت این روضه برای فرزندان شهدا خیلی سنگینه و من اصلا نمی تونم این روضه را در جمع این بچه ها که باباشون شهید شده بخونم و تا آخر هم نخوند. راوی : خانم   _________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ این نماهنگ هم به یاد همه رقیه های شهدا به یاد همه شهدا و به یاد سعید که ارادت خاصی به حضرت رقیه سلام الله علیها داشت و دوست داشت اگر خدا فرزند دختری بهش داد، اسمش را رقیه بگذارد   _________کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی) @shalamchekojaboodi
@Maddahionlinمداحی آنلاین - یه سلام که میدم رو به حرم - طاهری.mp3
زمان: حجم: 5.43M
‌‌ ‌ ⚘هر کس در شب‌ جمعه شهدا را یاد کند ، شهدا او را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می کنند ( شهید مهدی زین الدین) شهدا ! ما شما را شب جمعه یاد کردیم ، ما را کربلا یاد کنید. ‌
51.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هم‌اکنون حرم امام رضا علیه السلام با نوای برادر مجتبی ان شاء الله به زودی قسمت همه آرزومندان ، همین ساعت ، همین گوشه ی دنج حرم ، مهمان روضه ی اباعبدالله علیه السلام 🤲 @shalamchekojaboodi
‌ سال ۶۹ پادگان ولیعصر بودیم. جنگ تموم شده بود و می‌رفتیم اونجا بعد از حضور و غیاب، سازماندهی لشگرها انجام می شد و بعد هم می‌گفتن بروید دیگه در اختیار خودتون هستین. سعید گفت بیا بریم دم سینما سپیده یه ساندویچ بخوریم. گفتم بریم، ترک موتور نشستم و رفتیم اونجا. ساندویچ رو که گرفت یکی به من داد و یکی هم خودش برداشت، بعد هم نشست روی موتور و گازش رو گرفت و رفت ... من موندم بدون وسیله با صورت حساب ساندویچ. عادت داشتم به شوخی ها و سرکار گذاشتن های سعید. خیلی عاقلانه ، ساندویچ رو خوردم ، بعد هم دو تاشو حساب کردم و برگشتم. 😅 راوی ؛ آقای احمد   _________کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
«سلام خدا بر تو و شاگردانی که تربیت کردی.»