#وصیت_نامه_شهدا
#شهید_باکری
وصیت نامه شهید مهدی باکری
یا روح الله و شما ای پیروان صادق یا شهیدان
خدایا چطور وصیتنامه بنویسم در حالیکه سراپا گناه و معصیت و نافرمانی ام. گرچه از رحمت و آمرزش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. می ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی از ما راضی نباشی. ای وای که سیه روز خواهم بود. خدایا چه قدر دوستداشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. یا اباعبدالله شفاعت! آه چه قدر لذتبخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، و چه کنم که تهیدستم، خدایا تو قبولم کن.
سلام بر روح خدا، نجات بخش ما از عصر حاضر، عصر ظلم وستم، عصر کفر و الحاد، عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعی اش. عزیزانم شبانه روز باید شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین صادق این نعمت شویم و باید خطر وسوسه های درونی و دنیافریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل، تنها چاره ساز است.
ای عاشقان اباعبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت، گونه ها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری به جا آورده باشیم.
وصیت به مادرم و خواهران و برادرانم و اهل فامیل: بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست، همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید، پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید، اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. پیوسته تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آن ها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابوالفضل برای اسلام ببار آیند. از تمامی افرادی که از من رنجیده اند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد. خدایا مرا پاکیزه بپذیر.
شادی روحش صلوات
#شهادت
#وصیت_نامه_شهدا
#شهید_باکری
وصیت نامه شهید مهدی باکری
یا روح الله و شما ای پیروان صادق یا شهیدان
خدایا چطور وصیتنامه بنویسم در حالیکه سراپا گناه و معصیت و نافرمانی ام. گرچه از رحمت و آمرزش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. می ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی از ما راضی نباشی. ای وای که سیه روز خواهم بود. خدایا چه قدر دوستداشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. یا اباعبدالله شفاعت! آه چه قدر لذتبخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، و چه کنم که تهیدستم، خدایا تو قبولم کن.
سلام بر روح خدا، نجات بخش ما از عصر حاضر، عصر ظلم وستم، عصر کفر و الحاد، عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعی اش. عزیزانم شبانه روز باید شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین صادق این نعمت شویم و باید خطر وسوسه های درونی و دنیافریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل، تنها چاره ساز است.
ای عاشقان اباعبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت، گونه ها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری به جا آورده باشیم.
وصیت به مادرم و خواهران و برادرانم و اهل فامیل: بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست، همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید، پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید، اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. پیوسته تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آن ها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابوالفضل برای اسلام ببار آیند. از تمامی افرادی که از من رنجیده اند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد. خدایا مرا پاکیزه بپذیر.
شادی روحش صلوات
#شهادت
#وصیت_نامه_شهدا
#شهید_باکری
وصیت نامه شهید مهدی باکری
یا روح الله و شما ای پیروان صادق یا شهیدان
خدایا چطور وصیتنامه بنویسم در حالیکه سراپا گناه و معصیت و نافرمانی ام. گرچه از رحمت و آمرزش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. می ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی از ما راضی نباشی. ای وای که سیه روز خواهم بود. خدایا چه قدر دوستداشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. یا اباعبدالله شفاعت! آه چه قدر لذتبخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، و چه کنم که تهیدستم، خدایا تو قبولم کن.
سلام بر روح خدا، نجات بخش ما از عصر حاضر، عصر ظلم وستم، عصر کفر و الحاد، عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعی اش. عزیزانم شبانه روز باید شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین صادق این نعمت شویم و باید خطر وسوسه های درونی و دنیافریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل، تنها چاره ساز است.
ای عاشقان اباعبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت، گونه ها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری به جا آورده باشیم.
وصیت به مادرم و خواهران و برادرانم و اهل فامیل: بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست، همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید، پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید، اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. پیوسته تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آن ها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابوالفضل برای اسلام ببار آیند. از تمامی افرادی که از من رنجیده اند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد. خدایا مرا پاکیزه بپذیر.
شادی روحش صلوات
#شهادت
خاطرات شهدا
🔵 فرصت تبلیغ
هیچ فرصتی را برای تبلیغ از دستن نمی داد. به هر بهانه ای در هر جمعی که بود نکته ای را یادآوری می کرد. یه بار در جمع بچه های دبیرستانی مشغول شوخی و خنده بودند شکلات های را از جیبش درآورد و تعارف کرد. همه برداشتند و مشغول خوردن شدند. گفت: ببینید بچه ها روی بستش چی نوشته؟ نوشته: آیدین.
