#عید_فطر
در روزگار نفت و چراغ علاالدین، مهمان بودم و کودک. خانه مجلل بود و صاحب خانه کریم!
سرگرم تماشای طبق ها شدم؛ انگورهایی که عقیق وار آویزان بود و پنجره های قدی بلند که آفتاب نیمه جان پاییز را به خانه می آورد!
عقربه ها شتابان از پی هم می دویدند و همین دم را به همان دم تبدیل می کردند. و من، آن طفلی که به تماشا آمده بود مشغول بازی شدم!
ظرف ها پُر و خالی می شدند و دست های پُر تمنایِ خلق الله را لبریز می کردند.
چندی نگذشت که ماه بالا آمد، اهل خانه بزم پرشکوهشان را با شادباش و خوشحالی به پایان رساندند. به خودم آمدم، دیر بود! سفره را جمع کرده بودند.
صاحبخانه در دامنم چند خوشه انگور و مشتی حلوا ریخت، به رسم میهمان نوازی که دستم خالی نماند.
سر به زیر و انگشت به دهان، راه خانه را پیش گرفتم. نوای عاشقانه ای لبانم را به حرکت در آورد:
« اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاَّءِ وَالْعَظَمَةِ وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ وَاَهْلَ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَةِ وَاَهْلَ التَّقْوى وَالْمَغْفِرَةِ اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَومِ الَّذى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً »
#آیه
#نویسندگان_حوزه_شهید_مطهری ۲
#عید_فطر
ماه رمضان تمام شد، از توشه ی پربار اهل معرفت، بی نصیب ماندم.
دلخوشم به توبره ی سرریز شده ی شرمساری ام و سرم که پایین است!
و خدایی که هنگامه ی بدرقه ی میهمان ها، حتما پی دیوارهای پنهان شده در تاریکی را نگاه می کند.
و من، آن گوشه ی تاریکِ کوچه، تکیه داده ام به دیوار، شرمنده و دست خالی، سرم را پایین انداخته ام، اشک راهش را میان گونه هایم پیدا می کند. قلبم سنگین است، سنگین می تپد.
خدا مرا در می یابد، دستم را می گیرد و از خم کوچه بیرون می آورد. خدا خدای گنهکاران هم هست. خدای خسران دیده ها. و خدای من، که زیاد، کمگذاشته ام!
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ
پناه می برم به اسم زیبایت، یا جبّار!
جبران کن نواقص مرا
که دستهای من ناتوان است !
#آیه
#نویسندگان_حوزه_شهید_مطهری ۳
#عید_فطر
| افطار،فطر،فاطر، فطرت|
همه از یک ریشه اند. کلمات هم ریشه بار معنایی مشترکی دارند.
فاصله ی خانه تا مسجد محل، صبحگاه اردیبهشت ، بوی بهار و طراوت درختان تازه سبز شده، لذتی شیرین در رگهایم به جریان انداخته بود.
خیابان را قُرق کرده بودند.
بساط نماز زیر آسمان آبی یک دست و صاف برپاشده بود.
سجاده را پهن کردم و نشستم.
"اللّٰهُ أَكْبَرُ اللّٰهُ أَكْبَرُ لَاإِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ وَاللّٰهُ أَكْبَرُ اللّٰهُ أَكْبَرُ ."
صدای تکبیر نماز گزاران، بند بند دلم را به لزه درآورد.
" وَ لِلّٰهِ الْحَمْدُ" را که زمزمه کردم، باران اشک ،کویر گونه هایم را بهاری کرد.
تمام وجودم ادامه دعا را می خواست.
الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَىٰ مَا هَدانا، وَلَهُ الشُّكْرُ عَلَىٰ مَا أَوْلانا.
تک تک کلمات در جان دلم جای خود نشستند و نگاه مشتاقم شروع نماز را می پایید.
نماز شروع شد.
و خواستن ها از خدای رحمت و عفو و مغفرت ،در جمعی که دست خدا را برسر داشت،زیر آسمان آبی یکدست،خیر بود.
داخل شدن به خیر،آنچه خیر به محمد وآل محمد داده است.
و خروج از سوء ،آنچه محمد وآل محمد را از آن خارج کرده است.
واین، یعنی همه چیز.
حکایت تکرار نُه گانه قنوت ها هر چه هست نمی دانم، اما دلم شبیه شدن به اهل بیت را خواست، بسیار خواست.
ولی من گنهکار با این بار گناه کجا و اهل بیت کجا از روی مولایمان صاحب الزمان خجالت میکشم، ولی امید هست که
وقتی خواسته ای را بعد از یک ماه بندگی و مهمانی، نُه بار تکرار می کنی، خدا می خواهد بدهد و گفته بخواه، پس خواستم.
خواستم با تمام وجود،
وخواستم دوام این حال را.
کاش...
بماند دلم بر مدار فطرت!
#سیده
#نویسندگان_حوزه_شهید_مطهری ۴
🌸با ارزش باش.. با ارزش زندگی کن.. 🌸
✅گاهی لازم است زندگی ما تغییر کند و از نو چیده شود تا ما را به جایی برساند که شایسته اش هستیم.
❇️در راه یاری امام زمان عج قدم بگذار تا شایسته بهترین ها باشی.🌺
با ما همراه باشید.
☎️۰۲۶۳۳۵۱۰۰۱۳
📞۰۹۱۰۹۱۵۰۹۷۸
🆔@Moradi1986
#امام_زمانت_عج_تو_را_فرا_میخواند
#لبیک_میگویی..
#پذیرش_حوزه_علمیه_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها_البرز
#نشر_حداکثری
#سلفی_شهادت
روحانی اولی از چپ شیخ سجاد شهرکی
دومی :شهید سید علی هاشمی
سوم: سردار شهید سلیمانی
چهارم: شهید ایت الله سلیمانی که امروز ترور شدند !
بی تو ای صاحب زمان .mp3
4.59M
#مداحی
بی تو ای صاحب الزمان
از غم هجر تو من دلخسته ام