eitaa logo
شمیم ملکوت
388 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
291 ویدیو
125 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسن ع با وجود داشتن مرکب ، بیست بار با پای پیاده ، از مدینه به مکه برای حج رفت ! تهذیب الاحکام ، ج ۵ ، ص ۱۱ باید دانست که دارایی های معنوی حضرت ، مانند حسب و نسب شایسته ، مقام امامت و ... هرگز باعث نمی شد که به عبادات معمولی اکتفا کنند . بلکه تمام توان خود را در این راه بکار می گرفتند ! در صورتی که اغلب افراد ، وقتی دارای یک مزیت و موقعیت ویژه می شوند ، به امید آن ، از دیگر مستحبات و ... چشم می پوشند و آن را برای خود کافی می دانند . بسیاری افراد ، در امور مادی ، هرگز به ضرورت اکتفا نکرده و حداکثر آنها را خواستارند ، در حالی که اولیای الهی , در معنویات و عبادات اینگونه اند ! کسی که حقیقت عبادت را بداند ، زیاد آن را نیز کم می شمارد ! @shamimemalakut
نقل کرده اند : روزی رسول خدا ص ، امام حسن را بر روی دوش خود سوار کرده بود ! شخصی به امام حسن گفت : چه مرکب خوبی داری ! رسول خدا ص فرمود : به من بگو ، که چه راکب خوبی دارم ! نقل از فیش های استاد قرائتی @shamimemalakut
روزی ، عثمان در مسجد نشسته بود ، که نیازمندی از وی درخواست کمک کرد . عثمان به او پنج درهم داد . چون این مبلغ ، سائل را کفایت نکرد ، به او گفت : من را به بخشنده ای راهنمایی کن . عثمان ، امام حسن و امام حسین و عبدالله بن جعفر را ، که در گوشه ای از مسجد نشسته بودند ، معرفی کرد . آنان به ترتیب ، به وی ۵۰ و ۴۹ و ۴۸ درهم دادند . سائل مجدداً به عثمان برخورد کرد و جریان را به او گفت . عثمان گفت : هیچ کس نمی تواند با این جوانمردان برابری کند ! بحار ، ج ۴۳ ، ص ۳۳۳ @shamimemalakut
ابو رافع به امام حسن ع گفت ، خاطره ای از جدّت برای من بگو . حضرت فرمود : کودکی در خانه بودم ، خرماهای بیت المال را نزد جدّم آوردند . میل داشتم ، یک عدد در دهانم گذاشتم . رسول خدا ص با انگشت آنرا از دهانم بیرون آورد ! @shamimemalakut
مدتی پس از شهادت امام علی ع ، معاویه به مدینه آمده و در مسجد بالای منبر رفته و با ناسزا گویی به مقام امام علی ع ، جسارت نمود . امام حسن ع که در مجلس بود ، بپاخواست و پس از حمد و ثنای الهی ، فرمود : ای مردم ! خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده ، مگر اینکه مجرمین را دشمن او قرار داده است . چنانکه قرآن فرموده : و کذلک جعلنا لکل نبیّ عدواً من المجرمین . آنگاه رو به معاویه کرد و فرمود : من پسر علی ع هستم و توپسر صخر ! مادر تو هند ( جگر خوار ) است و مادر من فاطمه س ! جده ی تو نثیله و جده ی من خدیجه است ! خداوند ، آنکس را که بین ما دو نفر ، از نظر نسب ، پست تر و از نظر یاد خدا ، غافلتر و از نظر کفر و نفاق ، کافرتر و منافق تر است ، لعنت کند ! آنگاه همه ی حاضران فریاد زدند : آمین ، آمین! معاویه ناگزیر ، خطبه ی خود را قطع کرد و با کمال سر افکندگی از منبر پایین آمده و مسجد را ترک کرد ! کشف الغمه ، ج ۲ ، ص ۱۲۰ @shamimemalakut
نقل کرده اند : در میانه ی جنگ جمل ، امیرالمؤمنین ع ، فرزندش محمد حنفیه را طلبید و نیزه ی خود را به او داد و فرمود : با این نیزه به سپاه دشمن حمله کن . محمد حنفیه نیزه را گرفت و به دشمن حمله کرد . گردانی از دشمن جلوی او را گرفتند ، محمد عقب نشینی کرد و به حضور پدر آمد ! در آن هنگام ، امام حسن ع نیزه را از دست او گرفت و به سوی دشمن حمله کرد ، پس از مدتی با نیزه ی خون آلود برگشت . وقتی محمد حنفیه ، آن شجاعت را از امام حسن ع دید ، بر اثر احساس شکست ، سرخ و سر افکنده شد . امیرالمؤمنین علی ع در این هنگام به او فرمود : خود را نگیر ، او پسر پیامبر است و تو پسر علی ! بحار ، ج ۴۳، ص ۳۴۵ @shamimemalakut
امام حسن ع یک همسایه یهودی داشت . دیوار دستشویی این مرد یهودی ، شکافته شده و آبهای فاضلاب ، خانه ی حضرت را آلوده کرد . حضرت چیزی نگفتند . روزی زن همسایه از ماجرا خبر دار شده و به شوهرش اطلاع داد . مرد یهودی نزد حضرت آمده و عذر خواهی کرد و گفت : چرا من را مطلع نکردید ؟ امام فرمود : جدّم به ما دستور داده که به همسایه اکرام کنیم . پس از آن ، مرد یهودی مسلمان شد ! بحار ، ج ۲ ، ص ۳۱۹ @shamimemalakut
میلاد کریم آل عبا تهنیت باد @shamimemalakut