eitaa logo
شمیم ملکوت
388 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
291 ویدیو
125 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
غریب بود و خسته و آفتاب زده . وارد مدینه شد. گرسنه بود و رنج راه ، پاهایش را زخم کرده بود و در کوچه ها دنبال لقمه نانی که گرسنگی اش را برطرف کند. عابران به خانه ای راهنمایی اش کردند. در خانه باز بود و نیازمندان همگی بر سر سفره، آنجا هیچ کسی از کسی نمی پرسید اینجا چه می کنی؟! همه با فراغ بال غذا می خوردند. ناگهان پیرمرد را دیدند که با هر لقمه ای که بر می دارد، لقمه ای را در انبان خود می گذارد! خدمتکار به او گفت : غذا زیاد است، هر چه میخواهی بخور! پیرمرد گفت: بیرون مدینه، بر سر زمینی، مرد بزرگواری را دیدم که در زیر آفتاب عرق ریزان ، کشت و زرع می کرد، این غذا را برای او می برم! اشک در چشم خدمتکار جمع شد و گفت : این سفره و این خانه از آن ، آن مرد بزرگوار است. آری کریم یعنی آنکه بی منت و بی حساب و بی توقع ببخشی و هرگز از کسی توقع مزد و اجر و پاداش نداشته باشی! یا کریم آل عبا، ما هم امروز بر سر سفره ی محبت و ولایتت گرد آمده ایم با کاسه های خالی و رنج های بیشمار! ( برداشت آزاد از روایت) @shamimemalakut
هر آنچه ناشدنى هست با حسن بشود دمى كه حضرت مشكل گشا حسن بشود به حسن خلق شود بين مردمان مشهور كسى كه بار لبش ذكر ياحسن بشود اسير حسن كس ديگرى نخواهد شد كسى كه دلبرش از ابتدا حسن بشود  هزار سبط دگر هم به مصطفى بدهند هميشه رابعِ اهل كسا حسن بشود عزيز كرده ى خيرالنساء است پس بايد عزيز حضرت خيرالورى حسن بشود بجز همان كه ابالحجّت است در عالم نديده ايم كه جز مجتبى حسن بشود اخوالكريم، امام الكريم، ابن الكريم قسم به ذوالكرم آقاى ما حسن بشود به سينه ى احدى دست رد نخواهد زد رواست صاحب اين ادعا حسن بشود گداى لقمه ى نانى شدن شرافت ماست شبى كه بانى اين سفره ها حسن بشود ميان اين همه دلداده ى حسين خوشيم به اينكه صاحب دلهاى ما حسن بشود @shamimemalakut
نشستم گوشه‌ای از سفره‌ی همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار ، سرشارِ صفت‌هایت حسن یک دانه از بسیار ، بسیارِ عناوینت دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما دهانِ خاتم پیغمبران واشد به تحسینت تو دینِ تازه ای آورده‌ای از دیدِ این مردم که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دینت معزالمومنین خواندن؛ مذل المومنین گفتن اگر کردند تحسینت، اگر کردند نفرینت برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون که می‌چینند مضمون آسمان‌ها از مضامینت بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمی‌گشتند خدا واداشت جبراییل‌هایش را به تمکینت بگو تا آفتاب از مغربِ دنیا برون آید  که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت بگو تاتیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت تورا پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت درون خانه هم محرم نمی‌بینی تحمل کن که می‌خواهند، ای تنهاترین! تنهاتر از اینت تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت می‌آمد آنکه نامش را نخواهم برد برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره می گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت به تابوت تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد چه می‌شد مثل مادر نیمه‌ی شب بود تدفینت صدایت می‌زند اینک یتیمت از دل خیمه که او را راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جانِ شیرینت کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ همان دستی، همان دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غم‌هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفره‌ی همواره رنگینت سید حمید برقعی @shamimemalakut
هر آنچه ناشدنى هست با حسن بشود دمى كه حضرت مشكل گشا حسن بشود به حسن خلق شود بين مردمان مشهور كسى كه بار لبش ذكر ياحسن بشود اسير حسن كس ديگرى نخواهد شد كسى كه دلبرش از ابتدا حسن بشود  هزار سبط دگر هم به مصطفى بدهند هميشه رابعِ اهل كسا حسن بشود عزيز كرده ى خيرالنساء است پس بايد عزيز حضرت خيرالورى حسن بشود بجز همان كه ابالحجّت است در عالم نديده ايم كه جز مجتبى حسن بشود اخوالكريم، امام الكريم، ابن الكريم قسم به ذوالكرم آقاى ما حسن بشود به سينه ى احدى دست رد نخواهد زد رواست صاحب اين ادعا حسن بشود گداى لقمه ى نانى شدن شرافت ماست شبى كه بانى اين سفره ها حسن بشود ميان اين همه دلداده ى حسين خوشيم به اينكه صاحب دلهاى ما حسن بشود @shamimemalakut
سایه ی دستی میان قاب چشمان ترش       چادرخاکی زهرا، بالِشِ زیر سرش              رنگ خون پاشیده بر آیینه ی احساس او       لکه های سرخ روی گوشوار مادرش               این دم آخر به یاد میخ در افتاده است       خانه را آتش زند با روضه ی پشت درش               لخته ها را پاک می کرد از لب خشکیده اش       زینب خونین جگر با گوشه های معجرش               بر خلاف رسم سرخ کشتگان راه عشق       رفته رفته سبزتر می شد تمام پیکرش               با نظر بر اشک قاسم گفت؛ وای از کربلا       نامه ای را داد با گریه به دست همسرش               روضه ی "لا یوم" می خواند؛ غریبِ اهل بیت       کربلایی ها چه گریانند در دور و برش               چشم امیدش به قد و قامت عباس بود       ایستاده با ادب ساقی کنار بسترش وحید قاسمی
یک عمر در حوالی غُربت مقیم بود آن سیدی که سفره ی دستش کریم بود!
قران از بیان امام حسن ع قرآن؛ ثقل اکبر امام حسن(ع) بعد از بیعت مردم، فرمود: ما حزب پیروز خداییم. نزدیک ترین خاندان پیامبریم. اهل بیت پاکیزه و پاک اوییم و یکی از آن دو گران سنگ هستیم که رسول خدا در امّت خود به یادگار نهاد و دومی آن، کتاب خداست که «در آن بیان هر چیز است و از پیش روی آن و از پشت سرش باطل به سویش نمی آید». ب) قرآن؛ امام هدایت امام حسن(ع) فرمود: « در دنیا غیر از این قرآن چیزی نمانده است. پس آن را امام خود قرار دهید تا شما را به هدایت راهنمایی کند. سزاوارترین مردم به قرآن کسی است که به آن عمل کند، هرچند آن را حفظ نکرده باشد و دورترین فرد از قرآن کسی است که به آن عمل نکند، هرچند آن را بخواند». ج) قرآن در قیامت امام حسن علیه السلام فرمود: « این قرآن در روز قیامت در حالی که راهبر است می آید؛ مردمی را که حلال قرآن را، حلال و حرام آن را، حرام گرفته اند و به متشابه آن ایمان آورده اند، به بهشت رهنمون می شود و مردمی را که حدود و احکامش را ضایع کرده اند و حرامهایش را روا شمرده اند، به آتش می اندازد». د) قرآن؛ شفای سینه‌ها از امام حسن(ع) است که فرمود: « چراغهای نور