eitaa logo
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
283 دنبال‌کننده
987 عکس
224 ویدیو
2 فایل
✍️ خاطرات #شهید_سعید_شاهدی_سهی (جمع آوری و تدوین؛ به همت #خانواده شهید) ✅ ارسال مطالب با آدرس کانال 🔸خاطرات ، عکس و ... درباره سعید را می توانید به این شناسه ارسال نمایید 👇 @moameni66shahedi 🔹آدرس کانال در بله ؛ https://ble.ir/shalamchekojaboodi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔖 | اگر تا کنون موفق به مطالعه کامل بیانات اخیر رهبر انقلاب در نخستین دیدار هیئت دولت چهاردهم نشدید، می‌توانید بسته‌ی پیش رو را مرور کنید: 🖼 خبر و بسته خبری khl.ink/f/57420 ✏️ متن کامل بیانات khl.ink/f/57426 🎧 صوت کامل بیانات khl.ink/f/57422 🎥 فیلم کامل بیانات khl.ink/f/57423 📸 گزارش تصویری khl.ink/f/57421 🎙 پادپخش خط دیدار khl.ink/f/57425 💻 farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣📣📣 سلام و عرض ادب عصر جمعه تان به خیر اگر از دوستان آقا سعید کسی هست بتواند در جمع آوری خاطرات و انجام برخی مصاحبه ها به صورت تلفنی و یا حضوری، یاری دهد، لطفاً به این شناسه پیام دهد 👇 @moameni66shahedi
ایام فاطمیه ۵ شب خونه مون هیئت بود‌ و یه شب جلو در ایستاده بودیم‌که آقا سعید با تمام وجود یه نگاهی که انگار نگاه آخرشه انداخت و بی مقدمه گفت: آقا سید! ما دیگه رفتنی شدیم. سرم‌ رو سمتش برگردوندم و دلم یه هو خالی شد، گفتم کجا آقا سعید؟ یه لبخندی زدم و گفتم جایی نمی ری. اون شب گذشت. فردا شب طبق معمول جلو در ایستاده بودم و به مهمان‌های هیئت خوشامدگویی می‌کردم که دیدم آقا سعید اومد؛ _سلام آقا سعید _سلام آقا سید _دیدی گفتم آقا سعید (جایی نمی ری)... چیزی نگفت و انگار شرمنده شد، اومد تو، با تمام وجود میونداری کرد. مثل اینکه برگه امتحانشو داشتن ازش می‌گرفتند و داشت جوابا رو تند تند می‌نوشت؛ یا زهرا یا زهراااااا آخر شب هم یه خداحافظی گرمی کرد و این شد آخرین دیدارم. تا روزی که بزرگترین جدایی بعد از فوت پدرم برام پیش اومد و با حاج محسن(حسینی) و دوستای دیگه رفتیم معراج؛ آقا سعید با آرامش کامل دراز کشیده بود. من موندم با یه برادری که قرار بود صیغه اخوت بخونیم اما فرصت نشد که بشه. والسلام رفت و تا سالهای سال کسانی رو می دیدم که انگار خود سعید بودند و حتی صدایش را می شنیدم و می‌خواستم صدایش کنم؛ آقا سعید! اما سرابی بیش نبود... راوی: آقای ( در تصویر دست بر شانه سعید گذاشته) _____ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
ما سینه زدیم و بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند
امروز یکی از دوستان سعید تماس گرفت و گفت امسال برای اولین بار زیارت اربعین قسمتش شده بود و تا حدی این زیارت رو منوط به حس ارتباط صمیمانه با سعید می‌دونست. دو شب قبل خواب آقاسعید رو دیده که با یه موتورسیکلت توی مسیر پیاده‌روی اربعین بین موکب‌ها سعید حضور داشته، وضع و لباسش شبیه حاج بخشی بوده و سن سعید بیشتر از سن شهادت(۲۷ سالگی) بوده ولی با موهای مشکی با یه پرچم روی موتورش، با این حالت رفیقش رو می‌بینه و گرم صحبت باهم دیگه می‌شن. دوست سعید بهش میگه که امسال برای اولین بار اومده زیارت کربلا، که سعید در پاسخش تعجب می‌کنه و میگه اِ ...چرا و ... در ادامه میگه بازم اینجا بیا و تشویقش میکنه به حضور‌های بعدی و حرف‌های دیگه‌ای هم بین‌شان رد و بدل میشه و کلا ایشون خیلی خوشحال و دلگرم شده از این خواب سعید و از این دیدار در مسیر مشایه @shalamchekojaboodi
