#امام_کاظم
#دین_عاریه_ای
#خشوع
#خضوع
دعایی که امام کاظم علیه السلام فرمودند زیاد بخوانید:
فضل بن يونس از حضرت ابى الحسن (موسى بن جعفر) عليه السّلام حديث كند كه آن حضرت بمن فرمود: اين دعا را بسيار بخوان:
« اَللَّهُمَّ لاَ تَجْعَلْنِي مِنَ اَلْمُعَارِينَ وَ لاَ تُخْرِجْنِي مِنَ اَلتَّقْصِيرِ » بار خدايا مرا از عاريت دادهشدگانِ ایمان قرار مده و از تقصير بيرون مبر!
من عرض كردم: اما عاريت دادهشدگان، معنايش را دانستم، معناى «مرا از تقصير بيرون مبر» چيست؟
فرمود: هر كارى را كه بخاطر خداى عز و جل انجام دهى پس خود را در آن كار پيش خود مقصر بدان، زيرا كه همۀ مردم در كارهايشان ميان خود و خداى عز و جل تقصير كار و مقصرند!
📚الکافي ج ٢ص٥٧٩
استاد#رفیعی
#نماز_امام_کاظم
که مجرب برای حوائج است و طریقه نماز:
⬅ دو رکعت نماز که در هر رکعت یک بار حمد و 12مرتبه توحید میخوانی.
⬅ بعد از سلام نماز صد صلوات میفرستی و به روح امام کاظم هدیه میکنی.
⬅ بعدبه سجده میروی و میگویی:
اَللّهُمَّ بِحَقَّ الْمَحْبُوسِ فی سِجْنِ هارُونَ اَنْ تَقْضِیَ حاجَتیٖ (12مرتبه)
⬅ دعای بعداز نماز
«إِلهِي خَشَعَتِ الأصْواتُ لَكَ، وَظَلَّتِ الاَحْلامُ فِيكَ، وَوَجِلَ كُلُّ شَيٍ مِنْكَ، وَهَرَبَ كُلُّ شيٍ إِلَيْكَ، وَضاقَتِ الأشياءُ دُونَكَ، وَمَلأَ كُلَّ شيٍ نُورُكَ، فَأنْتَ الرَّفِيعُ فِي جَلالِكَ، وأَنْتَ البَهِيُّ فِي جَمالِكَ، وَأَنْتَ العَظِيمُ فِي قُدْرَتِكَ، وأَنْتَ الَّذِي لايَؤُودُكَ شَيٌ، يامُنْزِلَ نِعْمَتِي، يامُفَرِّجَ كُرْبَتِي، وَياقاضِيَ حاجَتِي، أَعْطِنِي مَسْألَتِي بِلا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ. آمَنْتُ بِكَ مُخْلِصاً لَكَ دِينِي، أَصْبَحْتُ عَلى عَهْدِكَ وَوَعْدِكَ مااسْتَطَعْتُ، أَبُؤُ لكَ بِالنِّعْمَةِ، وَأَسْتَغْفِرُكَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِي لايَغْفِرُها غَيْرُكَ، يامَنْ هُوَ فِي عُلُوِّهِ دانٍ، وَفِي دُنُوِّهِ عالٍ، وَفِي إِشْراقِهِ مُنِيرٌ، وَفِي سُلْطانِهِ قَويُّ، صَلِّ على مُحَمَّدٍ وَآلِهِ»
سپس حاجت خود را میطلبی .