و شفای سینه ها در این قرآن است. پس باید سالک، در نور آن راه بپیماید و با این ویژگی، دل خود را لگام زند؛ زیرا این اندیشیدن حیات دل بیناست، همان گونه که آدمی در تاریکی ها با نور روشنایی می گیرد». ه) قرآن؛ طرف محاسبه و حجّت کسی از امام حسن(ع)تقاضای اندرز کرد، امام فرمود: با نعمت‌های خداوندی خود را بازدارید و از اندرزها سود برید که خدا برای پناه جوئی و یاوری کافی است. و قرآن حجّت و طرف محاسبه‌ای تمام است و بهشت برای ثواب و…» و) شرط تمسک به قرآن امام حسن(ع) در ضمن موعظه‌ای طولانی پیرامون تمسّک به قرآن فرمود: « یقین داشته باشید تا ویژگی هدایت را نشناسید، تقوا را نخواهید شناخت و تا آنانی را که قرآن را پشت سر انداختید، نشناسید، به پیمان قرآن نتوانید آویخت و تا تحریف کنندگان قرآن را نشناسید، آن را چنان که حقّ تلاوت آن باشد، نخواهید خواند. پس وقتی اینها را شناختید، بدعت ها و پیرایه‌ها را نیز خواهید شناخت و افتراها بر خدا و تحریف را می‌بینید و پی می برید آن که سقوط کرد، چگونه سقوط نمود.» ز) حرمت تفسیر به رأی امام حسن ع فرمود : « هرکسی درباره قرآن با رأی خود سخن گوید و به حق باشد، باز گناه کرده است.» ح) پیرامون تلاوت قرآن از امام حسن(ع) است که: « هرکس قرآن بخواند، یک دعای مستجاب دارد؛ دیر یا زود.» و فرمود: « هرکسی هنگام صبح سه آیه آخر سوره حشر را بخواند، و در آن روز بمیرد، مُهر شهدا خواهد خورد و چون شب شود و بخواند و بمیرد، نیز ممهور به مهر شهدا می‌شود.»👇 هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِيمُ(حشر /22) هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ(حشر/23) هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(حشر/24)
التماس دعا به هر قدم و به هر نفس اونهایی که این ایام بسوی بقیع پیاده روی خواهند کرد !!!! می رسد آن روز ، که وعده ی خدا حق است !! شاید عمر ما کفاف ندهد که ببینیم ! چنان به کینه کمان را کِشید سمتِ کریم که تیر‌ِ خورده به تابوت، تا تنَش‌ برِسد حرم نَدارد‌؛ یعنے هنوز مےترسند از ‌این‌که دستِ توسل به دامنَش ‌برِسد !
یکی از این چراغ ها هم کافی بود مزار کریم اهل بیت را روشن کند !! یا امام رضا ع! پس چرا شما را غریب الغرباء خوانده اند ؟!
میرزا محمد شفیع شیرازی ( وصال شیرازی )، ازشعرا و ادبای عصر فتحعلی شاه قاجار بود . وی علاوه بر مراتب علمی ، در خطاطی مهارتی بسزا داشته و 67 قرآن را به خط زیبای خود نوشته است . بر اثر نوشتن زیاد چشم وی مبتلا به آب مروارید شد . طبیب معالج به او گفت : به شرطی چشمت را معالجه می کنم که دیگر ننویسی . اما او پس از بهبودی مجدداً شروع به نوشتن کرد تا به کلی نابینا شد . سرانجام متوسل به پیامبر ص و ائمه اطهار شد . شبی در عالم رویا پیامبر ص به او فرمودند : چرا در مصائب فرزندانم حسن و حسین شعر نمی گویی تا خدای متعال چشمت را شفا دهد ؟ و در همان حال حضرت زهرا (س ) به او فرمودند: وصال ! اگر شعر مصیبت گفتی اول از حسنم شروع کن ، حسنم خیلی مظلوم است و صبح آن روز وصال این شعر را سرود : از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد آن طشت را از خون جگر باغ لاله کرد! نیمه دوم شعر را که گفت ناگهان چشمانش روشن و بینا شد و آن گاه اضافه کرد: خونی که خورده در همه عمر ،از گلو بریخت خود را تهی ز خون دل چند ساله کرد ! @shamimemalakut