eitaa logo
شمیم انتظار
1.4هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
17.8هزار ویدیو
1 فایل
وابسته به جلسه محبان المهدی(عج)
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹 من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم. علی وار زیستن و علی وار شهید شدن، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می‌دارم. @shamime141
❇️شیر کوهستان 🟡مهدی خندان فرمانده تیپ عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) بود. 🌹 به‌خاطر رشادت‌هایش به او لقب شیر کوهستان داده بود.🌱 💮زمانی که دره کانی‌مانگا در محاصره دشمن قرار گرفت و عملیات با مشکل برخورد کرده بود، 🟠تنها راه، شکست خط دشمن بود. مهدی خندان برای خاموش کردن دوشکای دشمن از جا برخواست و با رجزخوانی به سمت دوشکای دشمن حرکت کرد تا مانع آن شود و در نهایت به رسید.🍀 🌺پیکر این شهید عزیز روی سیم‌خاردارهای دشمن باقی ماند و ۱۰ سال بعد به لواسان بازگشت.🌸 🌹 ۱تیر ۱۳۴۰، ۲۸ آبان ۱۳۶۰، کانی‌مانگا آرمیده در گلزار شهدای لواسان🌷 🥀@shamime141
❇️شیر کوهستان مهدی خندان فرمانده تیپ عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) بود. به‌خاطر رشادت‌ هایش به او لقب شیر کوهستان داده بود.🌱 💮زمانی که دره کانی‌مانگا در محاصره دشمن قرار گرفت و عملیات با مشکل برخورد کرده بود، 🟠تنها راه، شکست خط دشمن بود. مهدی خندان برای خاموش کردن دوشکای دشمن از جا بر خواست و با رجزخوانی به سمت دوشکای دشمن حرکت کرد تا مانع آن شود و در نهایت به رسید.🍀 🌺پیکر این عزیز روی سیم‌خاردارهای دشمن باقی ماند و ۱۰ سال بعد به لواسان بازگشت.🌸 🌹 مزارگلزار 🥀@shamime141
شهید همت از زبان همسرشان: اجازه نمی‌داد بروم خرید. می‌گفت: «‌زن نباید زیاد سختی بکشد!» ناراحت می‌شدم. اخم‌هام را که می‌دید می‌گفت: «فکر نکن که آوردمت اسیری؛ هرجا که خواستی برو.» می‌گفت: «‌اصلاً اگر نروی توی مردم، من ازت راضی نیستم. اما چیزی که ازت می‌خواهم این است که فقط گوشت نخر، چیزهای سنگین نخر که خسته شوی. این‌ها را بگذار من انجام بدهم!» می‌خواستم سفره بیندازم که حاجی دستم را گرفت. گفت: «‌وقتی من می‌آیم، تو باید استراحت کنی! من دوست دارم شما را بیشتر در آسایش و راحتی ببینم!» گفتم: «‌من که بالاخره نفهمیدم باید چه جور آدمی باشم! یک روز می‌گفتی می‌خواهی زنت چریک باشد، حالا می‌گویی از جایم تکان نخورم!» شروع کرد به انداختن و مرتب کردن سفره. سرش پایین بود. با صدایی که انگار دوست ندارد، کسی غیر از خودش بشنود، گفت: «‌تو بعد از من سختی‌های زیادی می‌کشی. پس بگذار لااقل این یکی دو‌ روزی که در کنارت هستم، کمی کمکت کنم!» 🌹 🥀@shamime141
🌹: 🌿 ما هنوز بی درد می طلبیم غافل از آنکه را جز به اهل درد نمی دهند. @shamime141
از زبان همسرشان: اجازه نمی‌داد بروم خرید. می‌گفت: «‌زن نباید زیاد سختی بکشد!» ناراحت می‌شدم. اخم‌هام را که می‌دید می‌گفت: «فکر نکن که آوردمت اسیری؛ هرجا که خواستی برو.» می‌گفت: «‌اصلاً اگر نروی توی مردم، من ازت راضی نیستم. اما چیزی که ازت می‌خواهم این است که فقط گوشت نخر، چیزهای سنگین نخر که خسته شوی. این‌ها را بگذار من انجام بدهم!» می‌خواستم سفره بیندازم که حاجی دستم را گرفت. گفت: «‌وقتی من می‌آیم، تو باید استراحت کنی! من دوست دارم شما را بیشتر در آسایش و راحتی ببینم!» گفتم: «‌من که بالاخره نفهمیدم باید چه جور آدمی باشم! یک روز می‌گفتی می‌خواهی زنت چریک باشد، حالا می‌گویی از جایم تکان نخورم!» شروع کرد به انداختن و مرتب کردن سفره. سرش پایین بود. با صدایی که انگار دوست ندارد، کسی غیر از خودش بشنود، گفت: «‌تو بعد از من سختی‌های زیادی می‌کشی. پس بگذار لااقل این یکی دو‌ روزی که در کنارت هستم، کمی کمکت کنم!» 🌹 🥀@shamime141
