🔴نقل توسّل به امام کاظم (علیهالسلام)
🔹 خطیب بغدادی از سنّیهای خیلی متعصّب و مخالف شیعه است. او به قدری با شیعه مخالف است که علماء شیعه را با تعابیر تند و ناروا یاد میکند؛ مثلاً درباره شیخ مفید مینویسد: «شيخ الرافضة و المتكلّم على مذاهبهم، صنف كتب كثيرة في ضلالاتهم و الذب عن اعتقاداتهم و مقالاتهم و الطعن على السلف الماضين من الصحابة و التابعين و عامة الفقهاء المجتهدين، و كان أحد أئمة الضلال، هلك به خلق كثير من الناس إلى أن أراح الله المسلمين منه، و مات في يوم الخميس ثاني شهر رمضان من سنة ثلاث عشرة و أربعمائة.»¹
🔸 خطیب با این همه تعصّب و کینه با شیعه وقتی به سرگذشت حضرت امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) میرسد، مفصّلاً به ذکر فضائل آن حضرت میپردازد.²
🔹 همچنین در باب «ما ذكر في مقابر بغداد» به کرامت قبر امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) اشاره میکند و مینویسد: «أخبرنا القاضي أبو محمد الحسن بن الحسين بن محمد بن رامين الإستراباذي قال: أخبرنا أحمد بن جعفر بن حمدان القطيعي قال: سمعت الحسن بن إبراهيم أبا علي الخلال يقول: ما همني أمر فقصدت قبر موسى بن جعفر فتوسلت به إلا سهل الله تعالى لي ما أُحبّ.»³
1⃣ تاريخ مدينة السلام؛ ج ۴ ص ۳۷۵ ش ۱۵۶۶، چاپ بشّار عوّاد معروف.
2⃣ تاريخ مدينة السلام؛ ج ۱۵ ش ۶۹۳۹ ص ۱۴
تاريخ مدينة السلام؛ ج ۱۵ ش ۶۹۳۹ ص ۱۸
3⃣ تاريخ مدينة السلام؛ ج ۱ ص ۴۴۲
📚 جرعهای از دریا ؛ ج۳ ، ص ۲۴۰
از کشتار مسلمانان سربرنیتسا چه میدانید؟ -
| Mehr News Agency
https://www.mehrnews.com/news/5535050/%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D9%86%DB%8C%D8%AA%D8%B3%D8%A7-%DA%86%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AF
امروز سالگرد
بزرگترین نسل کشی مسلمانان بعد از جنگ جهانی دوم است !!
...، کوچ دادن اجباری، تصرف اجباری اموال و دارایی، قتل عام و نسل کشی، تجاوز و هتک حرمت به زنان، تأسیس اردوگاههای مرگ، حاملگیهای اجباری و …!
#غدیری_بمانیم
هدایت شده از روان آسا
غیر اخلاقی ترین عادت بشر این است که مدام و بی وقفه، درباره هر کس و پیش از آنکه بفهمد و درک کند قضاوت می کند.
این آمادگی پرشور برای قضاوت کردن، نفرت انگیزترین حماقت و مخرب ترین شرارت هاست...
میلان کوندرا
@ranjeyادمین
https://eitaa.com/ravanasaclinic
هدایت شده از در محضر آیتالله میرباقری
گاهی کسی میگوید"این چه حرفی بود که بالای منبر گفتید؟"
این اعتراض، انسان را تنظیم میکند.
انسان گاهی احتیاج به این حرف دارد، چون خیال میکند چیز مهمی گفته و خبری است! اینکه یک جملۀ انتقادی به او میگویند، متعادل میشود.
اگر کسی سخنی علیه ما گفت، او مأمور خداست که ما را متنبّه میکند.
#استاد_میرباقری
☑️ @mirbaqeri_ir
#المراقبه
یادت باشه
اونی که اذیتت می کنه،
دنیاست !
نه کس دیگه ای،
نه چیز دیگه ای !
نقاب آدمها فریبت ندهد !
.
#المراقبه
امروز، الحمدلله و المنّة توفیق دیدار رهبری حاصل شده بود!
چند متری فاصله بود با آقا، اما نه می گذاشتند جلو بروی ، نه حرف بزنی و نه نزدیک بشوی !
گمانم رفت به قیامت ، از بین اون همه جمعیت، چطوری میخواهیم اهل بیت را پیدا کنیم ؟!
اگر اونها خودشون ما رو پیدا نکنند؟؟؟؟!!!
خیلی جالبه !
برای مامورین انتظامات ، فرقی نداره کی هستی و چه سمتی داری، به همه با چشم شک و تردید نگاه می کنند.
ضمن احترام ،اونقدر دقیق می گردند که آدم به خودش شک می کنه!
پیر و جوان ، رئیس و مرئوس، استاد و شاگرد، همه یکسان توی صف !! هیچ التماس و قسم و آیه هم بکار نمی آید!!
خدایا ! قیامت چه خبر خواهد بود ؟؟؟!!!
« والعاقبة للمتقین »
اهل بیت فقط متقین را پیدا خواهند کرد و لاغیر !
#دیدار_طلاب_با_رهبری
#عید_مباهله
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
رجز مأذنهها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت
قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوستهست
نان یک عده به گمراهی مردم بستهست
ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است
لاجرم چارهای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند
به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبان گیر است
کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خونریزتر است
بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صف آرایی آن چند نفر خیره شدند
پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده
دفترم غرق نفسهای مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد
با طمانیۀ خود راه میآمد آرام
دست در دست یدالله میآمد آرام
دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد
ایها الناس من از پارۀ تن میگویم
دارم از خویشتن خویش سخن میگویم
آنکه هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آنکه با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است
من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم
نه فقط جسم علی روح محمد باشد
یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد
دیگر اصلا چه نیازیست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی میکند آب
الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد
مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
حمید رضا برقعی