یعنی؟؟آآآی ....دین!
مواظب دینتون باشید.
شادی رو شهید ضابط صلوات
#محرم
#شهادت
📚کتاب شیدایی، ص82.
@shamem_hoozoor
🌹🌹🌲🌲
#وصیت_نامه_شهید_محمود_رضا_تورجی_زاده
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله ربالعالمین، شهادت میدهم که معبودی جز الله نیست و برای رشد انسانها پیامبرانی فرستاده که نبی اکرم محمد ابن عبدالله خاتم آنان است.
او نیز برای استمرار راه صحیح این امت و عدم انحراف از مبانی عالیه اسلام حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان ولی و وصی بعد از خود معرفی نمود.
شهادت میدهم قیامت حق است و میزانی برای سنجش اعمال وجود دارد. بهشت و دوزخ حق است و اجر و جزایی در پی اعمال است.
امشب که قلم بر کاغذ میرانم، انشا الله هدفی جز رضای دوست و انجام وظیفه ندارم؛ در راه وظایفی که بر عهدهام گذاشته شده از ایثار جان و … هیچ دریغی ندارم.
زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم به نیت لقای خدا و شهادت بود، امروز بعد از گذشت این مدت راغبتر شدهام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن را بنماید.
خدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیت به تن کردم که برای من کفنی باشد آغشته به خون.
خدایا همیشه نگران بودم که عاملی باشم برای ریخته شدن اشک چشم امام عزیز.
اگر در این مدت بر این نعمت بزرگ شکری درخور نکردم و یا از اوامرش تمردی نمودم بر من ببخش.
خدایا معیار سنجش اعمال خلوص است. من میدانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم امیدوارم.
اگر گناه و معصیت کورم کرده، بینای رحمتم. با لطف و کرم خود مرا دریاب که با لیاقت فرسنگها راه است.
هم رزمانم، سخنی با شما دارم. همیشه گفتهام :
بسیجیها، سپاهیها … این لباسی که بر تن کردهاید خلعتی است از جانب فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) پس لیاقت خود را به اثبات برسانید.
نظم در امور را سرلوحه خود قرار دهید. روز به روز بر معنویت و صفای روح خود بیفزایید، نماز شب را وظیفه خود بدانید، حافظی بر حدود الهی باشید، در اعمال خود دقت کنید که جبهه حرم خداست؛ در این حرم باید از ناپاکیها به دور بود.
عزیزانم، امام را همچون خورشیدی در بر بگیرید، به دورش بچرخید، از مدارش خارج نشوید که نابودیتان حتمی است.
📚گلزار چیذر
🌹🌹🌲🌲
#شهادت
#زیارت
زیارت امام صادق(ع)
بسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِیمِ
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،
سلام بر تو اى امام راستین، سلام بر تو اى وصىّ ناطق،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
سلام بر تو اى مصلح برتر، سلام بر تو اى بزرگ بزرگان،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،
سلام بر تو اى صراط استوار، سلام بر تو اى چراغ تاریکىها،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
سلام بر تو اى دفع کننده مشکلات، سلام بر تو اى کلید خیرات،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،
سلام بر تو اى معدن برکات، سلام بر تو اى که دارنده حجتها و دلایلى،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
سلام بر تو اى صاحب برهان هاى آشکار، سلام بر تو اى یاور دین خدا،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ،
سلام بر تو اى ناشر حکم خدا، سلام بر تو اى داور در امور مهم،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
سلام بر تو اى برطرف کننده اندوهها، سلام بر تو اى مورد اعتماد راستگویان،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،
سلام بر تو اى زبان گویندگان، سلام بر تو اى جانشین بیمناکان،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
سلام بر تو اى رهبر راستگویان صالح، سلام بر تو اى سرور مسلمانان،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ،
سلام بر تو اى هدایتگر گمراهان، سلام بر تو اى آرامش مطیعان،
اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
گواهى مى دهم اى مولایم که تو در مسیر هدایتى ریسمان مستحکم، خورشید نیمه روز،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى،
دریاى کرم، پناهگاه مردم و الگوى برتر مىباشى،
صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى العَبّاسِ عَمِّ رَسُولِ اللّهِ،
درود بر روان و پیکرت و سلام بر تو و بر عباس عموى رسول خدا که درود
صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِـهِ وَسَلَّمَ وَرَحْمَهُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
و رحمت و برکات خدا بر او باد.
