eitaa logo
شمیم حضور
47 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
809 ویدیو
218 فایل
**به نام خدا با صلوات بر محمد و آل محمد و امام شهدا. السلام علیک یا مولانا یا صاحب الزمان(ع). خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که تغییر یافتنی نیست. «رب هب لی حکما و الحقنی با الصالحین» التماس دعای فرج
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  مُحکمات
🔴دشمنانِ ما با تبلیغات گسترده، تمامِ تلاششان را برای دور کردن ما از مکتبِ اهل بیت انجام می دهند و انسانهای زیادی را به ورطه ی هلاکت دنیایی و آخرتی کشانده اند... 👌با وجودِ این که میدانیم راهِ حق چیست و مکتبی وجود دارد که بشر را نجات می دهد .... آیا انصاف است که در انجامِ وظیفه ی خود که تبلیغ و یارگیری برای حضرت است کوتاهی کنیم. در حالی که دشمنانِ ما با تمام توان به میدان آمده اند😔 ✨اگر یک نفر را به او وصل کردی ✨برای سپاهش، تو سردار یاری ☑️قرارگاه محکمات را در ایتا دنبال نمایید👇: 🆔https://eitaa.com/joinchat/1107361815C4a965d8ac7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🌴✨✨ 100 مرتبه یا ارحم الراحمین. ختم صلوات امروز هدیه می شود به روح منور پیامبر(ص)، ائمه بقیع(ع) ، سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج)، شادی روح شهدا و اسرای کربلا و شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدای گمنام، شهدای مدافع حرم، شهید محمود رضا بیضائی، شهید سردار سلیمانی و همراهان، شهید تورجی زاده، شهید حججی، شهید ابراهیم هادی، شکست و نابودی اسرائیل، نجات و پیروزی فلسطین، شادی روح اموات، سلامتی و عاقبت به خیری کادر درمانی، شفا و کنترل بیماران کرونا، پیروزی حق و حقیقت، نابودی کفر و باطل، سلامتی، شادی روح شهدای فاجعه منا، عاقبت به خیری، برآورده شدن حوائج دنیوی و اخروی، سلامتی و سعادت تمام اساتیدی که از علم خویش بهره مندمان کردند و سعادت همگی 🌴🌴✨✨
🌱🌱🌱 حضرت محمد(ص) می فرمایند: بسم اللهِ الرحمن الرحیم «إنَّکُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بِأموالِکُم فَسَعُوهُم بِأخلاقِکُم؛ شما هیچ گاه با ثروت خود نمی توانید همه مرم را خشنود کنید پس با اخلاق نیک در خشنودی آنان بکوشید.» 📚وسائل الشیعه، ج12، ص161. 🌱🌱🌱 https://eitaa.com/shamem_hoozoor
✨✨🌲🌲 شهیده بنت الهدی صدر، فرزند سید حیدر صدر و خواهر شهید آیت الله سید محمد باقر صدر، در سال ۱۳۴۷ هـ. ق در کاظمین به دنیا آمد. مادرش، فرزند شیخ عبدالحسین آل یاسین بود و او را آمنه نام نهاد. بنت الهدی در شش ماهگی پدرش را از دست داد و از آن پس در دامان مادر و در سایه توجهات او تربیت شد و خواندن و نوشتن را در خانه از وی آموخت. پس از گذراندن آموزش های مقدماتی، همراه برادرانش، سید اسماعیل و سید محمد باقر، به حوزه علمیه نجف رفت و در آنجا، تحصیلات عالی خود را در زمینه های ادبیات، اصول فقه و علم حدیث ادامه داد و با مطالعه در مباحث فقهی، اخلاقی و تفسیر، به درجه اجتهاد رسید. ✨✨✨✨ شهیده بنت الهدی پس از خاتمه تحصیلات، با راهنمائی