❇️شیر کوهستان مهدی خندان فرمانده تیپ عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) بود. به‌خاطر رشادت‌ هایش به او لقب شیر کوهستان داده بود.🌱 💮زمانی که دره کانی‌مانگا در محاصره دشمن قرار گرفت و عملیات با مشکل برخورد کرده بود، 🟠تنها راه، شکست خط دشمن بود. مهدی خندان برای خاموش کردن دوشکای دشمن از جا بر خواست و با رجزخوانی به سمت دوشکای دشمن حرکت کرد تا مانع آن شود و در نهایت به رسید.🍀 🌺پیکر این عزیز روی سیم‌خاردارهای دشمن باقی ماند و ۱۰ سال بعد به لواسان بازگشت.🌸 🌹 مزارگلزار 🥀@shamime141
🌹: 🌿 ما هنوز بی درد می طلبیم غافل از آنکه را جز به اهل درد نمی دهند. @shamime141
شهید همت از زبان همسرشان: اجازه نمی‌داد بروم خرید. می‌گفت: «‌زن نباید زیاد سختی بکشد!» ناراحت می‌شدم. اخم‌هام را که می‌دید می‌گفت: «فکر نکن که آوردمت اسیری؛ هرجا که خواستی برو.» می‌گفت: «‌اصلاً اگر نروی توی مردم، من ازت راضی نیستم. اما چیزی که ازت می‌خواهم این است که فقط گوشت نخر، چیزهای سنگین نخر که خسته شوی. این‌ها را بگذار من انجام بدهم!» می‌خواستم سفره بیندازم که حاجی دستم را گرفت. گفت: «‌وقتی من می‌آیم، تو باید استراحت کنی! من دوست دارم شما را بیشتر در آسایش و راحتی ببینم!» گفتم: «‌من که بالاخره نفهمیدم باید چه جور آدمی باشم! یک روز می‌گفتی می‌خواهی زنت چریک باشد، حالا می‌گویی از جایم تکان نخورم!» شروع کرد به انداختن و مرتب کردن سفره. سرش پایین بود. با صدایی که انگار دوست ندارد، کسی غیر از خودش بشنود، گفت: «‌تو بعد از من سختی‌های زیادی می‌کشی. پس بگذار لااقل این یکی دو‌ روزی که در کنارت هستم، کمی کمکت کنم!» 🌹 🥀@shamime141
❇️شیر کوهستان 🟡مهدی خندان فرمانده تیپ عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) بود. 🌹 به‌خاطر رشادت‌هایش به او لقب شیر کوهستان داده بود.🌱 💮زمانی که دره کانی‌مانگا در محاصره دشمن قرار گرفت و عملیات با مشکل برخورد کرده بود، 🟠تنها راه، شکست خط دشمن بود. مهدی خندان برای خاموش کردن دوشکای دشمن از جا برخواست و با رجزخوانی به سمت دوشکای دشمن حرکت کرد تا مانع آن شود و در نهایت به رسید.🍀 🌺پیکر این شهید عزیز روی سیم‌خاردارهای دشمن باقی ماند و ۱۰ سال بعد به لواسان بازگشت.🌸 🌹 ۱تیر ۱۳۴۰، ۲۸ آبان ۱۳۶۰، کانی‌مانگا آرمیده در گلزار شهدای لواسان🌷 🥀@shamime141
