eitaa logo
شمیم ملکوت
386 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
294 ویدیو
125 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
۴ بر خلاف دیدگاه برخی مردم، پیدایش یا تقویت ایمان، عاملی مانند قرص و آمپول ، سحر و جادو و کیمیا ندارد! حتی جذبه و نظر رحمت، دست عنایت و گوشه چشم، نفس اهل معنا ، به نحو اعجاب آوری ایمان را پدید نمی آورد! البته توسل و عنایت اولیای الهی لازمه ی ایمان و موجب تقویت آن است، اما نقش اصلی را خود انسان و اختیارش بازی می کند. توسل و توجه به اولیا الله ما را از تلاش و مجاهدت بی نیاز نمی کند! دعا و توسل مطابق قوانین الهی عمل می کند نه اینکه آنها را باطل کند! پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ليسَ الإيمانُ بالتَّحَلّي و لا بالتَّمَنّي، و لكنَّ الإيمانَ ما خَلَصَ في القلبِ و صَدّقَهُ الأعمالُ؛ ايمان نه به ظاهر است و نه به آرزو، بلكه ايمان آن است كه در دل خالص باشد و عمل، آن را تصديق كند. بحار الأنوار @shamimemalakut
۵ البته باید دانست ایمانی که ما از آن صحبت می کنیم ، حسابش از ایمان فقهی جداست ! این یک بحث اخلاقی است و ما نباید مسائل را با هم قاطی کنیم و کسی را به بی ایمانی متهم کنیم . بله امکان دارد کسی شهادتین را بگوید و احکام فقهی برای او ثابت شود یعنی با او معامله مسلمان شود و مال و جان و عرض و آبرویش محترم باشد ، ولی قلباً ایمان به توحید و نبوت و معاد نداشته باشد ! @shamimemalakut
در فرودگاه ژاپن،براى مسلمانان نمازخانه ساخته اند، افراد غير مسلمان را نيز مامور كرده اند تا به استقبال نمازگزاران رفته و حتى كفشهاى آنها را نيز جفت كنند. @shamimemalakut
۶ و البته باید دانست که ایمان اضطراری اصلاً قابل قبول نیست . یعنی قوام ایمان به اختیاری بودن آن است و گرنه در شرایط اضطراری همه مسلمانند ! خود ما تا حالا چند دفعه در شرایط سخت ، به توبه و ندامت افتاده ایم ؟ اما بعداً . . . ! فرعون وقتی داشت غرق می شد ، گفت : ایمان آوردم به این که ، خدایی جز همان کسی که بنی اسرائیل به او ایمان دارند ، نیست و من از مسلمین هستم ! یونس / 90 . اما این ایمان از او پذیرفته نشد و فرشته الهی کفی از لجن را در دهانش فرو کرد و گفت : الان ؟ در حالی که قبلاً عصیان کردی و از مفسدان بودی ؟! این همان راز خلقت انسان است ! خداوند تحقق ایمان را در هر شرایطی نمی خواهد و گرنه می توانست مدام انسان را در اضطرار قرار دهد تا ایمان بیاورد . می توانست هر شب در خواب ، جهنم را به ما نشان دهد تا ایمان بیاوریم ، ولی اینطور اراده نکرده است . باید آجر به آجر خانه ی ایمان را با اختیار بچینیم ! ! اختیار ! ؟ خدایا در این اختیار چه سرّی است ! @shamimemalakut
۷ آری ، همگی در حال سیر و حرکت هستیم ، زیرا هر عمل اختیاری ( اعم از حلال و حرام ، مکروه و مستحب و مباح ) حرکتی بسوی هدف است ! به نظر ما می آید که ساکن هستیم . ولی همگی مسافریم و در حال سیر ! خود زمان بر هر چیزی اثرگذار است. نمی توان تصور کرد که زمان زیادی بر ما بگذرد ولی بر ایمان ما اثری نداشته باشد. باطن انسان لحظه به لحظه در کنش و فعالیت است. این عالم درون انسان مدام در حال صعود یا سقوط ، کاهش یا افزایش است. @shamimemalakut
کاش می دانستید که تمام بشریت بوسیله شما امتحان شدند! زندگی می گذرد، نسل های جدید از راه می رسند، نتانیاهو می میرد و روسیاهی به زغال می ماند! #القدس_لنا @shamimemalakut
۸ ایمان هر لحظه به تناسب اعمال( جوانحی) قلبی و جوارحی ( بدنی ) کاهش و افزایش پیدا می کند . این اثر گذاری گاهی آن قدر عمیق است که با یک گناه قلبی ، انسان ، ایمان خود را از دست می دهد . بعنوان مثال امام باقر ع می فرماید : همانا حسادت ایمان را می خورد ، همچنانکه آتش هیزم را می خورد . یا رسول خدا ص فرمود : غیبت سریع تر حسنات بنده را فنا می کند از سوزاندن آتش چیز خشکی را . یعنی خراب کردن خیلی راحت تر و سریع تر از ساختن است . خانه ای را که یک ساله ساخته اند ، در عرض چند دقیقه منفجر می کنند . این سنت زمین مادی است . فرزندی را که 20 سال زحمتش را کشیده اند ، با یک حادثه جانش را از دست می دهد ! کاهش ایمان اگر زیاد و مکرر باشد ، منجر به کفر می شود و افزایش مکرر و مستمر آن منجر به یقین می گردد . @shamimemalakut
