#امام_حسن
امام حسن ع با وجود داشتن مرکب ، بیست بار با پای پیاده ، از مدینه به مکه برای حج رفت !
تهذیب الاحکام ، ج ۵ ، ص ۱۱
باید دانست که دارایی های معنوی حضرت ، مانند حسب و نسب شایسته ، مقام امامت و ... هرگز باعث نمی شد که به عبادات معمولی اکتفا کنند . بلکه تمام توان خود را در این راه بکار می گرفتند !
در صورتی که اغلب افراد ، وقتی دارای یک مزیت و موقعیت ویژه می شوند ، به امید آن ، از دیگر مستحبات و ... چشم می پوشند و آن را برای خود کافی می دانند .
بسیاری افراد ، در امور مادی ، هرگز به ضرورت اکتفا نکرده و حداکثر آنها را خواستارند ، در حالی که اولیای الهی , در معنویات و عبادات اینگونه اند !
کسی که حقیقت عبادت را بداند ، زیاد آن را نیز کم می شمارد !
@shamimemalakut
#امام_حسن
نقل کرده اند : روزی رسول خدا ص ، امام حسن را بر روی دوش خود سوار کرده بود !
شخصی به امام حسن گفت : چه مرکب خوبی داری !
رسول خدا ص فرمود : به من بگو ، که چه راکب خوبی دارم !
نقل از فیش های استاد قرائتی
@shamimemalakut
#امام_حسن
روزی ، عثمان در مسجد نشسته بود ، که نیازمندی از وی درخواست کمک کرد .
عثمان به او پنج درهم داد . چون این مبلغ ، سائل را کفایت نکرد ، به او گفت : من را به بخشنده ای راهنمایی کن .
عثمان ، امام حسن و امام حسین و عبدالله بن جعفر را ، که در گوشه ای از مسجد نشسته بودند ، معرفی کرد . آنان به ترتیب ، به وی ۵۰ و ۴۹ و ۴۸ درهم دادند .
سائل مجدداً به عثمان برخورد کرد و جریان را به او گفت .
عثمان گفت : هیچ کس نمی تواند با این جوانمردان برابری کند !
بحار ، ج ۴۳ ، ص ۳۳۳
@shamimemalakut
#امام_حسن
ابو رافع به امام حسن ع گفت ، خاطره ای از جدّت برای من بگو .
حضرت فرمود : کودکی در خانه بودم ، خرماهای بیت المال را نزد جدّم آوردند . میل داشتم ، یک عدد در دهانم گذاشتم . رسول خدا ص با انگشت آنرا از دهانم بیرون آورد !
@shamimemalakut
#امام_حسن
مدتی پس از شهادت امام علی ع ، معاویه به مدینه آمده و در مسجد بالای منبر رفته و با ناسزا گویی به مقام امام علی ع ، جسارت نمود .
امام حسن ع که در مجلس بود ، بپاخواست و پس از حمد و ثنای الهی ، فرمود :
ای مردم ! خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده ، مگر اینکه مجرمین را دشمن او قرار داده است . چنانکه قرآن فرموده :
و کذلک جعلنا لکل نبیّ عدواً من المجرمین .
آنگاه رو به معاویه کرد و فرمود :
من پسر علی ع هستم و توپسر صخر ! مادر تو هند ( جگر خوار ) است و مادر من فاطمه س ! جده ی تو نثیله و جده ی من خدیجه است !
خداوند ، آنکس را که بین ما دو نفر ، از نظر نسب ، پست تر و از نظر یاد خدا ، غافلتر و از نظر کفر و نفاق ، کافرتر و منافق تر است ، لعنت کند !
آنگاه همه ی حاضران فریاد زدند : آمین ، آمین!
معاویه ناگزیر ، خطبه ی خود را قطع کرد و با کمال سر افکندگی از منبر پایین آمده و مسجد را ترک کرد !
کشف الغمه ، ج ۲ ، ص ۱۲۰
@shamimemalakut
#امام_حسن
نقل کرده اند : در میانه ی جنگ جمل ، امیرالمؤمنین ع ، فرزندش محمد حنفیه را طلبید و نیزه ی خود را به او داد و فرمود : با این نیزه به سپاه دشمن حمله کن .
محمد حنفیه نیزه را گرفت و به دشمن حمله کرد . گردانی از دشمن جلوی او را گرفتند ، محمد عقب نشینی کرد و به حضور پدر آمد !
در آن هنگام ، امام حسن ع نیزه را از دست او گرفت و به سوی دشمن حمله کرد ، پس از مدتی با نیزه ی خون آلود برگشت .
وقتی محمد حنفیه ، آن شجاعت را از امام حسن ع دید ، بر اثر احساس شکست ، سرخ و سر افکنده شد .
امیرالمؤمنین علی ع در این هنگام به او فرمود :
خود را نگیر ، او پسر پیامبر است و تو پسر علی !
بحار ، ج ۴۳، ص ۳۴۵
@shamimemalakut
#امام_حسن
امام حسن ع یک همسایه یهودی داشت . دیوار دستشویی این مرد یهودی ، شکافته شده و آبهای فاضلاب ، خانه ی حضرت را آلوده کرد . حضرت چیزی نگفتند .
روزی زن همسایه از ماجرا خبر دار شده و به شوهرش اطلاع داد . مرد یهودی نزد حضرت آمده و عذر خواهی کرد و گفت : چرا من را مطلع نکردید ؟
امام فرمود : جدّم به ما دستور داده که به همسایه اکرام کنیم .
پس از آن ، مرد یهودی مسلمان شد !
بحار ، ج ۲ ، ص ۳۱۹
@shamimemalakut