eitaa logo
کانال شمیم بهشت
767 دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
11.9هزار ویدیو
169 فایل
کانال شمیم بهشت 🌼🌻 🌼🌻یامهدی فاطمه (س) یار مظلومان جهان برای ظهورت دعای فرج میخوانم 🌼🌻بهترین کانال مذهبی و معنوی شمیم بهشت ۰( اللهم عجل الولیک فرج والعافیت ونصر ) @shamimmarefat5 ارتباط با مدیر محترم ⚘⚘⚘⚘ ممنونم که پستها رو فوروارد میکنید نه کپی
مشاهده در ایتا
دانلود
نتيجه آميختگى جهل با وضعيتهاى متفاوت در زندگى بشر: 1- جهل + فقر = جُرم 2- جهل + ثروت = فساد 3- جهل + آزادی = هرج و مرج 4- جهل + قدرت = استبداد 5- جهل + دين = تروریسم حال به جای جهل، علم بگذار بنگر علم با وضعيتهاى متفاوت زندگى چه میکند؛ 1- علم + فقر = قناعت 2- علم + ثروت = نوآوری 3- علم + آزادی = خوشبختی 4- علم + قدرت = عدالت 5- علم + دين = استقامت این یک قانون است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌@shamimmarefat5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ دوستت دارم گفتن مسئولیت داره اگه عرضش رو نداری به کسی نگو! @shamimmarefat5
بیایید امروز باهم یه قراری بذاریم که اگه ویژگی خوبی در آدمای اطرافمون دیدیم، بهشون بگیم! بهش بگیم که چه خوش تیپه، چه خوشگله، چه خلاقه، چه باشعوره... هیچکس با یه بار شنیدن این حرفا تغییر نمیکنه، ولی برای یه ساعت حالش خوب میشه. تازه اینجوری خودتون هم حالتون بهتر میشه!😊 @shamimmarefat5 «قرارمون یادت نره...» ┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تماشای این گیف باعث آرامش شما شده و استرس و اضطراب را کاهش میدهد👌 @shamimmarefat5
‌ پیراهنت در باد تکان می خورد این تنها پرچمی است که دوستش دارم @shamimmarefat5
دعای روز چهارم رمضان
مهدویت_در_قرآن 🔴 آیات مهدویت در جزء سوم 1️⃣ بقره: 259 👈🏻 رجعت در اقوام و ملل گذشته 2️⃣ بقره: 269 👈🏻 ارزش شناخت امام 3️⃣ آل‌عمران : 46 و 55 👈🏻 نزول حضرت عیسی مسیح (ع) 4️⃣ آل‌عمران : 81 👈🏻 دوران رجعت 5️⃣ آل‌عمران : 83 👈🏻 جهانی شدن اسلام در ع @shamimmarefat5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ ‏از مجنون پرسیدن که چرا دست لیلارو نگرفتی فرار کنی؟ گفت: مادرش خیلی ناراحت میشد، من قلبی که توش لیلا باشه رو نمیتونم بشکنم :) ] @shamimmarefat5
❗️ امام سجاد علیه السلام : هر کس هنگام افطار و هنگام سحر سوره ی قدر را تلاوت کند ، در فاصله ی این دو وقت مانند کسی است که در راه خدا شهید شده و در خون خود غلطیده . 📚 اقبال الاعمال ، ج ۱ ، ص ۱۱۴ @shamimmarefat5
انسان‌ها همیشه «بت» می‌سازند ... بعضی‌ها با سنگ و چوب عده‌ای با باورهایشان اولی ترسناک نیست، چون با یک تبر در هم می‌شکند! ولی دومی بلایی است که هیچ جامعه‌ای از آن مصون نمانده است! @shamimmarefat5
📚 خاطره طنز صد تا به راست ، پنجاه تا به چپ‏ ما یك عده بودیم كه عازم جبهه شدیم. نه سازماندهی درستی داشتیم و نه سلاح و توپ و خمپاره و... رسیدیم به اهواز. رفتیم پیش برادران ارتشی و از آنها خواستیم تا از وجود نازنین ما هم استفاده كنند! فرمانده ارتشی پرسید: خُب، حالا در چه رسته‏ ای آموزش دیده‏ اید؟ همه به هم و بعد با تعجب به او نگاه كردیم. هیچ كس نمی‏دانست رسته چیست؟! فرمانده كه فهمید ما از دَم، صفر كیلومتر و آكبند تشریف داریم، گفت: آموزش سلاح و تیراندازی دیدید؟ با خوشحالی اعلام كردیم كه این یك قلم را واردیم. ـ پس این قبضه خمپاره در اختیار شماست. بروید ببینم چه می‏كنید. دیده‏ بان گزارش می‏دهد و شما شلیك كنید. بروید به سلامت! هیچ كدام به روی مبارك خود نیاوردیم كه از خمپاره هیچ سررشته‏ ای نداریم. رحیم گفت: ان‏شااللّه به مرور زمان به فوت و فن همه سلاح ‏های جنگی وارد خواهیم شد. كمی دورتر از خط مقدم خمپاره را در زمین كاشتیم و چشم به بی‏سیم‏ چی دوختیم تا از دیده ‏بان فرمان بگیرد. بی‏سیم ‏چی پس از قربان صدقه با دیده‏ بان رو به ما فرمان «آتش» داد. ما هم یك گلوله خمپاره در دهان گل و گشاد لوله خمپاره رها كردیم. خمپاره زوزه‏ كشان راهی منطقه دشمن شد. لحظه‏ ای بعد بی‏سیم ‏چی گفت: دیده‏ بان می‏گه صد تا به راست بزنید! همه به هم نگاه كردیم. من پرسیدم: یعنی چی صد تا به راست بریم؟ رحیم كه فرمانده بود كم نیاورد و گفت: حتماً منظورش این است كه قبضه را صد متر به سمت راست ببریم. با مكافات قبضه خمپاره را از دل خاك بیرون كشیدیم و بدنه سنگینش را صد متر به راست بردیم. بی‏سیم ‏چی گفت: دیده‏ بان می‏گه چرا طول می‏دین؟ رحیم گفت: بگو دندان روی جگر بگذاره. مداد نیست كه زودی ببریمش! دوباره خمپاره را در زمین كاشتیم. بی‏سیم‏ چی از دیده ‏بان كسب تكلیف كرد و بعد اعلام آتش كرد. ما هم آتش كردیم! بی‏سیم‏ چی گفت: دیده بان می‏گه خوب بود، حالا پنجاه تا به چپ برید! با مكافات قبضه خمپاره را در آوردیم و پنجاه متر به سمت چپ بردیم و دوباره كاشتیم و آتش! چند دقیقه بعد بی‏سیم‏ چی گفت: می‏گه حالا دویست تا به راست! دیگر داشت گریه‏ مان می‏ گرفت. تا غروب ما قبضه سنگین خمپاره را خركش به این طرف و آن طرف می‏ كشاندیم و جناب دیده ‏بان غُر می‏زد كه چرا كار را طول می‏دهیم و جَلد و چابك نیستیم. سرانجام یكی از بچه‏ ها قاطی كرد و فریاد زد: به آن دیده‏ بان بگو اگر راست می‏گه بیاد اینجا و خودش صد تا به راست و دویست تا به چپ بره! بی‏سیم ‏چی پیام گهربار دوستمان را به دیده‏ بان رساند و دیده‏ بان‌كه معلوم بود حسابی از فاصله افتادن بین شلیك‏ ها عصبانی شده، گفت كه داره می‏آد. نیم ساعت بعد دیده‏ بان سوار بر موتور از راه رسید. ما كه از خستگی همگی روی زمین ولو شده بودیم، با خشم نگاهش كردیم. دیده‏ بان‌كه یك ستوان تپل مپل بود، پرسید: خُب مشكل شما چیه؟ شما چرا اینجایین. از جایی كه صبح بودید خیلی دور شدین! رحیم گفت: برادر من، آخر هی می‏گی برو به راست. صد تا برو به چپ. خُب معلوم كه از جایی كه اوّل بودیم دور می‏شیم دیگه. ستوان اول چند لحظه با حیرت بروبر نگاهمان كرد. بعد با صدای رگه‏ دار پرسید: بگید ببینم وقتی می‏گفتم صد تا به راست، شما چه کار می‏كردین؟ ـ خُب معلومه، قبضه خمپاره‌ رو در می‏ آوردیم و با مكافات صد متر به راست می‏ بردیم! ستوان مجسمه شد. بعد پقی زد زیر خنده. آن‌قدر خندید كه ما هم به خنده افتادیم. ستوان خنده‌خنده گفت: وای خدا! چه قدر بامزه، خدا خیرتان بده چند وقت بود كه حسابی نخندیده بودم. وای خدا دلم درد گرفت. ما كه نمی ‏دانستیم علّت خنده ستوان چیه، گفتیم: چرا میخندی؟ ستوان یك شكم دیگر خندید. بعد خیسی چشمانش را گرفت و گفت: قربان شكل ماه‏تان برم، وقتی می‏ گفتم صد تا به راست، یعنی این‌كه با این دستگیره سر خمپاره را صد درجه به راست بچرخانید، نه اینكه كله‏ اش را بردارید و صد متر به سمت راست ببریدش! و دوباره خندید. فهمیدیم چه گافی دادیم. ما هم خندیدیم. دست و بالمان از خستگی خشك شده بود، اما چنان می‏ خندیدیم كه دلمان درد گرفت @shamimmarefat5
آقاجان... در بلنداے روزهایے ڪہ روزه داران دلخوش بہ اذان هستند بلنداے روزهاے غیبتت را بہ دلخوشے ڪدام صدا بہ انتظار بنشینیم... ماه مدینہ سر بده نواے أنا المهدے را @shamimmarefat5
💠✨خدای مهربانم ⚪️✨نورت را در وجودمان متجلی کن که 💠✨سخت محتاج آنیم ... ⚪️✨خدایا 💠✨برکت نگاهت را در نگاهمان بریز تا هر ⚪️✨کجا که مینگریم نیکی باشد و مهر ... 💠✨خدایا ⚪️✨میدانی که خسته ایم از خودمان از 💠✨روزمرگی ها از نفرتها از جدایی ها از ⚪️✨من بودن ها و ما نشدن هایمان ... 💠✨خدایا ⚪️✨دستمان را بگیر تا یادمان باشد که باید 💠✨دستی را بگیریم .... 💠✨خدایا ⚪️✨نگاه مهربانت را از ما دریغ مکن تا 💠✨یادمان باشد که باید به تمامی نگاهی ⚪️✨باشیم از سر مهر و عشق به انسانها ... 💠✨آمــــــیــــــــنــــــــ ┄@shamimmarefat5