برادرانش به فعالیت های سیاسی و اجتماعی پرداخت و برای هدایت زنان عراق، تلاش جدیدی را آغاز کرد و پرچمدار حرکت اسلامی بانوان در عراق شد. او نخستین پرچمدار حرکت اسلامی بانوان در عراق شد. او نخستین مقاله های خود را در مجله «الاضواء» که توسط جمعی از علمای نجف اشرف منتشر می شد، چاپ کرد و سپس به نوشتن داستان هایی مبتنی بر دین مبین اسلام و قوانین و احکام دینی درباره اوضاع اجتماعی پرداخت. او همچنین در اداره برخی از مدارس کاظمین و بغداد و در تربیت دختران مسلمان، نقش به سزائی را ایفا کرد. او آگاهی زنان عراقی را ارتقاء بخشید. حجاب را رواج داد و باعث شد که دید جامعه نسبت به زنان و به ویژه نگاه اسلام به زن، تغییر کند. 📚پایگاه اطلاع رسانی هیأت رزمندگان اسلام. ✨✨🌲🌲
🌱🌱🌺🌺 بنت الهدی صدر روزی چندین ساعت به نگارش داستان می پرداخت و در عین حال در کنار برادر مجاهدش، آیت الله سید محمد باقر صدر، به تبلیغات علیه رژیم دیکتاتوری عراق مشغول بود و در این راه فداکاری های بسیاری کرد. بنت‌الهدی، از اهمیت نقش زنان در فعالیت‌های دینی آگاه بود ازاین‌رو جلساتی را در خانه خود و دیگران برای تبلیغ امور دینی تشکیل می‌داد. آمنه، در مجله «الاضواء» برای دختران عراقی و عرب مطلب می‌نوشت. نوشته‌های او در این مجله حول التزام زنان به آموزه‌های دینی و رد الگوها و شعارهای غربی برای آنان، دور می‌زد. بنت‌الهدی به قصد این‌که دایره مخاطبان بیشتری برای سخنانش داشته باشد رو به نوشتن آورد؛ زنان بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی می‌توانستند از طریق خواندن کتاب‌های او به‌اندیشه‌های اسلامی دست پیدا کنند. مباحث خانوادگی، کار اسلامی، سختی‌های زنان شاغل، مسخره‌کردن، خدشه‌دار کردن جلوه زن، زیبایی، آرایش‌کردن، حجاب و… از محورهای قصه‌های او هستند. او به همین هدف شعر هم می‌گفت. بیشتر شعرهای شهیده‌صدر رنگ و لعاب دینی دارد. شهیده صدر، پیشگام نهضت اسلامی زنان در عراق بود. او در مسیر حرکت اسلامی برادرش محمدباقر صدر حرکت می‌کرد. اتفاقات سیاسی مهمی که در زمان او اتفاق افتاده عبارتند از؛ بازداشت شهید صدر در بیمارستان کوفه در سال ۱۹۷۲ م. دستگیری بسیاری از افراد کادرهای اسلامی عراقی و اعدام پنج نفر از آنان در ۱۹۷۴ م. انتفاضه نجف در سال ۱۹۷۷ م. که در آن تعدادی از جوانان با این استدلال که قانون‌شکنی کرده و مردم را به شورش تحریک کرده‌اند، اعدام شدند. شهید صدر به جهت این رخداد به بغداد خوانده شد و به خاطر محکوم نکردن این کارها مورد عتاب قرار گرفت. در ماه رجب سال ۱۳۹۹ هـ. ق، رژیم عراق، شهید آیت الله صدر را دستگیر کرد. بنت الهدی تا خیابان اصلی به دنبال برادر رفت و تصمیم داشت همراه او سوار ماشین شود، ولی ماموران اجازه این کار را به او ندادند. او به راننده حامل آیت الله صدر گفت: «سرانجام تو روزی بیدار می شوی و از این کار خود پشیمان خواهی شد.» او همان جا ماند و سخنرانی عجیبی را ایراد کرد و به برادرش گفت، «من بر نمی گردم. می خواهم مانند حضرت زینب (سلام الله علیها) که برادرش امام حسین (علیه السلام) را همراهی کرد، همراه شما باشیم.» هنگامی که ماشین حامل آیت الله صدر حرکت کرد، بنت الهدی با تکبیرهای رعدآسای خود، قلب دشمن را لرزاند. سپس به طرف حرم مطهر امیرالمؤمنین(علیه السلام) حرکت و در آنجا سخنرانی پرشوری را ایراد کرد و مردم را به گریه انداخت و به تحرک واداشت. نتیجه این سخنرانی تظاهرات مردم نجف و آزادی شهید صدر بود. تلاش های پیگیر بنت الهدی، سرانجام برادر را از زندان آزاد کرد، ولی طولی نکشید که در بیستم جمادی الاول سال ۱۴۰۰ هـ. ق خواهر و برادر توسط رژیم خونخوار عراق دستگیر شدند و شدیدترین شکنجه ها بر آنان روا داشته شد. بنت الهدی صدر پس از تحمل رنج فراوان در روز ۲۳ جمادی الاول، یعنی سه روز پس از دستگیری به شهادت رسید. 📚پایگاه اطلاع رسانی هیأت رزمندگان اسلام 🌱🌱🌺🌺
🍃🍃✨✨✨ خواهران من! دختران من! بانوان کشور اسلامی! بدانید، در هر زمانی، در هر محیط کوچکی و در هر خانواده‌ای که زنی با این[الگوی اسلامی] تربیت توانست رشد کند، همان عظمت [زنان بزرگ] را پیدا کرد. مخصوصِ صدر اسلام نبود؛ حتّی در دوران اختناق، حتّی در دوران حاکمیت کفر هم این ممکن است. اگر خانواده‌ای توانستند دختر خودشان را درست تربیت کنند، این دختر یک انسان بزرگ شد. ما در ایران هم داشتیم، در زمان خودمان هم داشتیم، در خارج از ایران هم داشتیم. در همین زمان ما، یک زن جوانِ شجاعِ عالمِ متفکّرِ هنرمندی به نام خانم «بنت‌الهدی‌« – خواهر شهید صدر – توانست تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهد، توانست در عراقِ مظلوم نقش ایفا کند؛ البته به شهادت هم رسید. عظمت زنی مثل بنت‌الهدی، از هیچیک از مردان شجاع و بزرگ کمتر نیست. حرکت او، حرکتی زنانه بود؛ حرکت آن مردان، حرکتی مردانه است؛ اما هر دو حرکت، حرکت تکاملی و حاکی از عظمت شخصیت و درخشش جوهر و ذات انسان است. این‌گونه زنهایی را باید تربیت کرد و پرورش داد. ۱۳۶۷/۰۷/۳۰ 📚پایگاه اطلاع رسانی حوزه 🍃🍃✨✨✨
هدایت شده از KHAMENEI_IR
📖 مطالعه بیشتر | آشنایی با موضوع «حادثه کرونا» در بیانات رهبر انقلاب 📝 یکی از مسائل جامعه‌ی ایرانی در چندماه اخیر مسئله‌ی شیوع ویروس و مشکلات ناشی از آن بوده است. مشکلاتی که در رأس آن تهدید جان و مردم و در دیگر سطوح مواردی چون چالش‌ برای نظام بهداشت و ، ایجاد مشکلات اقتصادی و معیشتی، نگرانی‌های روحی و روانی و... را شامل می‌شود. از همان روزهای ابتدایی مطرح شدن این مسئله، رهبر انقلاب اسلامی در میدان مقابله با این و کمک به حل مشکلات ناشی از آن حضور داشته، سخنان و رهنمودهای زیادی در این زمینه مطرح و اقدامات گوناگونی را در عالی‌ترین سطح دنبال و عملی کرده‌اند. ⏪ شما مخاطبین عزیز جهت آشنایی بیشتر با سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این موضوع می‌توانید مجموعه فیش‌های بیانات ایشان ذیلِ کلیدواژه‌ی را در این پیوند مطالعه کنید: ↙️ https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=25932&npt=12#88556
هدایت شده از  مُحکمات
سعادتِ واقعی برای کسی است که امام زمانش برای او دعا کند ....👌 💚پروردگارا از تو میخواهیم که به حقّ خون های پاک ریخته شده در کربلا، یادِ اماممان را در دلهایمان زنده نگه داری و توفیق ِخدمت در رکاب او و دعا کردن برای فرجش را نصیبمان گردانی🙏 🤲بحق الحسین علیه السلام اللهم عجل لولیک الفرج🤲 ☑️قرارگاه محکمات را در ایتا دنبال نمایید👇: 🆔https://eitaa.com/joinchat/1107361815C4a965d8ac7
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
سلوک در مکتب روضه_7.mp3
12.24M
۷ ✍ خروجی مکتب روضه، قوّت گرفتن در عزاداران است... نمی‌توان برای موحّدی که دار و ندارش را پای معشوقش ریخته، گریست، اما از توحید او، رنگی نگرفت .... هرچه توحید در انسان قوی‌تر می‌شود؛ در عاشقی، محکم‌تر و ثابت قدم‌تر می‌گردد... @ostad_shojae
🌴🌴✨✨ 100 مرتبه یا حی یا قیوم ختم صلوات امروز هدیه می شود به روح منورامام کاظم (ع) و امام رضا (ع) و امام جواد (ع) ، امام هادی(ع) سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج)، شادی روح شهدا و اسرای کربلا و شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدای گمنام، شهدای مدافع حرم، شهید محمود رضا بیضائی، شهید سردار سلیمانی و همراهان، شهید تورجی زاده، شهید حججی، شهید ابراهیم هادی، شکست و نابودی اسرائیل، نجات و پیروزی فلسطین، شادی روح اموات، سلامتی و عاقبت به خیری کادر درمانی، شفا و کنترل بیماران کرونا، پیروزی حق و حقیقت، نابودی کفر و باطل، سلامتی، شادی روح شهدای فاجعه منا، عاقبت به خیری، برآورده شدن حوائج دنیوی و اخروی، سلامتی و سعادت تمام اساتیدی که از علم خویش بهره مندمان کردند و سعادت همگی 🌴🌴✨✨
🍃🍃✨✨ امام علی علیه السلام : أنَّكَ إنَّما خُلِقتَ لِلآخِرَةِ لا لِلدُّنيا ، ولِلفَناءِ لا لِلبَقاءِ ، و لِلمَوتِ لا لِلحَياةِ ، وإنَّكَ في قُلعَةٍ ودارِ بُلغَةٍ وطَريقٍ إلَى الآخِرَةِ . تو در حقيقت ، براى آخرت آفريده شده اى نه براى دنيا، و براى رفتن نه براى ماندن، و براى مُردن نه براى زيستن . تو در يك كوچگاه هستى؛ در سرايى كه بايد از آن، توشه بردارى و در راهى منتهى به آخرت. 📚 نهج البلاغة : الكتاب ۳۱ 🍃🍃✨✨ https://eitaa.com/shamem_hoozoor
✨✨🍃🍃 از طرف من به جوانان بگوئيد چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخيزيد و اسلام را و خود را دريابيد نظير انقلاب اسلامي ما در هيچ کجا پيدا نمي شود نه شرقي - نه غربي؛ اسلامي که : اسلامي ... اي کاش ملتهاي تحت فشار مثلث زور و زر و تزوير به خود مي آمدند و آنها نيز پوزه استکبار را بر خاک مي ماليدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندين سال طول مي کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بيرون ببرد ولي روشنفکران ما به اين انقلاب بسيار لطمه زدند زيرا نه آن را مي شناختند و نه باريش زحمت و رنجي متحمل شده اند از هر طرف به اين نو نهال آزاده ضربه زدند ولي خداوند، مقتدر است اگر هدايت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . 📚بیتوته ✨✨🍃🍃 شادی روحشان صلوات
محمّدجعفر حسینی به دلیل لیاقتی که داشت، معاون تیپ فاطمیون شد. او همواره با گرایشات ضدّ ایرانی مقابله می‌ کرد، هر چند خود، دل پردردی از این برخوردهای دشمن ساز داشت و می‌ گفت به عشق آقا (سید علی خامنه ای) همه را تحمّل می‌ کنم. او می‌ گفت: شماعلوی هستید و ما فاطمی و ما نباید از هم جدا بشویم.بهترین خاطره زندگی او، دیدار با حاج قاسم سلیمانی بوداز جمله فعالیتهای شهید راه اندازی هیأت شهدای گمنام افغانستان در امام زاده عبداللّه شهر ریو ایجاد خیریه ای را برای کمک به خانواده های مدافعان حرم بود 🌻🌻
🌱🌱🌲🌲 پریدند و قفسها را شکستند به روی شانه باران نشستند برای دفاع از حق، با مرگ انس گرفته و راه نفوذ ترس را بر دلهایشان بسته بودند. محمد صغیر از قبیله ترس ستیزان بود که در بیستم آبان ماه 1341 میان خانواده ای مذهبی و متدین در شهرستان نی ریز دیده به جان گشود. دوران کودکی را در کانون گرم خانواده سپری و در سال 1348 روانه دبستان بختگان شد. پس از طی دوره ابتدایی، مقطع راهنمایی را آغاز نمود. ولی عدم تکافوی بضاعت مالی خانواده بر ادامه تحصیل وی، ناگزیر مجبور به ترک تحصیل گردید. برای گذراندن زندگی به کار مشغول شد. ولی مشغله های شغلی او را از یاد خدا غافل نکرد و با حضور در مراسم مذهبی و انجام فرائض دینی سعی کرد مسلمان زندگی کند. اخلاق نیکویش در منزل، صداقت، قاطعیت و پاکدامنی وی او را زبانزد اطرافیان کرده بود. حضورش را در انقلاب اسلامی با تهیه و توزیع اعلامیه های حضرت امام خمینی(ره) اعلام نمود. بعد از پیروزی انقلاب از آنجا که خدمت سربازی را یک وظیفه می دانست، لباس سربازی را پوشید و مدت 3 ماه را در پادگان آموزشی فسا ، آموزش دید. به عنوان سرباز ژاندارمری، برای انجام خدمت به شهرستان لامرد مأمور و در گردان مرزی لامرد مشغول به خدمت شد. در لامرد به مبارزه با سوداگران مرگ و بر هم زنندگان امنیت عمومی پرداخت و سرانجام در آن منطقه، در تاریخ11/1/1362 هنگام درگیری با اشرار و قچاقچیان، به مقام پر فیض شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهرش را در جوار دیگر عزیزان به خون خفته، در گلزار شهدای نی ریز به خاک سپردند. شادی روح شهدا و شهید فوق صلوات. 📚 منبع: مهین مهرورزان، غلامرضا شعبانپور، ص396 🌱🌱🌲🌲 https://eitaa.com/shamem_hoozoor
هدایت شده از تنها ساحل آرامش
📜 😭 تریلی کنار جاده ایستاد. بعضی از پیاده روی خسته شده و پاهایشان تاول زده بود. عده ای می خواستند زودتر به حرم محبوب برسند. با اشتیاق به سمت تریلی دویدند. می ترسیدند راننده حرکت کند و جا بمانند. زینب گام هایش را تندتر برداشت. شوهرش همراه پدر و برادر ثریا با سرعت به سمت تریلی دویدند. جستی زدند، دستشان را به لبه بار تریلی گرفتند و مثل بز کوهی از دیواره بار تریلی بالا رفتند. زینب هاج و واج آن ها را می نگریست: حالا با این وضع کفشام چطور بالا برم؟ ثریا سرعتش را بیشتر کرد. به طرف زینب برگشت و در حال دویدن گفت: بدو انگار اینجا محشره، هیچکی به هیچکی نیست. بدو ... زینب با نا امیدی به مردم آویزان از دیواره یا در حال پریدن داخل بار تریلی خیره شد. جوان ها و مردها راحت بالا می رفتند. حرص و ولع سواری از ماشین رایگان گرفتن آنقدر زیاد بود که هیچ کس دنبال راه درست سوار شدن نمی گشت. زینب هنوز با تریلی فاصله داشت. ثریا چادرش را جمع کرد دستش را به حلقه روی دیواره گرفت. پاهایش را محکم به بدنه دیواره چسباند. پدر و برادرش دست هایش را گرفتند و او را بالا کشیدند. زینب مانده بود چه کند. همه بالا رفته بودند. از بالای لبه بار نگران، او را نگاه می کردند. او تنها پایین ماشین مانده بود. به دور و برش نگاه کرد. هیچ کس نبود کمکش کند. نگاهی به کفش هایش انداخت. کفش های امانتی خاله ، بزرگتر از پاهایش بود. نمی توانست روی دیواره پا بگیرد. شوهرش از بالا دست هایش را دراز کرد و با عصبانیت داد زد: چه می کنی؟ بیا دیگه. راه بیفته جا میمونی. زینب دلش را به دریا زد. چادر به کمر بست. یا علی گفت و پای راستش را روی دیواره گذاشت. دستش را به حلقه روی بدنه گرفت. پاهایش روی دیواره سُر و شبنم زده لیز خورد. شوهرش دو دستی یکی از دستان او را گرفت. تمام زورش را می زد تا زینب را بالا بکشد. زینب هم برای بالا رفتن تقلا می کرد. وسط هوا آویزان بود. با خودش زمزمه کرد: اگه با این حالم ماشین راه بیفته چی میشه؟ نه بابا راه نمیفته. ینی آدم به این بزرگی رو نمی بینه؟ آخه از کجا ببینه وقتی من طرف شاگرد به ماشین آویزونم؟ خدایا کمکم کن. ناگهان دستی ، دست دیگرش را از روی چادر گرفت. او را بالا کشیدند. به محض اینکه پایش به کف بار رسید، به دیواره تکیه داد ، چادر روی صورت کشید و نشست. از پشت چادر سایه مردی با لباس عربی را کنارش دید. عرق سرد شرم روی پوستش خزید. زیر چادر نگاهی به مچ دستش انداخت. دلش می خواست دستش را از جسم نحیف و لاغرش جدا کرده و به بیرون تریلی پرتاب کند. از اینکه برای سوار شدن به تریلی ناخواسته در چنین موقعیتی گرفتار شده بود از حضرت عباس خجالت کشید: همش تقصیر حمیده، حالا می مردیم یه کم بیشتر پیاده می رفتیم؟ اصلا ما اومدیم اینجا پیاده روی یا ماشین سواری؟ اصلا حالیش نیست من زنم و مثل اون با یه جست نمی تونم بپرم بالا. حداقل نرفت بگرده ببینه راه دیگه ای نداره. به اینم می گن مرد؟ دیگه حس و حال زیارتم پرید. اصلا میشه اسمشو گذاشت زیارت؟ اومدیم ثواب کنیم، کباب شدیم. دوست داشت زودتر از ماشین پیاده شوند و در جایی دور از بقیه ، از خجالت حمید دربیاید. در این فکرها بود که ماشین دست اندازی را رد کرد. مرد عرب با حرکت ناگهانی ماشین اندکی به او نزدیک تر شد. سمیه با شتاب خودش را کنار کشید، از زیر چادر دست برد ، پاچه شلوار حمید را گرفت و او را به طرف خودش کشید. با احساس حضور حمید در کنارش قلب پر تلاطمش اندکی آرام گرفت. صورتش را از زیر چادر به سمت کربلا چرخاند؛ به سمت حرم. بغض راه گلویش را بست. سایه زنی مقابل دیدگانش مجسم شد. زنی تنها، بدون محرمی که بتواند دست او را بگیرد و بر ناقه سوارش کند. بدون کسی که کنارش آرام گیرد. بین هزاران لاشخور که هر لحظه به تکه ای از جگرش چنگ می انداختند. زنی که دلخوشی اش بین این همه نامحرم سری بود بالای نی. دلش هوایی دمشق شد: بازم خانوم تو محاصره حرومیاست. اشکش بی اختیار روان شد. زیر لب زمزمه کرد: امان از دل زینب. 🖊 📝 @sahel_aramesh