#حرز_امام_کاظم
#نابودی_دشمنان
اِلهي كَمْ مِنْ عَدُوٍّ شَحَذَ لي ظُبَةَ مُدْيَتِهِ،
وَاَرْهَفَ لي شَبا حَدِّه
وَدافَ لي قَواتِلَ سُمُومِهِ،
وَ لَمْ تَنَمْ عَنّي عَيْنُ حِراسَتِةِ
فَلَمّا رَاَيْتَ ضَعْفي عَنِ احْتِمالِ الْفَوادِحِ،
وَ عَجْزي عَنْ مُلِمّاتِ الْجَوائِحِ
صَرَفْتَ ذلِكَ عَنّي بِحَولِكَ وَ قُوَّتِكَ،
لا بِحَوْل مِنّي وَلا قُوَّة
فَاَلْقَيْتَهُ فِي الْحَفيرِ الَّذيِ احْتَفَرَهُ لي،
خائِباً مِمّا اَمَّلَهُ فِي الدُّنْيا
مُتَباعِداً مِمّا رَجاهُ فِي الاْخِرَةِ،
فَلَكَ الْحَمْدُ عَلي ذلِكَ قَدْرَ اِسْتِحْقاقِكَ سَيِّدي، اَللَّهُمَّ فَخُذْهُ بِعِزَّتِكَ
وَافْلُلْ حَدَّهُ عَنّي بِقُدْرَتِكَ،
وَاجْعَلْ لَهُ شُغْلاً فيما يَليهِ
وَ عَجْزاً عَمّا يُناويهِ،
اَللَّهُمَّ وَاَعْدِني عَلَيْهِ عَدْويً حاضِرَةً تَكُونُ مِنْ غَيْظي شِفاءً،
وَ مِنْ حَنَقي عَلَيْهِ وَقاءً
وَ صِلِ اللّهُمَّ دُعائي بِالاِْجابَةِ،
وَ انْظِمْ شِكايَتي بِالتَّغْييرِ
وَ عَرِّفْهُ عَمّا قَليل ما اَوْعَدْتَ الظّالِمينَ،
وَ عَرِّفْني ما وَعَدْتَ في اِجابَةِ الْمُضْطَرّينَ،
اِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ وَ الْمَنِّ الْكَريمِ .
معبود من، چهبسا دشمنی که برای من تیغ کاردش را تیز کرد و شکارۀ سلاحش را برای من باریک ساخت و برایم به هم آمیخت زهرهای کشندهاش را و دیده نگهبانیاش از من نخوابید، پس زمانی که ناتوانیام را از تحمّل مصائب سنگین و درماندگیام را از پیشآمدهای خانمانبرانداز دیدی، همه را به حول و قوّهات نه به حول و قوّه خویش، از من بازگرداندی، پس او را در همان چاهی که برای من کنده بود انداختی، نومید از آنچه آن را در دنیا آرزو میکرد، دور از آنچه در آخرت امید داشت، پس توراست ستایش بر این عنایت بهاندازه شایستگیات آقایم، خدایا به عزّتت او را بگیر و به قدرتت تیزی سلاحش را از من کند کن و او را سرگرم اموری که در اختیار اوست قرار بده و درمانده از رسیدن به آنچه طمع دارد، خدایا مرا بر او چیره کن چیره شدنی فوری تا برای خشمم درمان و برای کینهام نگهدار باشد و پیوست کن خدایا دعایم را به اجابت و سامان ده شکایتم را به دگرگونی و به همین زودی آنچه ستمکاران را به آن تهدید کردی به او بشناسان و به من بنمایان آنچه در اجابت درماندگان نوید دادی، بهدرستی که تو صاحب فضل عظیم و احسان کریمی.