سپس دو رکعت نماز زیارت خوانده شود.
#شهادت
#امام_صادق(ع)
خاطرات شهدا
🔵 فرصت تبلیغ
هیچ فرصتی را برای تبلیغ از دستن نمی داد. به هر بهانه ای در هر جمعی که بود نکته ای را یادآوری می کرد. یه بار در جمع بچه های دبیرستانی مشغول شوخی و خنده بودند شکلات های را از جیبش درآورد و تعارف کرد. همه برداشتند و مشغول خوردن شدند. گفت: ببینید بچه ها روی بستش چی نوشته؟ نوشته: آیدین.
یعنی؟؟آآآی ....دین!
مواظب دینتون باشید.
شادی رو شهید ضابط صلوات
#محرم
#شهادت
📚کتاب شیدایی، ص82.
@shamem_hoozoor
❇️مهمانی فرشته ها
حسین و دوستش از مدتها قبل روز شماری می کردند و به امید آمدن آن روز روز های انتظار را با بی صبری و اشتیاقی فراوان سپری می کردند ؛ روز هایی که قرار بود به مهمانی با شکوهی بروند ، آن کبوترهای بی قرار که آرام و قرار نداشتند ، از مدتها قبل ساک خود را آماده کرده بودند و پوتین های خود را تا ملکوت برق انداخته بودند . با لاخره روز موعود فرار رسید حسین با دوستش آماده حرکت می شدند ، مادرش با نگرانی چشمان بارانی اش را با گوشه ای از چادر گل گلی اش پاک می کرد و با آب و قرآن صبورانه همچون سروی مقاوم، اما با دلی شکسته از جدایی فرزندش ایستاده بود ، اما حسین از خوشحالی انگار در حال پرواز بر روی ابر ها بود و همان طور که بند پوتینش را محکم می کرد مادرش را دلداری می داد و در حالی که بوسه بر صورت مادرش می زد ؛با او خداحافظی کرد و رفت .
مادرش با باران صلوات ، آب و قرآن به دست با چشمانش او را تا پایان جاده انتظار همراهی کرد ، حسین رفت و مادر یکه و تنها روز های انتظار را بی صبرانه و مشتا قانه به امید دیدن روی حسین سپری می کرد ؛ روز ها و ماهها می گذشت و مادر همچنان چشم به در دوخته و منتظر وارد شدن حسین بود تا این که در یکی از روز ها صدای زنگ درب حیاط به
گوش رسید مادر آن چنان خوشحال شد که مثل پرنده ای که بال در آورده باشد به طرف درب حیاط رفت و فکر کرد حسین است، اما هنگامی که درب را باز کرد ، متعجبانه دید که پست چی است و نامه حسین را برای او آورده ، مادر آن را گرفت با ز کرد و با چشمان بارانی اش شروع به خواندن کرد ، بوی عطرش فضای خانه را پرکرده بود و بعد از خبر سلامتی اش گفته بود، بعد از یک عملیات مهم به زودی بر می گردد لبخندی از روی رضایت بر لبانش نقش بست . مادر همچنان منتظر روز ها را سپری می کرد تا اینکه یک روز حسین با دوستش به خانه آمدند مادرش آن چنان خوشحال بود که مثل پروانه در اطراف شمع وجود فرزندش می چرخید عطر باران صلوات ، بوی گل محمدی و بوی لباس های خاکی همه جا را پرکرده بود چه فضای دل انگیزی شده بود ، مادر ش با خوشحالی حسین را تا اتاق همراهی می کرد و بوسه بر پیشانی اش می زد که هر دو وارد اتاق شدند مادر ش که مثل همیشه سماورش روشن بود در حالی که چایی را می ریخت از حال و هوای مهمانی سؤال کرد او گفت :
-در آنجا می توان عطر بال ملائک را استشمام کرد.