شهید همت از زبان همسرشان: اجازه نمی‌داد بروم خرید. می‌گفت: «‌زن نباید زیاد سختی بکشد!» ناراحت می‌شدم. اخم‌هام را که می‌دید می‌گفت: «فکر نکن که آوردمت اسیری؛ هرجا که خواستی برو.» می‌گفت: «‌اصلاً اگر نروی توی مردم، من ازت راضی نیستم. اما چیزی که ازت می‌خواهم این است که فقط گوشت نخر، چیزهای سنگین نخر که خسته شوی. این‌ها را بگذار من انجام بدهم!» می‌خواستم سفره بیندازم که حاجی دستم را گرفت. گفت: «‌وقتی من می‌آیم، تو باید استراحت کنی! من دوست دارم شما را بیشتر در آسایش و راحتی ببینم!» گفتم: «‌من که بالاخره نفهمیدم باید چه جور آدمی باشم! یک روز می‌گفتی می‌خواهی زنت چریک باشد، حالا می‌گویی از جایم تکان نخورم!» شروع کرد به انداختن و مرتب کردن سفره. سرش پایین بود. با صدایی که انگار دوست ندارد، کسی غیر از خودش بشنود، گفت: «‌تو بعد از من سختی‌های زیادی می‌کشی. پس بگذار لااقل این یکی دو‌ روزی که در کنارت هستم، کمی کمکت کنم!» 🌹 🥀@shamime141
❇️شیر کوهستان مهدی خندان فرمانده تیپ عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) بود. به‌خاطر رشادت‌ هایش به او لقب شیر کوهستان داده بود.🌱 💮زمانی که دره کانی‌مانگا در محاصره دشمن قرار گرفت و عملیات با مشکل برخورد کرده بود، 🟠تنها راه، شکست خط دشمن بود. مهدی خندان برای خاموش کردن دوشکای دشمن از جا بر خواست و با رجزخوانی به سمت دوشکای دشمن حرکت کرد تا مانع آن شود و در نهایت به رسید.🍀 🌺پیکر این عزیز روی سیم‌خاردارهای دشمن باقی ماند و ۱۰ سال بعد به لواسان بازگشت.🌸 🌹 مزارگلزار 🥀@shamime141
🌹🌹 من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم. علی وار زیستن و علی وار شهید شدن، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می‌دارم. @shamime141
❇️شیر کوهستان مهدی خندان فرمانده تیپ عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) بود. به‌خاطر رشادت‌ هایش به او لقب شیر کوهستان داده بود.🌱 💮زمانی که دره کانی‌مانگا در محاصره دشمن قرار گرفت و عملیات با مشکل برخورد کرده بود، 🟠تنها راه، شکست خط دشمن بود. مهدی خندان برای خاموش کردن دوشکای دشمن از جا بر خواست و با رجزخوانی به سمت دوشکای دشمن حرکت کرد تا مانع آن شود و در نهایت به رسید.🍀 🌺پیکر این عزیز روی سیم‌خاردارهای دشمن باقی ماند و ۱۰ سال بعد به لواسان بازگشت.🌸 🌹 مزارگلزار 🥀@shamime141
🌹: 🌿 ما هنوز بی درد می طلبیم غافل از آنکه را جز به اهل درد نمی دهند. @shamime141
از زبان همسرشان: اجازه نمی‌داد بروم خرید. می‌گفت: «‌زن نباید زیاد سختی بکشد!» ناراحت می‌شدم. اخم‌هام را که می‌دید می‌گفت: «فکر نکن که آوردمت اسیری؛ هرجا که خواستی برو.» می‌گفت: «‌اصلاً اگر نروی توی مردم، من ازت راضی نیستم. اما چیزی که ازت می‌خواهم این است که فقط گوشت نخر، چیزهای سنگین نخر که خسته شوی. این‌ها را بگذار من انجام بدهم!» می‌خواستم سفره بیندازم که حاجی دستم را گرفت. گفت: «‌وقتی من می‌آیم، تو باید استراحت کنی! من دوست دارم شما را بیشتر در آسایش و راحتی ببینم!» گفتم: «‌من که بالاخره نفهمیدم باید چه جور آدمی باشم! یک روز می‌گفتی می‌خواهی زنت چریک باشد، حالا می‌گویی از جایم تکان نخورم!» شروع کرد به انداختن و مرتب کردن سفره. سرش پایین بود. با صدایی که انگار دوست ندارد، کسی غیر از خودش بشنود، گفت: «‌تو بعد از من سختی‌های زیادی می‌کشی. پس بگذار لااقل این یکی دو‌ روزی که در کنارت هستم، کمی کمکت کنم!» 🌹 🥀@shamime141