#دعای_امام_کاظم_جهت_محافظت
#احتجاب
تَوَكَّلْتُ عَلَي الْحَيِّ الَّذي لايَمُوتُ،
وَتَحَصَّنْتُ بِذِي الْعِزَّةِ وَالْجَبَروُتِ
وَاسْتَعَنْتُ بِذيِ الْكِبْرياءِ وَالْمَلَكُوتِ،
مَوْلايَ اسْتَسْلَمْتُ اِلَيْكَ فَلا تُسْلِمْني،
وَ تَوَكَّلْتُ عَلَيْكَ فَلا تَخْذُلْني
وَ لَجَاْتُ اِلي ظِلِّكَ الْبَسيطِ،
فَلا تَطْرَحْني اَنْتَ الْمَطْلَبُ وَ اِلَيْكَ الْمَهْرَبُ،
تَعْلَمُ ما اُخْفِي وَ ما اُعْلِنُ،
وَ تَعْلَمُ خائِنَةَ الاَْعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدوُرُ، فَاَمْسِكْ عَنِّي اللّهُمَّ اَيْدِي الظّالِمينَ،
مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ اَجْمَعينَ وَاشْفِني وَ عافِني يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
توكّل كردم بر زنده اي كه هرگز نميميرد، و پناه جستم به داراي عزّت و جبروت،
و ياري جستم به دارنده كبريا و ملكوت،
مولايم خود را به تو واگذاشتم،پس مرا وامگذار، و بر توكّل كردم،پس دست از ياري ام برمدار، و به سايه گسترده ات پناهنده شدم، پس به دورم مينداز،تويي مقصد و تنها به سوي توست گريزگاه، ميداني آنچه را پنهان كنم و آنچه را آشكار نمايم و خيانت ديده ها و آنچه را سينه ها پنهان كنند ميداني، از من بازدار دست هاي ستمكاران از همه جنيّان و آدميان را،و مرا شفا ده،و عافيت بخش،اي مهربانترين مهربانان.
#صاحب_قیام_فخ ۱
#امام_کاظم
«حسين بن على» مشهور به شهيد فخّ، نواده حضرت مجتبى ع، يكى از رجال برجسته، با فضيلت و شهامت، و عاليقدر هاشمى بود.
او مردى وارسته و بخشنده و بزرگوار بود و از نظر صفات عالى انسانى، يك چهره معروف و ممتاز به شمار مى رفت.
او از پدر ومادر با فضيلت و پاكدامنى كه در پرتو صفات عالى انسانى خود به «زوج صالح» مشهور بودند ، به دنيا آمده و در خانواده فضيلت و تقوى و شهامت پرورش يافته بود.
پدر و دايى و جد و عموى مادرى و عدهاى ديگر از خويشان و نزديكان او، به وسيله «منصور دوانيقى» به شهادت رسيده بودند و
حسین که در چنین خانواده ای پرورش یافته بود، هرگز خاطره ی شهادت پدر و بستگان خود را به دست دژخیمان «منصور» فراموش نمی کرد.
تا اینکه بيدادگري هاى هادى عباسى و مخصوصاً حاكم مدينه، كاسه صبرش را لبريز نموده او را به سوى قيام بر ضدّ حكومت هادى پيش برد.
#صاحب_قیام_فخ ۲
#امام_کاظم
وقتی هادی عباسی به حکومت رسید، فشار بر علویان را شدت داد، در تعقیب طالبیان اصرار ورزید، به ایجاد رعب و وحشت علیه آنان پرداخت و مقرریها و بخششهایی را که پدرش مهدی عباسی به آنان داده بود، همه را قطع کرد و به مأمورانش در نقاط مختلف دستور داد که آنان نزد وی بفرستند.
وی همچنین یکی از نوادگان عمر بن خطاب را به فرمانداری مدینه گماشت که او نیز با طالبیان بدرفتاری میکرد.
فرماندار جدید دستور داد هر روز علویان را به دارالاماره انتقال دهند و به تحقیر آنان بپردازند. در چنین شرایطی هر یک از علویان میبایست کفالت حضور یک یا چند نفر از بستگان خود را میپذیرفت.
یکی از علویان به نام «حسن بن محمد» (فرزند نفس زکیه) سه روز برای حضور و غیاب حاضر نشد و فرماندار، «حسین بن علی» و «یحیی بن عبدالله» را که ضامن او بودند، احضار و با تندی توبیخ کرد و از آنان خواست او را حاضر کنند.
پس از سخنان تهدیدآمیزی که میان آنان ردوبدل شد، فرماندار سوگند خورد که اگر تا شب او را حاضر نکنند، خانههای علویان را خراب میکند و حسین بن علی را هزار تازیانه میزند!