⏳⌛️
ابراهیم خندید و گفت:درمنطقه المهدی در همان روزهای اول پنج جوان به گروه ما ملحق شدند.آن ها از یک روستا باهم به جبهه امده بودند.چند روزی گذشت دیدم این ها اهل نماز نیستند!
تااینکه باآنها صحبت کردم متوجه شدم بندگان خدا آدم ها ساده ای اند و به خاطر علاقه به امام(ره)به جبهه آمده اند و ازطرفی دوست دارند نماز را یاد بگیرند.
بعداز یاد دادن وضو یکی از بچه ها را صدا زدم و گفتم:این آقا پیش نماز شما هر کاری کرد شما هم انجام بدیدمن هم کنارشمامی ایستم ذکرهای نماز را تکرار میکنم تا یاد بگیرید.
در رکعت اول وسط خواندن حمد,امام جماعت شروع کرد سرش را خاراندن,یکدفعه دیدم آن پنج نفر شروع کردند به خاراندن سر!!😑😶
خیلی خنده ام گرفت اما خودم را کنترل کردم.اما در سجده,وقتی امام جماعت بلندشد مُهر به پیشانیش چسبیده بود و افتاد.👀
پیش نماز به سمت چپ خم شد که مهرش را بردارد.یکدفعه دیدم همه آن هابه سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز کردند.
اینجا بود که دیگر نتوانستم تحمل کنم و زدم زیر خنده.😀😂
#طنز
#زندگی_نامه
🖊روایت خاطرات شهید ابراهیم هادی
@lezat_e_daanaayee2
#زندگی_نامه 📝
#امام_جواد (ع) 💖
🍃 نـام: محمد
💓 ﻛﻨﻴﻪ: ﺍﺑﻮ جعفر
🌹 لقب ها: جـواد، تقی، مرتضـی، قانع،
رضی، مختـار، متوکـل، منتجب
💫 نام ﭘﺪﺭ: امامـ رضـا (ع)🕊😍
🎀 نام ﻣﺎﺩﺭ: بانـو سبیکه (س)
🎉 ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻭﻻﺩﺕ: #ده رجب، سالــ ۱۹۵ هـ ق
🎈 ﻣﻜﺎﻥ ﻭﻻﺩﺕ: ﻣﺪﻳﻨﻪ
✔️ ﻣﺪت ﻋﻤﺮ: ۲۵ ﺳﺎﻝ
✨ همسران: سمانه مغربیـه، ام الفضل ملعون
❤️ فرزندان: علی، موسی، حکیمه،
زینب، فاطمه، امامه
🍂 ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ:
معتصم، خلیفه عباسی و جعفر، پسر مأمون،
سمی را در #انگور تزریق کردند و برای ام فضل فرستادند.
ام فضل نیز آن را در میان کاسه ای گذاشت و جلو امام جواد (ع) نهاد و از آن انگور بسیار توصیف کرد.
سرانجام آن حضرت از انگور خورد و طولی نکشید که آثار سم را در خود احساس کرد و...
🗡 ﻗﺎﺗﻞ: امّ الفضل (همسر آن حضرت)
🥀 ﺯﻣﺎﻥ ﺷﻬﺎﺩﺕ: آخـر ذی القعده، سال ۲۲۰ ﻫـ ق
🕌 مقبـره : کاظمیـن
شهادت مظلومانه امام جواد (ع)را به همه شما دوستان تسلیت میگوییم 🍃
🥀 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج 🥀