eitaa logo
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
370 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
411 ویدیو
6 فایل
✍️ خاطرات #شهید_سعید_شاهدی_سهی (جمع آوری و تدوین؛ به همت #خانواده شهید) ✅ ارسال مطالب با آدرس کانال 🔸ادمین👇 @moameni66shahedi
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود   درد رقیه تو پدر جان یتیمی است درد سه ساله تو مداوا نمی شود   شأن نزول رأس تو ویرانه من است دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی شود   بی شانه نیز می شود امروز سر کنم زلفی که سوخته گره اش وانمی شود   بیهوده زیر منت مرهم نمی روم این پا برای دختر تو پا نمی شود   صد زخم بر رخ تو دهان باز کره اند خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود   چوب از یزید خورده ای و قهر با منی از چه لبت به صحبت من وا نمی شود   کوشش مکن که زنده نگهداری ام پدر این حرف ها به طفل تو بابا نمی شود   شاعر: محمد سهرابی   سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
بابا بیا که خواب به چشمم نمیرود یک لحظه از نگاه تو یادم نمیرود شد گیسویم سفید به ما هم سری بزن از خانه ی یزید به ما هم سری بزن تا زنده ام به دور تو میگـردم ای پدر بایـد تو را به دسـت می آوردم ای پدر اینجا کسی بدون تو خوابش نبرده است اصلا کسی نمانده که سیلی نخورده است عمه به جای تک تک ما تازیانه خورد عمه برای تک تک ما تازیانه خورد بابا ببیـن که زجر چه آورده بر سرم از من نمانده غیر نفسهای آخرم جرمم فـقط بـهانه ی بابا گرفتن است افتادن ز ناقه خودش پا گرفتن است آنجا که من ز ناقه زمین خوردم ای پدر گر مادرت نبود که می مردم ای پدر سیلی دست زجر که پیدام کرده است دور از عمو یک عالمه دعوام کرده است موی مرا کشید سرم درد می کند از آن لگد که زد کمرم درد می کند رویم شبیه صورت زهرا کبـود شد مویم سفید قبل سفر که نبـود شد صابر خراسانی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
 سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد  حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی در هاله‌ای از گیسویی خاکستری باشد دختر دلش پر می‌کشد، بابا که می‌آید، موهای شانه کرده‌اش در معجری باشد ای کاش می‌شد بر تنش پیراهنی زیبا ... یا لااقل پیراهن سالم‌تری باشد  سخت است هم شیرین زبان‌ باشی و هم فکرت پیش عموی تشنه‌ی آب آوری باشد با آن‌همه چشم انتظاری باورش سخت است سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد شلاق را گاهی تحمل می‌کند شانه اما نه وقتی شانه‌های لاغری باشد اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد دور و برِ گم گشته‌ی بی‌یاوری باشد خواهرتر از او کیست؟ او که، هر که آب آورد، چشمش به دنبال علی اصغری باشد وای از دل زینب که باید روز و شب انگار در پیش چشمش روضه‌های مادری باشد وای از دل زینب که باید روضه‌اش امشب «بابا ! مرا این بار با خود می‌بری؟» باشد بابا ! مرا با خود ببر، می‌ترسم آن بدمست در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد  باید بیایم با تو، در برگشت می‌ترسم در راه خار و سنگ‌های بدتری باشد باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه شاید برای او شب راحت تری باشد؟ قاسم صرافان سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini