☘️☘️🥀 #ذکر_روز_دوشنبه 100مرتبه یا قاضی الحاجات. طبق معمول هر روز ختم صلوات امروز را تقدیم می کنیم به روح منور و نورانی امام حسن و اما م حسین(ع)، سلامتی امام زمان(عج)، رهبر،تعجیل در امر فرج، شادی روح شهید#سردار_سلیمانی،#ابوالمهدی_المهندس،#همراهانشان، نابودی ، ذلت، هلاکت دشمنان اسلام، گشایش مشکلات جهان اسلام، عاقبت به خیری، برطرف شدن مشکلات، بیماری ها، رفع حوائج دنیوی و اخروی، رسیدن به خیر،سلامتی ،سعادت و حاجت روایی اعضا. التماس دعا.☘️☘️🥀https://eitaa.com/shamem_hoozoor
☘️☘️🥀🥀 #گزيده_هايي_كوتاه_از_شیخ_رجبعلی_خیاط
(1) سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود.
خداوند كريم است ،شما هم كريم باشيد .
رحيم است ،رحيم باشيد
ستار است ،ستار باشيد...
(2) اي انسان خودت را بشناس
و با اوباش رفاقت نكن ،
ملكوت و ملائكه دوستان تواند.
(3) عمل ،فقط وفقط
بايد براي رضاي باري تعالي و با اخلاص باشد.
(4) اگر ما به قدر ترسيدن از يك عقرب
از عقاب خدا بترسيم ،
همه كارهاي عالم اصلاح مي شود.
(5) تو براي خدا باش ،
خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود ،
من كان لله كان الله له.
(6) مقدسها همه كارشان خوب است ،فقط ؛؛
من؛؛ شان را بايد با خدا عوض كنند.
(7) دعا كنيد كه خداوند از كري و كوري نجاتتان بدهد ،
وتا هنگامي كه انسان غير از خدا بخواهد ،
هم كور است و هم كر.
(8) دل جاي خداست
.صاحب اين خانه خداست؛
آن را اجاره ندهيد.
(9) دل آيينه است .
غير خدا را در آن راه ندهيد ،☘️☘️🥀🥀
زمین خوردن مهم نیست ............ مراقب باش کسی را زمین نزنی................... با کلامی تلخ یا قضاوتی نا بجا..................... https://eitaa.com/shamem_hoozoor
Koveytipoor - Yaran Che Gharibane (128).mp3
6.73M
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه با صدای کویتی پور
ذکر روز سه شنبه.jpg
17K
🌷🌷 #ذکر_روز_سه_شنبه 100مرتبه یا ارحم الراحمین روز زیارتی امروز متعلق به امام سجاد(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) می باشد. ختم صلوات امروزمان را هدیه می کنیم به روح منور و نورانی این بزرگواران ، سلامتی امام زمان(عج) و رهبر، تعجیل در فرج، شادی روح شهیدان، #سردار_حاج_قاسم_سلیمانی_و همراهانشان و همچنین هدیه می کنیم به روح #شهیده_زینب_کمایی، و همچنین نابودی ذلت، خواری دشمنان اسلام و ایران، عاقبت به خیری ، رفع حوائج دنیوی و اخروی، برطرف شدن مشکلات ، بیماری ها و همچین در مسیر خیر و سعادت قرار بگیریم. التماس دعا.🌷🌷 https://eitaa.com/shamem_hoozoor
☘️☘️🥀🥀 #خلاصه_ای_از_زندگینامه_و_خاطرات_شهیده: #شهیده_زینب_کمایی
#مادر_شهیده:
شهیده میترا در سال 1347 در آبادان متولد شد. مادرم نام میترا را برای او انتخاب کرد. اما بعدها که میترا بزرگ شد، به اسمش اعتراض داشت. بارها به مادرم گفت «مادربزرگ، این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشتهاید، چه جوابی میدهید؟ من دوست دارم اسمم زینب باشد. من میخواهم مثل زینب (س) باشم.» میترا همه ما را هم وادار کرد که به جای میترا به او زینب بگوییم. البته یک روز، روزه گرفت و برای افطاری دوستانش را دعوت کرد و نامش را تغییر داد. زینب در دوران کودکی دو بار بیماری سختی گرفت که در بیمارستان بستری شد و خدا زینب را دوباره به من داد. زینب بین بچههایم (7 بچه، 4 دختر و سه پسر) از همه سازگارتر بود. از هیچ چیز ایراد نمیگرفت.زینب از همه بچههایم به خودم شبیهتر بود. صبور اما فعال بود. از بچهگی به من در کارهای خانه کمک میکرد. زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی میباشد، دنبال نماز و روزه و قرآن بود. همیشه به شوهرم میگفتم از هفت تا بچهام، زینب سهم من است انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم. زینب اهل دل بود از دوران بچهگی خوابهای عجیبی میدید. در چهار یا پنج سالگی خواب دید که همه ستارهها در آسمان به یک ستاره تعظیم میکنند. وقتی از خواب بیدار شد به من گفت: من فهمیدم که آن ستاره پرنور که همه به او تعظیم میکردند کی بود؟ و آن حضرت فاطمه (س) بود. زینب بسیار درسخوان و خیلی مؤمن بود. زینب دوران دبستان به کلاسهای قرآن میرفت. زینب بعد از شرکت در این کلاس قرآن علاقه شدیدی به حجاب پیدا کرد. زینب کلاس چهارم دبستان با حجاب شد.مادرم سه تا روسری برایش خرید و زینب با روسری به مدرسه میرفت. در مدرسه او را مسخره میکردند و اُمّل صدایش میزدند. از همان دوران روزه میگرفت با وجود گرمای زیاد و شرجی آبادان و لاغری جسمی که داشت. اولین سالی که روزه گرفت ده روز قبل از رمضان پیشواز رفت و روزه میگرفت. زینب کوچکترین دخترم بود، در همه راهپیماییهای زمان انقلاب شرکت میکرد. زینب فعالیتهای انقلابیاش را در مدرسه راهنمایی شهرزاد آبادان شروع کرد
زینب بعد از انقلاب به خاطر پیام حضرت امام خمینی (ره)؛ هر هفته دوشنبه و پنجشنبه روزه بود و خیلی مقید به انجام برنامههای خودسازی بود. زینب بعد از انقلاب، تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود و طلبه بشود. او میگفت «ما باید دینمان را خوب بشناسیم تا بتوانیم از آن دفاع کنیم.» هنوز در حال و هوای انقلاب بودیم که ناغافل، جنگ بر سرمان خراب شد. مردم کمکم به دلیل بمباران و موشک از شهر خارج شدند ولی بچههای من مخالف بودند. زینب هم عاشق آبادان بود. دختران بزرگترم برای کمک به بیمارستان شرکت نفت رفتند. ولی زینب چون لاغر و ضعیف و هم کم سن و سال بود به جامعه معلمان که فعال بودند میرفت و کارهای فرهنگی انجام میداد. #ادامه_دارد.....☘️☘️🥀🥀 https://eitaa.com/shamem_hoozoor 📗پایگاه اطلاع رسانی ایثار و شهادت استان اصفهان، نوید شاهد