آن روز بهترین روز آن دو بودو مادر ش آن روز را هیچگاه فراموش نخواهد کرد و به دفتر خاطرات قلبش خواهد سپرد. آن ها در کنار هم روز ها را به خوبی می گذراند و متوجه گذشت زمان نبودند تا اینکه کم کم زمان رفتن فرا می رسید زمانی که قطار عمر با ید مسافران ملکوت را تا مهمانی فرشته ها پیش می برد؛ پس باید می رفتند تا این بار برای همیشه جاودانه و به یاد گار بمانند ، رفت تا بر دفتر خاطرات قلب مادرش سرمشق ایثار و شهادت را حک نماید . این بار نیز مادرش با چشمانی بارانی حسین را تا پایان جاده انتظار تا سفری ملکوتی و همیشگی بدرقه نمود این بار حسین و دوستش برا ی همیشه در نزد خدا و در مهمانی فرشته ها (ِ(عنْدَرَبِّهِمْ يرْزَقُونَ ؛ نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند))
(آل عمران آیه 169) شدند .
✍️خ. محمدجانی
#شهادت
#ایثار
#ولایت
❇️وصیت نامه شهدا
وصیت نامه شهید ناصر بختیاری
...من خودم را لایق نمیدانم که در جواب ندای هل من ناصر ینصرنی به امام کبیرمان لبیک بگویم... ولی از امام (ره) می خواهم که مرا دعا کند تا بلکه نزد خداوند مورد قبول واقع شوم و به درجه ای که در نهایت شهادت است برسم.
...خدایا شکر می کنم که مرا آزاد آفریدی تا آزاد فکر کنم تا بتوانم بندگیت را به جای آورم.
خدایا! شکر تو را که مرا پاسدار انقلاب خمینی ات قرار دادی تا اینکه بتوانم خونم را فدای حسینت بکنم.
خدایا! شکر تو را که مرا از این نعمت انقلاب سرخ خمینی برخوردار نمودی و به آن درجه ای رساندی که لیاقتش را نداشتم.. ..آگاه باشید که در این برهه از زمان مسئولیت سنگینی بر دوش دارید. شما پاسدار خون های ریخته شده برای اسلام عزیز هستید و باید شما عزیزان پیام خون شهیدان و شعار آنها را با کار و کوشش در راه خدا به جهانیان صادر نمائید، و ثابت کنید که می توانیم در پناه اسلام غیر وابسته به ابرقدرت ها باشیم و به شعار بهشتی مظلوم و دیگر شهدا تحقق بخشیم و ندای مظلومانه امتمان را به گوش تمام مستضعفان جهان برسانیم تا اینکه لرزه بر اندام پوسیده مستکبران داخلی و خارجی بیندازیم...
و مستضعفین خود تصمیم بگیرند و حاکم روی زمین باشند همانطوریکه که خداوند به بندگانش وعده داده است:
"و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین..." تا اینکه مقدمه ای برای ظهور مهدی (عج) و افراشته شدن پرچم لااله الاالله در جهان باشد.
#شهادت
♣♣
#وصیت_نامه_شهدا
#شهید_محمد_رضا_خازن
«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون؛ البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده اند، بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود.»(سوره آل عمران، آیه178)
سوگند به خدا که همواره از مکتب و دین و امام دفاع خواهیم کرد(حضرت عباس(ع) در روز عاشورا)
اگر ملت می دید که ما با یک حادثه کنار می رویم، هر گز به صحنه نمی آمد.(امام خمینی(ره))
اگر کشوری، بیست میلیون جوان دارد، باید بیست میلیون تفنگدار داشته باشد. (امام خمینی(ره))
ای برادر و ای خواهر، شهیدانمان چنین پیام می دهند که باید سیاهی شب را با سرخی خون خود شکافت و معنای حیات رادر طلوع فجر چنین نوشت:
می سوزیم تا با کفر نسازیم، می رویم تا ایمان نرود، کشته می شویم تا چراغ توحیدرا نشکنند و امروز شهید می شویم که فردا بماند و شما باید بمانید شهید شوید. اینک که این نوشته را می خوانید، حقیر در میان شما نبوده و فقط یادی از من خواهد بود. پس بگویم: ای برادران و ای خواهران زندگی کردن در این دنیا و عصر مغشوش و پر از فتنه، پایمردی ها می خواهد، هدایت از طرف خدا و صبر و استقامت می خواهد، امیدوارم خدا این توفیق را نصیب ما بگرداند که هدایتش ده و بسوی او راه گیریم و از این ظلمتکده به منبع نور و صداقت و پاکی رسیده و از این چشمه های الهی سیرابل شویم.
ای خواهران و ای برادران، سعی کنید برای خدا، خود را خالص کنید.به فکر خدا باشید و بدانید که خدا در روز قیامت از اعمال ما سوال خواهد کرد. پس این زندگی پست فانی را به دنیا پر از نعمت الهی و صفا و پاکی او بفروشید . 29/12/1360 محمد رضا خازن.