‌┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ ۱۱ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۱۸ آغاز کانالی در پیام رسان بله بود با نام شلمچه کجا بودی و امروز ۱۱ شهریور ۱۴۰۳ ساعت ۱۸:۱۸ بعد از اینکه حدود ۴۰۵ خاطره از شهید سعید شاهدی در این کانال قرار گرفت، این یادمان مجازی یکساله شد ‌ این یادمان یکساله شد با همه عنایات شهیدانه و رجعت دوباره‌ی یک شهید در اذهان و قلوب. ماجرای عجیبی بود و داستان عجیبی رقم خورد.‌ فکرش را هم نمی کردیم سعید چنین فراخوانی بزند و ۹۰ راوی تا امروز برای گفتن خاطراتش به خط کند. خاطراتی که به زعم ما ناگفته هایش بیشتر از گفته هایش می باشد و هنوز راویان بسیاری هستند که خاطراتشان را نگفته اند و یا کامل نگفته اند. این یکسال دوران عجیبی برای ما و خیلی ها بود. این حضور مستمر، این خاطراتی که حال و هوای مان را هوایی کرد. این هدایت سعیدانه و شهیدانه بارها و بارها ما را شگفت زده کرد. و آنقدر این حضور برای مان شیرین بود که خدا می داند... @shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ خاطراتش شیرین بود به شیرینی خودِ سعید و به حلاوت لبخندها و قهقهه های مستانه اش، به شیرینی نگاه های زیبایش. خاطراتش آمیخته به احلی من العسل شده بود و شیرین تر از شیرین. می خواستیم از کنار برخی ساده عبور کنیم اما نمی شد که نمی شد. سعید آمد ... با تمام عشقی که در وجودش شعله ور بود. آمد، با تمام شوخی ها و شلوغ بازی ها و جسارت ها و شجاعت‌هایش ... سعید آمد و قامت بلندش را که حالا سربه فلک کشیده بود به نمایش کشید. گاهی ما را از اعماق جان خنداند و گاهی از اعماق قلب سوزاند و رودی از اشک جاری ساخت. سعید آمد و ما را دلتنگ لحظات بودنش کرد. گاهی دلمان می خواست سر بر شانه اش بگذاریم و بگرییم. از فراق و غصه های بعد از او بگوییم. از دلتنگی ... اما نشد... سهم ما از او فقط سوختن بود و ساختن... ساختیم و با نبودنش کنار آمدیم، با خاطرات ناگفته و نیمه گفته اش کنار آمدیم، با کمبودها و حرفهای ناگفته‌ی خودمان کنار آمدیم. و حالا به قرار یکساله‌مان رسیدیم ... @shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعضی موقع‌ها اعزام نداشتیم و نیروها تک به تک، دو تا دوتا، بیست تا بیست به گردانها معرفی می شدند. هیچ وقت این صحنه یادم نمی ره، یه روز من تو اتاق (فرماندهی) گردان حمزه سیدالشهدا(ع) نشسته بودم، به من گفتن آقا سید! یه نفر از تسلیحات لشگر انتقالی گرفته اومده اینجا. من گفتم خب بگید بیاد. سعید اومد... آقا من حجب و حیای این بشر طوری در ذهنم مونده که انگار همین الان جلوم واستاده خدا بیامرز. انقدر این حجب و حیا داشت که اصلا سر بلند نکرد منو نگاه کنه. گفتم توی تسلیحات چی کار می کردی؟ گفت هیچی! بار می آوردند خالی می کردیم، کمک می کردم، همه کار می کردم. گفتم چرا از اونجا اومدی اینجا؟ گفت دوست دارم تو گردان پیاده باشم؛ گردان، فضای شادی داره، نمی دونم چی داره، یه دلایلی برای خودش جور کرد و گفت. بعدا فهمیدم چون اون موقع برخی دوستانش هم تو گردان حمزه بودند، به خاطر علاقه و ارتباطی که با اونا داشت، اومده بود یه کم که از اومدنش به گردان گذشت، اون سعیدِ آرومی که اصلا روش نمی شد تو صورت آدم نگاه کنه، به یه جوونی تبدیل شد که من نگاش می کردم می گفتم سعید! آیا تو همون سعیدِ روزِ اولی؟! که اومدی تو اتاق من‌ واستادی، سرِتو بلند نمی کردی؟!!!😅 می زد زیر خنده؛ خنده هاش به عالمی می ارزید. موقعی که می خندید اگه غم دنیا تو دلت بود خالی می شد. خدا روحش رو شاد کنه راوی: آقای سید محمد (فرمانده وقت گردان حمزه سیدالشهدا(ع)) ____ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
