مداحی آنلاین - محمد رسول الله - حامد زمانی.mp3
10.71M
[😍🎊]
#حامد_زمانی | #عید_مبعث
اے حسن خـــــلقت بی بدل
اے از تو عالـــــم در عجب . .♥️
@shamimmarefat5
◻️🕊🌻🕊◻️
🌻حضرت محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
◻️«به راستى كه من براى به كمال رساندن مكارم و فضائل اخلاقی مبعوث شدهام.»
◻️از ایشان پرسیدند:
«مکارم اخلاقی یعنی چه؟»
🌻رسول الله پاسخ دادند:
◻️«مکارم اخلاقی یعنی:
گذشت کردن از کسی که به تو ظلم کرده
ایجاد رابطه باکسی که باتو قطع رابطه کرده
◻️بخشیدن به کسی که تو را محروم کرده
و گفتن حرف حق، حتی اگر بر ضد خودت باشد.»
🔘بحارالانوار ، جلد ۶۸ ، صفحه ۳۸۲
◻️🕊🌻🕊◻️@shamimmarefat5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو بهتر میفهمی یا پیامبر(صل الله علیه و آله)🤣🤣🤣
@shamimmarefat5
بیا که با سر زلف تو کارها دارم
ز عشق روی تو در سر خمارها دارم
بیا که بیرخ گلرنگ و زلف گل بویت
شکسته در دل و در دیده خارها دارم
چو آمدی مرو از نزد من که در همه عمر
به بوسه با لب لعلت شمارها دارم
نه جور بخت من و روزگار محنت تو
ذخیرههای بسی روزگارها دارم
مرا ز یاد مبر آن مبین که در رخ و چشم
ز گوش و گردن تو یادگارها دارم
خطاست اینکه همی گویم این طمع نکنم
که دستبرد طمع چند بارها دارم
قرارهای مرا با تو رنگ و بویی نیست
که با زمانهٔ اینها قرارها دارم
زکار خویش تعجب همی کنم یارب
چو ناردان فروبسته کارها دارم..🍀🌷🍀
✨❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧✨
💌#دلنوشته_مهدوی
#سلام_پدر_مهربانم
❣مهدے جان!
▫️بيا توافقنامه امضا كنيم،
من رآكتور قلبم را به نامت ميكنم،
تو هم تحريم چشمانت را از من بردار
▪️میدانی آقاجان
خواب مانده ایم
▫️ازهمان روز اول
همان روز در سقیفه..
▪️همان موقع کنار در خانه..
میدانی اگر خواب نبودیم کار به پهلوی مادر نمیرسید..
▫️به خار در چشمان پدر نمیرسید..
به جگرِ سوخته مجتبی
به ظهر عاشورا
به زندان
به زهر
به غربت یتیمی نمیرسید
▪️اگرخواب نبودیم کار به انتظار شما نمیرسید..
💌#دلنوشته_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
التماس دعا🤲
┅═✧❁🔆❁✧═┅
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفرکرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
فریاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت
ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت
درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی
بر میشکند گوشه محراب امامت
حاشا که من از جور و جفای تو بنالم
بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت
کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ
پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت
حافظ
@shamimmarefat5
شش حقیقت در مورد خانوم ها:
۱- اعتقاد به پس انداز دارند ولی لباس های گرون میخرن.
۲- لباس های گرون میخرن، ولی هیچوقت لباس مناسب ندارن.
۳- هیچوقت لباس مناسب ندارن،
ولی همیشه لباس های زیبا میپوشند .
۴- همیشه لباس های زیبا میپوشند،
ولی هیچوقت راضی نیستن.
۵- هیچوقت راضی نیستن،
ولی انتظار دارند که آقایون ازشون تعریف کنند.
۶- انتظار دارند که آقایون ازشون تعریف کنند،
ولی وقتی که ازشون تعریف میشه، باور نمیکنند.
و هنوز دانشمندان در حال تلاش برای پیدا کردن راه حلی
برای شناخت این موجودات پیچیده، دوست داشتنی و خاص هستند… 😂😂
🤣🤣🤣
📖او دیگر دعا نخواند..
✍حدود سالهای 61و62، زمانی که شهید بابایی فرمانده پایگاه اصفهان بود، یکی از پرسنل نقل کرد:
در شب جمعه ای به طور اتفاقی به مسجد حسین آباد اصفهان رفتم. در تاریکی متوجه شدم صدایی که از بلندگو به گوش می آید خیلی آشناست.
پس از پایان دعا که چراغها روشن شد، دیدم که حدسم درست بوده. کسی که دعای کمیل می خوانده است سرهنگ بابایی است. خوشحال شدم و جلو رفتم. سلام کردم و گفتم:
-جناب سرهنگ! قبول باشد ان شاءالله.
اطرافیان با شنیدن کلمه«سرهنگ»، به شهید بابایی نگاه کردند. بعد از احوالپرسی که با هم کردیم، از چهره او دریافتم که ناراحت است. وقتی علت را جویا شدم، پاسخ دادند:
-کاش واژه سرهنگ را نمی گفتی.
فهمیدم که تا آن لحظه کسی از اهالی آن منطقه شهید بابایی را نمی شناخته و ایشان هرشب جمعه به عنوان شخص عادی به آن مسجد می رفته و دعای کمیل می خوانده است.
پس از این ماجرا او دیگر در آن مسجد دعای کمیل نخواند: زیرا همیشه دوست می داشت تا ناشناس بماند.
(ستوان موسی صادقی)
📒برگرفته از کتاب پرواز تا بی نهایت
@shamimmarefat5
خاطره اوباما از امام خمینی (ره)
۱۷ سالم بود که تصویر مردی با چشمانی نافذ به مانند پیامبر در تلویزیونهای دنیا منتشر شد؛ نام او خمینی بود. من ۳۰ سال پس از او رئیس جمهور شدم اما فهمیدم مهمترین چالشهای دوره ریاستم ریشه در انقلاب او دارد.
کتاب سرزمین موعود
نویسنده: باراک اوباما
@shamimmarefat5
در زمانهای گذشته، پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد.
بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بیتفاوت از کنار تخته سنگ میگذشتند؛ بسیاری هم غر میزدند که این چه شهری است که نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مرد بیعرضهای است و... با وجود این هیچکس تخته سنگ را از وسط بر نمیداشت
نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسهای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکههای طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود:
هر سد و مانعی میتواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد!
@shamimmarefat5