📚 منبع : مهین مهرورزان، غلامرضا شعبانپور، ص224.
♣♣
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
#اربعین
#شهادت
#لبیک_یا_حسین(ع)
❇️مهمانی فرشته ها
حسین و دوستش از مدتها قبل روز شماری می کردند و به امید آمدن آن روز روز های انتظار را با بی صبری و اشتیاقی فراوان سپری می کردند ؛ روز هایی که قرار بود به مهمانی با شکوهی بروند ، آن کبوترهای بی قرار که آرام و قرار نداشتند ، از مدتها قبل ساک خود را آماده کرده بودند و پوتین های خود را تا ملکوت برق انداخته بودند . با لاخره روز موعود فرار رسید حسین با دوستش آماده حرکت می شدند ، مادرش با نگرانی چشمان بارانی اش را با گوشه ای از چادر گل گلی اش پاک می کرد و با آب و قرآن صبورانه همچون سروی مقاوم، اما با دلی شکسته از جدایی فرزندش ایستاده بود ، اما حسین از خوشحالی انگار در حال پرواز بر روی ابر ها بود و همان طور که بند پوتینش را محکم می کرد مادرش را دلداری می داد و در حالی که بوسه بر صورت مادرش می زد ؛با او خداحافظی کرد و رفت .
مادرش با باران صلوات ، آب و قرآن به دست با چشمانش او را تا پایان جاده انتظار همراهی کرد ، حسین رفت و مادر یکه و تنها روز های انتظار را بی صبرانه و مشتا قانه به امید دیدن روی حسین سپری می کرد ؛ روز ها و ماهها می گذشت و مادر همچنان چشم به در دوخته و منتظر وارد شدن حسین بود تا این که در یکی از روز ها صدای زنگ درب حیاط به
گوش رسید مادر آن چنان خوشحال شد که مثل پرنده ای که بال در آورده باشد به طرف درب حیاط رفت و فکر کرد حسین است، اما هنگامی که درب را باز کرد ، متعجبانه دید که پست چی است و نامه حسین را برای او آورده ، مادر آن را گرفت با ز کرد و با چشمان بارانی اش شروع به خواندن کرد ، بوی عطرش فضای خانه را پرکرده بود و بعد از خبر سلامتی اش گفته بود، بعد از یک عملیات مهم به زودی بر می گردد لبخندی از روی رضایت بر لبانش نقش بست . مادر همچنان منتظر روز ها را سپری می کرد تا اینکه یک روز حسین با دوستش به خانه آمدند مادرش آن چنان خوشحال بود که مثل پروانه در اطراف شمع وجود فرزندش می چرخید عطر باران صلوات ، بوی گل محمدی و بوی لباس های خاکی همه جا را پرکرده بود چه فضای دل انگیزی شده بود ، مادر ش با خوشحالی حسین را تا اتاق همراهی می کرد و بوسه بر پیشانی اش می زد که هر دو وارد اتاق شدند مادر ش که مثل همیشه سماورش روشن بود در حالی که چایی را می ریخت از حال و هوای مهمانی سؤال کرد او گفت :
-در آنجا می توان عطر بال ملائک را استشمام کرد.
آن روز بهترین روز آن دو بودو مادر ش آن روز را هیچگاه فراموش نخواهد کرد و به دفتر خاطرات قلبش خواهد سپرد. آن ها در کنار هم روز ها را به خوبی می گذراند و متوجه گذشت زمان نبودند تا اینکه کم کم زمان رفتن فرا می رسید زمانی که قطار عمر با ید مسافران ملکوت را تا مهمانی فرشته ها پیش می برد؛ پس باید می رفتند تا این بار برای همیشه جاودانه و به یاد گار بمانند ، رفت تا بر دفتر خاطرات قلب مادرش سرمشق ایثار و شهادت را حک نماید . این بار نیز مادرش با چشمانی بارانی حسین را تا پایان جاده انتظار تا سفری ملکوتی و همیشگی بدرقه نمود این بار حسین و دوستش برا ی همیشه در نزد خدا و در مهمانی فرشته ها (ِ(عنْدَرَبِّهِمْ يرْزَقُونَ ؛ نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند))
(آل عمران آیه 169) شدند .
✍️خ. محمدجانی
#شهادت
#ایثار
#ولایت