✨ در ماه رمضان چند جوان، پیر مردی را دیدند که دور از چشم مردم، غذا میخورد. به او گفتند: پیر مرد مگر روزه نیستی؟ پیرمرد گفت: چرا روزه‌ام، فقط آب و غذا میخورم. جوانان خندیدند و گفتند: واقعا؟ پیرمرد گفت: بله، دروغ نمیگویم، به کسی بد نگاه نمیکنم، کسی را مسخره نمیکنم، با کسی با دشنام سخن نمیگویم، کسی را آزرده نمیکنم، چشم به مال کسی ندارم و... ولی چون بیماری دارم متأسفانه نمیتوانم معده را هم روزه دارش کنم، بعد پیرمرد به جوانان گفت: آیا شما هم روزه هستید؟ یکی از جوانان در حالی که سرش را از خجالت پایین انداخته بود، به آرامی گفت: خیر ما فقط غذا نمیخوریم !!! ماه رمضان بر همه آنان که چشم و دل و زبان و رفتار و کردارشان ، درخدمت خلق خداست مبارک! @shamimemalakut
✨ یا علی یا عظیم 🌙 حلول ماه پر خیر و برکت رمضان بر تمام مسلمانان جھان مبارک باد @shamimemalakut
به گزارش خبرگزاری «حوزه»، استاد شیخ حسین انصاریان در یکی از خاطرات تبلیغی خود که در پایگاه اطلاع رسانی این استاد حوزه منتشر شده، چنین نقل می کند: قبل از انقلاب ، روزی در خیابان ری می گذشتم ، جوانی لوطی وار جلوی مرا گرفت و گفت : «من اینجا مغازه دارم و کارهای تعمیر ماشین انجام می دهم. دوست دارم چند دقیقه به مغازۀ بیایی و با هم یک چای بخوریم». رفتم و ساعتی با او نشستم. او می گفت: «شبی در حال مستی ، حوالی چهارراه حسن آباد افتاده و خوابم برده بود . صبح روز بعد ، که جمعه هم بود ، پیش‌نماز مسجد همت آباد در مسیر رفتن به مسجد مرا در آن وضع دید. خیلی با محبت بیدارم کرد و با اصرار برای خوردن چای و صبحانه به مسجد برد. مراسم دعای ندبه بود و شما منبر رفتید. من در همان جلسه تصمیم جدی گرفتم و همۀ کارهای بد را ترک کردم. پس از چندی دختر خانمی را عقد کرده، قرار گذاشتم که باید با حجاب شود؛ ولی اکنون که سه ماه می گذرد، او اصرار دارد که بی حجاب شود، این در حالی است که من او را خیلی دوست دارم و اکنون نمی دانم باید چه کنم؟». به او گفتم: «اگر واقعا دلت می خواهد ، در چند جلسه من حرفهایی را یادت می دهم تا به او بگویی . اگر قبول کرد که هیچ و گرنه ببینم چه باید کرد». پس از چهار – پنج جلسه ، گفت: «فایده ای ندارد». گفتم : « اگر می توانی برای خدا از او بگذر ، خداوند عوضی بهتر می دهد ، قرآن می فرماید : « عَسَى رَبُّنَا أَن یُبْدِلَنَا خَیْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ» . آن جوان گفت : « تو به من قول میدهی که چنین شود ؟ » گفتم : « قول میدهم . » او هم رفت و زنش را طلاق داد . سه – چهار ماه گذشت ، هر بار که مرا می دید می گفت ، قولت چی شد ؟ چرا عمل نشد ؟ و من می گفتم ان شاء الله عمل میشود . روزی به پروردگار عرضه داشتم : پروردگارا ، من از جانب تو قول داده ام . این آدم هم که لات و عرق خور بوده ، به راه تو برگشته است . لطفا کاری برایش بکن تا هم دلش به دست آید و هم این قدر مرا مواخذه نکند . » چندی بعد او را در حرم حضرت رضا (علیه السلام) دیدم ، گفتم : « حالت چطور است ؟ » گفت : « بسیار عالی . دختر خانمی بسیار مومن پیدا کرده ام که خیلی هم از اولی زیباتر است . با هم عروسی کرده ایم و خیلی راضی ام . » چند سال بعد او را دیدم . احوالش را پرسیدم . گفت : « شاد و خرم هستم . دوبچه هم دارم . اسم یکی را حسین و دیگری را ابوالفضل گذاشته ام . » این هم از برکت دعای ندبه آن مسجد بود که امام جماعتش فردی بسیار با اخلاق و مهربان بود . امام جماعت آنجا ، حاج آقا مصطفی مسجد جامعی ، پدر آقای مسجد جامعی، بود . مراسم دعای ندبه بسیار شلوغ می شد و خود حاج آقا در طول مراسم در مسجد خدمت می کرد ، به همه مهر می ورزید و اگر کسی نمی آمد ، به او زنگ می زد و احوالش را می پرسید . @shamimemalakut
@shamimemalakut