از زبان همسرشان: اجازه نمی‌داد بروم خرید. می‌گفت: «‌زن نباید زیاد سختی بکشد!» ناراحت می‌شدم. اخم‌هام را که می‌دید می‌گفت: «فکر نکن که آوردمت اسیری؛ هرجا که خواستی برو.» می‌گفت: «‌اصلاً اگر نروی توی مردم، من ازت راضی نیستم. اما چیزی که ازت می‌خواهم این است که فقط گوشت نخر، چیزهای سنگین نخر که خسته شوی. این‌ها را بگذار من انجام بدهم!» می‌خواستم سفره بیندازم که حاجی دستم را گرفت. گفت: «‌وقتی من می‌آیم، تو باید استراحت کنی! من دوست دارم شما را بیشتر در آسایش و راحتی ببینم!» گفتم: «‌من که بالاخره نفهمیدم باید چه جور آدمی باشم! یک روز می‌گفتی می‌خواهی زنت چریک باشد، حالا می‌گویی از جایم تکان نخورم!» شروع کرد به انداختن و مرتب کردن سفره. سرش پایین بود. با صدایی که انگار دوست ندارد، کسی غیر از خودش بشنود، گفت: «‌تو بعد از من سختی‌های زیادی می‌کشی. پس بگذار لااقل این یکی دو‌ روزی که در کنارت هستم، کمی کمکت کنم!» 🌹 🥀@shamime141
❇️شیر کوهستان مهدی خندان فرمانده تیپ عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) بود. به‌خاطر رشادت‌ هایش به او لقب شیر کوهستان داده بود.🌱 💮زمانی که دره کانی‌مانگا در محاصره دشمن قرار گرفت و عملیات با مشکل برخورد کرده بود، 🟠تنها راه، شکست خط دشمن بود. مهدی خندان برای خاموش کردن دوشکای دشمن از جا بر خواست و با رجزخوانی به سمت دوشکای دشمن حرکت کرد تا مانع آن شود و در نهایت به رسید.🍀 🌺پیکر این عزیز روی سیم‌خاردارهای دشمن باقی ماند و ۱۰ سال بعد به لواسان بازگشت.🌸 🌹 مزارگلزار 🥀@shamime141
🌹: 🌿 ما هنوز بی درد می طلبیم غافل از آنکه را جز به اهل درد نمی دهند. @shamime141
از زبان همسرشان: اجازه نمی‌داد بروم خرید. می‌گفت: «‌زن نباید زیاد سختی بکشد!» ناراحت می‌شدم. اخم‌هام را که می‌دید می‌گفت: «فکر نکن که آوردمت اسیری؛ هرجا که خواستی برو.» می‌گفت: «‌اصلاً اگر نروی توی مردم، من ازت راضی نیستم. اما چیزی که ازت می‌خواهم این است که فقط گوشت نخر، چیزهای سنگین نخر که خسته شوی. این‌ها را بگذار من انجام بدهم!» می‌خواستم سفره بیندازم که حاجی دستم را گرفت. گفت: «‌وقتی من می‌آیم، تو باید استراحت کنی! من دوست دارم شما را بیشتر در آسایش و راحتی ببینم!» گفتم: «‌من که بالاخره نفهمیدم باید چه جور آدمی باشم! یک روز می‌گفتی می‌خواهی زنت چریک باشد، حالا می‌گویی از جایم تکان نخورم!» شروع کرد به انداختن و مرتب کردن سفره. سرش پایین بود. با صدایی که انگار دوست ندارد، کسی غیر از خودش بشنود، گفت: «‌تو بعد از من سختی‌های زیادی می‌کشی. پس بگذار لااقل این یکی دو‌ روزی که در کنارت هستم، کمی کمکت کنم!» 🌹 🥀@shamime141
❇️شیر کوهستان 🟡مهدی خندان فرمانده تیپ عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) بود. 🌹 به‌خاطر رشادت‌هایش به او لقب شیر کوهستان داده بود.🌱 💮زمانی که دره کانی‌مانگا در محاصره دشمن قرار گرفت و عملیات با مشکل برخورد کرده بود، 🟠تنها راه، شکست خط دشمن بود. مهدی خندان برای خاموش کردن دوشکای دشمن از جا برخواست و با رجزخوانی به سمت دوشکای دشمن حرکت کرد تا مانع آن شود و در نهایت به رسید.🍀 🌺پیکر این شهید عزیز روی سیم‌خاردارهای دشمن باقی ماند و ۱۰ سال بعد به لواسان بازگشت.🌸 🌹 ۱تیر ۱۳۴۰، ۲۸ آبان ۱۳۶۰، کانی‌مانگا آرمیده در گلزار شهدای لواسان🌷 🥀@shamime141
🌹🌹 من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم. علی وار زیستن و علی وار شهید شدن، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می‌دارم. @shamime141