eitaa logo
شمیـــــــم مهـــــــربانے 💝💝
3.8هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
8.1هزار ویدیو
36 فایل
💚 سبک‌ زندگی، همسرداری 🤍 فرزندآوری، تربیت فرزند، حال‌خوب ❤️ رهبرانه، شهیدانه، چادرانه و لبخندانه 😇🙃 💌 سفارش تبلیغات: @Nab_67 @MZ_171 @A_5268 @zsobati @farzanr
مشاهده در ایتا
دانلود
⁦⁦🕊❤️🕊 ﷽ 🕊❤️🕊 ✅ حـٰاجـۍمـۍگفـت‌از‌خُـدا‌خـواستِـم‌ اینقَـدر‌بِـه‌مَـن‌مَشغلِـه‌بِـده‌ڪِه‌حَتـۍٰ‌ فُـرصَـت‌فِڪر‌گنـٰاه‌هَـم‌نَڪنـم...!' 🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❤️💛 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚🧡 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁦⁦🕊💛🕊 ﷽ 🕊💛🕊 🔸چقدر با دیدگاه شهیدسلیمانی فاصله داریم؟🤔 ❤️💛 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚🧡 May Allah hasten the reappearance of Imam Mahdi ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁦⁦🕊💛🕊 ﷽ 🕊💛🕊 مکالمه با ❤️💛 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚🧡 May Allah hasten the reappearance of Imam Mahdi ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
🥀🥀🥀 ﷽ 🕊🕊🕊 از پرسیدند: بهترین دعا چیه⁉️ 🏴 السلام‌علیک‌یا‌اباعبدالله‌الحسین‌ 🏴 ❤️ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚 May Allah hasten the reappearance of Imam Mahdi ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
🥀🥀🥀 ﷽ 🕊🕊🕊 روزها نیامدنی و شب‌ها نرفتنی شده‌اند،🍃 نبودنتان چه‌ها که نکرده با من و این روزگار...!😔 🏴 السلام‌علیک‌یا‌اباعبدالله‌الحسین‌ 🏴 ❤️ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚 May Allah hasten the reappearance of Imam Mahdi ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🥀🥀 ﷽ 🕊🕊🕊 👈 تنها دلخوشی 🎙 حجت الاسلام راجی ماجرای برخورد حاج‌قاسم با مادر شهید 🏴 السلام‌علیک‌یا‌اباعبدالله‌الحسین‌ 🏴 ❤️ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚 May Allah hasten the reappearance of Imam Mahdi ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
🥀🥀🥀 ﷽ 🕊🕊🕊 حاج قاسم: ☝️☝️ همیشه... 🏴 السلام‌علیک‌یا‌اباعبدالله‌الحسین‌ 🏴 ❤️ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚 May Allah hasten the reappearance of Imam Mahdi ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🥀🥀 ﷽ 🕊🕊🕊 کـاش مـیشـد کـه تو بـا معـجـزه ای بـرخـیزی 😔💔 🏴 السلام‌علیک‌یا‌اباعبدالله‌الحسین‌ 🏴 ❤️ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚 May Allah hasten the reappearance of Imam Mahdi ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
🥀🥀🥀 ﷽ 🕊🕊🕊 سردار ،سلام ما را به سیدالشهداء برسان ....🥀 🖤 ساعت ۰۱:۲۰ دقیقه هر هفته برایمان تا أبد تلخ و فراموش نشدنی خواهد بود . 😔 ما خواب بودیم فرمانده بیدار بود ... 🏴 السلام‌علیک‌یا‌اباعبدالله‌الحسین‌ 🏴 ❤️ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚 May Allah hasten the reappearance of Imam Mahdi ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸🌸 ﷽ 🦋🦋🦋 🌷🍃 🔹 ما هم میریم ...😔 ❤️ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚 May Allah hasten the reappearance of Imam Mahdi ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
4_5773690820519529847.mp3
8.09M
❤️🤍💚 ﷽ 🦋🦋🦋 🔸 "شناختِ دشمن" مهارتی است که اگر بلد نباشید در بزنگاه فتنه ها گیج و مبهوت می‌شوید، 🔹آنوقت است که دشمنان براحتی می‌توانند با ژستِ خیرخواهانه گرفتن و لبخند زدن شما را فریب بدهند !! ☜ به چه کسانی دشمن می‌گویند؟ ☜ علتِ دشمنی‌ آنها با ما چیست؟ 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤 ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ @shamim_mehrabane ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ شمیـــــــم مهـــــــربانے
💠 به محض فرود هلی‌کوپترها، عباس از پله‌های ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر را به یوسف برساند. به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالی‌که تنها یک بطری آب و بسته‌ای آذوقه سهم‌شان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت. 💠 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زن‌عمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند. من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجره‌اش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!» 💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه امشب هم نمیشه!» عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«ان‌شاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر را به چشم دیده بود که جواب خوش‌بینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزاده‌ها انقدر تجهیزات از پادگان‌های و جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلی‌کوپترها سالم نشستن!» 💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، چطور جرأت کردن با هلی‌کوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمی‌شد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش می‌گفتن و همه دورش بودن، یکی از فرمانده‌های ایرانه. من که نمی‌شناختمش ولی بچه‌ها می‌گفتن !» لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :« ایران فرمانده‌هاشو برای کمک به ما فرستاده !» تا آن لحظه نام را نشنیده بودم و باورم نمی‌شد ایرانی‌ها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رسانده‌اند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟» 💠 حال عباس هنوز از که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمی‌دونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو داعش حتماً یه نقشه‌ای دارن!» حیدر هم امروز وعده آغاز را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم می‌خواهد با آمرلی صحبت کند. 💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمی‌دانستیم کلام این فرمانده ایرانی می‌کند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لوله‌ها را سر هم کردند. غریبه‌ها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لوله‌ها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشی‌ها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو می‌بریم همون سمت و با می‌کوبیم‌شون!» 💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط کن!» احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمی‌ترسید و برایشان خط و نشان هم می‌کشید، ولی دل من هنوز از داعش و کابوس عدنان می‌لرزید و می‌ترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم. 💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با ده‌ها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب می‌شد از خواب می‌پریدیم و هر روز غرّش گلوله‌های تانک را می‌شنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز را می‌کوبید، اما دل‌مان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه بر بام همه خانه‌ها پرچم‌های سبز و سرخ نصب کرده بودیم. حتی بر فراز گنبد سفید مقام (علیه‌السلام) پرچم سرخ افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم. 💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل حیدر را نمی‌دانستم که دلم از دوری‌اش زیر و رو شده بود. تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس گرما گرفتم و حالا از داغ دوری‌اش هر لحظه می‌سوختم. 💠 چشمان و خنده‌های خجالتی‌اش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بی‌صدا می‌بارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را بگذاریم. ساعتی به مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید... ادامه دارد ... ✍ نویسنده: فاطمه ولی نژاد