من فکر نمی‌کنم کسی تو این سنی که سعید شاهدی وارد گردان شد، اخلاقی مثل او داشت. اخلاقش اخلاق پیغمبری بود، برخوردش برخورد پیغمبری بود. اصلاً روحیه شاد‌ و خندوندن ش‌ طوری بود که وقتی بچه‌ها باهاش می‌نشستند هیچ احساس خستگی نمی کردند، حتی تو خط شلمچه، تو گرمایی که آب گیرمون نمیومد، یخ گیرمون نمیومد، غذا هم گیرمون نمی‌اومد، ولی این بشر اگه ببینی یه ذره اخماش تو هم باشه یا پکر باشه به خاطر اینکه آب نرسیده، غذا نرسیده، پشه ها بچه ها رو خوردند، اصلا تو این وادی ها نبود. تو بدترین شرایط، همون روحیه‌ی شاد خودش رو حفظ می کرد و هر چی می دید، خدا می دید. می گن شهدا هم طبقه بندی شده اند دیگه، سعید(به نظر من) طبقه‌ش خیلی بالاست. از اوناست که خدا اگر بخواد بهش قصری عنایت کنه از اون قصرهای خوب و قشنگ و مشدی ش به سعید می ده ان شاء الله. راوی: آقای سید محمد ____ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ریل | به دِعبِل بگو: شعر کامل شد اینجا... ☝ روضه‌خوانی حاج مهدی رسولی در سالروز شهادت امام رضا(ع) در حضور رهبر انقلاب. ۱۴۰۰/۷/۱۵ 💻 Farsi.Khamenei.ir
یه بار با سعید تو قطعه ۲۸ سر قبر یکی از شهدا ایستاده بودیم و یه صحبت کوچولو با هم داشتیم؛ سعید گفت می خوام برم تفحص. گفتم تو دیگه الان ازدواج کردی سعید، زن و بچه داری (چون همسر شهید گرفته بود و از اون شهید هم یه فرزند داشت) گفتم سعید جان الان دیگه وقتش نیست. (خیلی مصمم و به حالت تاکیدی) گفت؛ آقا سید! من تاااااا‌ شهییید نشمممم... دست بر نمی دارمممم. طولی نکشید که شهید شد و موقع غسلش در کانون ابوذر، بالا سرش اومدم. راوی: آقای سید محمد _________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
هدایت شده از بیداری ملت
🔴دعا برای سلامتی رضا سراج... هفده سال پیش برای بسیج دانشجویی، "طرح تحول و تعالی" نوشت وقتی هنوز کسی به این کلیدواژه‌ها آشنا نبود.... ایده محوری او پس از ۸۸، جریان سازی از طریق شبکه چندلایه رسانه ای بود که سعی کرد به یک مدل کارا و موثر بدل شود. او این لحظات در بستر بیماری به دعای شما محتاج است.... 🔴 👇 @bidariymelat
‌ با اجازه مادر سادات رخت عزای پسرش را نه از جان بلکه از تن در می‌آوریم و می‌گوییم ای حسین! داغ تو تا ابد در سینه ما خواهد ماند... 🔹حلولِ ماهِ ربیع الاول ماهِ شادی و شادمانیِ اهل بيت(ع) را تبریک عرض می‌نماییم🌺🌺 ‌
ماه ربیع الاول، بهار زندگی است ⭕️مقام معظم رهبری: بعضی از اهل معرفت و اهل سلوک معنوی معتقدند که ماه ربیع‌الاول، به معنای حقیقی کلمه، ربیع حیات است، ربیع زندگی است؛ زیرا در این ماه، وجود مقدس پیامبر گرامی و همچنین فرزند بزرگوارش حضرت ابی‌عبداللّه جعفربن‌محمدالصّادق ولادت یافته‌اند و ولادت پیغمبر سرآغاز همه‌ی برکاتی است که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است. ‌
‌ ‌ هر کس در شب‌ جمعه شهدا را یاد کند، شهدا او را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند. (شهید مهدی زین الدین) ‌شهدا را با یاد کنیم ♥️ ‌ @shalamchekojaboodi